آقای بیلبو بگنز قصد داشت یکصدویازدهمین سالگرد تولدش را جشن بگیرد و این موضوع هیجان زیادی را در هابیتون به وجود آورد.
روز موعود فرا رسید و تمام اهالی هابیتون جمع شدند و رقصیدند و شادی کردند و قبل از شام ب یلبو بگنز، تصمیمی که برای زندگی خود گرفته بود را به میهمانان گفت، دست خود را در جیبش کرد و ناگهان...