

کتاب صوتی مجموعه اشعار سیامک بهرام پرور
نسخه الکترونیک کتاب صوتی مجموعه اشعار سیامک بهرام پرور به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید
نسخه نمونه کتاب صوتی مجموعه اشعار سیامک بهرام پرور را رایگان بشنوید
درباره کتاب صوتی مجموعه اشعار سیامک بهرام پرور
- درباره کتاب صوتی مجموعه اشعار سیامک بهرام پرور: کتاب صوتی «اشعار سیامک بهرام پرور» مجموعهای از اشعار این شاعر جوان است که از کتابهای به رنگ نارنگی و قلب پرتقال خونی انتخابشدهاند. این اشعار در قالب غزل و غزل - مثنوی سروده شدهاند. - خلاصهای از کتاب صوتی اشعار سیامک بهرام پرور: اشعاری عاشقانه و دلنشین که سرشار از موسیقی و عاطفه و تغزل هستند و سعی شده تا جهانبینی شاعر درباره عشق را به تصویر بکشد. بهرام پرور در مجموعهای به رنگ نارنگی از معشوق آسمانی به معشوق زمینی رسیده است. این برخلاف اشعار شاعران کلاسیک است که از معشوقهٔ زمینی به مفاهیم مقدس میرسیدند. اشعار او دارای ساختار روایی و فرم گرا هستند. او یک عاشقانه سرای حقیقی است و در اشعارش میتوان فضاسازی را به نحو محسوسی مشاهده کرد. بهرام پرور شاعری است که اشعار او از دایره واژگان بسیار گستردهای سرچشمه میگیرد و این کلمات حقیقتاً در آثار او خوش مینشینند. عروض را میتوان در اشعارش قوی دید و اینکه او بر ساختار پیچیده در اشعارش تأکید بالایی دارد. او همچنین در ساختارشکنی هم ماهرانه عمل میکند. بهرام پرور اسