من در آخرین کتابم، صبحهای جادویی، اشتباه کردهام.
هدف من تغییر میلیونها زندگی در هر صبح بود. من آن هدف را خیلی جدی گرفته بودم. بیش از هجده ماه به طور مداوم این کتاب را تبلیغ کردم تا موجی از حرکت را در میان خوانندگان به راه بیندازم و سپس پنج سال برای رسیدن به این هدف تلاش کردم؛ درنهایت این کتاب به دست یک میلیون نفر که به آن احتیاج داشتند، رسید. برای رسیدن به چنین هدفی، من در صدها مصاحبۀ پادکستی شرکت کردم، دهها مصاحبۀ تلویزیونی انجام دادم. تقویم من از قرارهای سخنرانی پر شده بود و علاوه بر همۀ اینها، یک گروه در فیسبوک ساختم تا بتوانم بهطورمستقیم با خوانندگان ارتباط برقرار کنم. همۀ اینها برای این بود که راهی را برای کسانی باز کنم که به دنبال پیشرفت زندگی خود با یک تمرین شخصی روزانۀ ساده، اما بسیار مؤثر هستند.
از بیرون به نظر میرسید که من به این هدف رسیدهام. اگر شما یکی از آن یکمیلیون نفری باشید که این کتاب را خوانده و به انجمن صبحهای جادویی در فیسبوک پیوستهاند، احتمالاً با خواندن این جمله حیرت میکنید و با خود فکر میکنید چطور ممکن است که این کتاب و پیامی که به بسیاری از افراد رسانده و به آنها کمک کرده است را نتوان یک موفقیت دانست؟ میدانم. مدتی طول کشید تا خودم این دیدگاه را بپذیرم. من تصور میکردم که با هر معیاری، به هدف خود رسیدهام.
اکنون صبحهای جادویی بهوسیلۀ صدها هزار نفر در بیش از صد کشور هرروزه پی گرفته میشود. من هر روز پیامهای زیادی از افراد مختلف دریافت میکنم که در آن داستان زندگی خود را برای من نوشته و بیان کردهاند که چگونه با این روش به بهبود معجزهآسای بیماری خود دست یافتهاند (از نجاتیافتگان سرطان گرفته تا قربانیان حادثه)، از اضافه وزن خود خلاصی یافتهاند، کسبوکار موفق خود را آغاز کردهاند، کتاب نوشتهاند و به موفقیت رسیدهاند. این کتاب به افراد زیادی کمک کرده است تا به حرکت درآیند، سفر کنند و عشق را بیابند. بهطورکلی میتوان گفت، صبحهای جادویی کاری کرده است تا افراد بیشماری تواناییهای منحصربهفرد خود را بیابند و از آن برای بهتر کردن زندگی خود استفاده کنند؛ کاری که دنیا را برای همۀ ما جایی بهتر برای زندگی کردن میسازد.
شنیدن داستان تمام این موفقیتها قلب مرا با قدردانی فوقالعادهای پر میکند.
بااینحال، از زمان انتشار این کتاب در سال ۲۰۱۲، چیزی در درونم مدام میگفت که چیزی در این کتاب کم است. انجام تمرینهای صبحهای جادویی در هر صبح، شما را قادر میسازد تا به خصوصیات درونی و به شخصیتی دست یابید که برای رسیدن به هر آنچه در آرزویش هستید و بدان نیاز دارید، اما قدرت دستیابی به آنها را به شما نمیدهد. درحقیقت صبحهای جادویی فقط نیمی از معادله است. ممکن است هر روز مراقبه کنید، کتابهای مربوط به پیشرفت شخصی را بخوانید، با نوشتن اهداف و پیشرفتهای روزانهتان، به درک درستی از اهدافتان برسید و به آگاهترین، بااعتمادبهنفسترین و آمادهترین فردی که میتوانستید باشید، تبدیل شوید، اما پس از آن هیچ کاری نکنید! این کار چقدر مفید است؟ بدیهی است چنین چیزی نمیتواند هیچ فایدهای برای شما داشته باشد.
شاید این داستان برای شما نیز آشنا به نظر برسد. ممکن است قفسههای کتابخانۀ شما آنقدر با کتابهای موفقیت و پیشرفت شخصی پر شده باشد که فرصت اینکه همۀ آنها را بخوانید، نداشته باشید یا مرتب در انواع سخنرانیها و همایشهای «چگونه زندگی خود را تغییر دهید؟» شرکت میکنید، اما هنوز هم احساس میکنید چیزی در این میان گم شده است. هدفها هنوز هم دور از دسترس به نظر میرسند. موجودی حساب بانکیتان هنوز آنقدر نیست که شما دوست دارید. زندگی مشترکتان هنوز در شرایطی نیست که برایتان راضیکننده باشد. هیچ چیز هنوز به آن شکلی که باید باشد، نیست. شاید در تلاش باشید تا کسبوکار خودتان را به راه بیندازید، شغلی بیابید که مناسب شما باشد، یا فقط میخواهید خوشبختی را در زندگی روزمرۀ خود پیدا کنید، یا شاید همۀ اینها را داشته باشید، اما بااینحال، هنوز هم در پی دست یافتن به مرحلۀ بالاتر و دشوارتری از پیشرفت شخصی یا حرفهای باشید.
اگر شما نیز خود را در چنین شرایطی میبینید (و باور کنید من خود را برای این احساس مقصر میدانم)، شما ممکن است (احتمالاً ناآگاهانه) به برنامهها و کتابهای «پیشرفت شخصی» اعتیاد یافته باشید. من میدانم که همۀ ما قرار گرفتن در چنین فضاهایی را دوست داریم و از غلیان احساساتمان، هنگامی که امیدی برای رسیدن به آرزوهایمان مییابیم، لذت میبریم و به همین دلیل هم هست که ما چنین برنامههایی را دنبال میکنیم، اما درحقیقت هیچ چیز بهراستی تغییر نمیکند. هیچ تحول پایداری رخ نمیدهد. ما تنها به امید اینکه به آنچه میخواهیم برسیم، به این راه ادامه میدهیم و با پشتکار به دنبال همان چیزهایی خواهیم بود که در ابتدای راه هم خواستارش بودهایم. من پیش از این عادت داشتم که کتابها را ببلعم و باور داشتم که با هر لقمهای از خرد که دریافت میکنم، به نسخۀ بهتری از خودم بدل خواهم شد، اما انگار این خرد در مغز من، در مکانی راحت جای میگرفت و دیگر بیش از آن کاری نمیکرد. اغلب بر این باوریم که متعهد ماندن به انجام برنامههای روزانه برای پیشرفت شخصی، به خودی خود کافی است، اما اینطور نیست. اگر شما هم دریافتهاید که با تعیین اهداف در زندگیتان، نمیتوانید به آنها برسید، باید بدانید که تنها نیستید و بسیاری از افراد به این کوچۀ بنبست رسیدهاند.
شما باید تمرین روزانۀ پیشرفت شخصی خود را با یک فرایند اثباتشده برای تدوین و دستیابی به اهداف معنادار همراه کنید تا به طور مداوم کیفیت زندگی شما را بهبود بخشد. هنوز آن روزی را به یاد دارم که ایستادم و به گذشتهام نگاهم کردم و فهمیدم که من میتوانم کارهای بیشتری انجام دهم. من میتوانم فرد مهمتر و بزرگتری باشم. من نمیخواهم درجا بزنم. من اساساً سالهای جوانی خود را با همین روش سپری کرده بودم؛ کمترین تلاش را به امید دریافت بیشترین پاداش انجام داده و به موفقیتهای اندکی دست یافته بودم؛ ازاینرو دیگر نمیخواستم که زمانی بیشتر از این برای درجا زدن تلف کنم؛ بنابراین تصمیم گرفتم بهجای اینکه اهدافم را در ذهنم تصور کنم و انتظار (یا بهتر بگویم امید) داشته باشم آنها را به دست آورم، به طور جدی برای رسیدن به اهدافم تلاش کنم. با گذشت زمان، من به فرایندی دست یافتم که میتوانست با تلفیق یک اقدام با دانش و پیشرفت شخصی، آنها را به عمل درآورد. من متوجه شدم که این اقدام که اغلب اوقات بسیار ساده و کاملاً عادی است، نتایج خارقالعادهای را در پی خواهد داشت.
اگر شما نیز از آن دسته افرادی باشید که مدام به دنبال پیشرفت شخصی بودهاند، بیتردید شنیدهاید که غیرممکن وجود ندارد. من نیز به این جمله اعتقاد دارم، اما بااینحال خوب میدانم که باور داشتن به چنین چیزی، نه میتواند موجب شود تا شما صبحها زود از خواب برخیزید و نه انگیزۀ خوبی خواهد بود تا با مشکلات مبارزه کنید و به بزرگترین رؤیاهای خود دست یابید. کاش چنین بود، اما اینطور نیست. ارائۀ یک برنامۀ نیمهکاره برای رسیدن به موفقیت، اصلاً کافی نیست و ازاینرو من خواستم تا با کتاب بعدی خود ــ این کتاب ــ راهی را باز کنم که بتواند موفقیت شما را از احتمال، به خواستهای بدیهی و درنهایت به امری اجتنابناپذیر برساند.
معادلۀ جادویی همان اقدامی است که من به آن دست یافتهام. همانطور که خواهید آموخت، معادلۀ جادویی به شکل فریبندهای ساده به نظر میرسد، اما تنها درصد کمی از افراد جامعۀ ما نحوۀ اجرای آن را درک میکنند و در آن موفق میشوند. این معادله تنها شامل دو تصمیم است:
تصمیم اول حفظ ایمان بیپایان و تصمیم دوم تلاش فوقالعاده است و کلید اصلی برای ساختن معجزه و رسیدن به نتایج قابلاندازهگیری و قطعی این است که این دو را باهم در یک دورۀ زمانی معین به طور مداوم انجام دهید.
هنگامی که ما زندگی موفقترین افراد جهان، مبتکران، کسانی که کارهای انساندوستانه انجام میدهند، ورزشکاران و تقریباً هرکس دیگری که سهم مهمی در کارهای خوب و شگفتانگیز در این جهان داشته است را مطالعه میکنیم، میبینیم که آنها این کار را با ایجاد و حفظ ایمانی تزلزلناپذیر و تلاشی فوقالعاده در یک مدت زمان معین صورت دادهاند. هنگامی که بتوانید به طور مداوم ایمان خود را حفظ نمایید و برای یک دورۀ طولانی تلاش فوقالعادهای انجام دهید، امکان ندارد که شکست بخورید. ممکن است در این راه تلوتلو بخورید، یا مشکلاتی را تجربه کنید، اما درنهایت از مسیر احتمال... به خواستهای بدیهی... و امری اجتنابناپذیر، به موفقیت خواهید رسید.
زمانی که بتوانید اهداف خود را اجتنابناپذیر کنید، به مرحلهای میرسید که میتوان شما را متخصص معجزه نامید. متخصصان معجزه، راز دست یافتن به معجزه را دریافته و زندگی خود را با معادلۀ جادویی پیش بردهاند. ایمان به موفقیت، ذهنیت همیشگی آنهاست و تلاش فوقالعاده برای رسیدن به اهداف، روش دائمیشان است. آنها تنها با تعهد به این دو تصمیم، به متخصص معجزه بدل شده و به نتایج فوقالعادهای در جهان، نهتنها برای خودشان، بلکه برای همه، دست یافتهاند. ازآنجاییکه معجزه روش زندگی آنهاست، آنها تقریباً همیشه و در همه کار به نتایج خارقالعاده میرسند. این نتایج در زندگی آنها اتفاقی نیستند و بهطوردائم تکرار میشوند. این همان جایی است که شما با پی گرفتن رهنمودها و دستورات این کتاب به آن خواهید رسید.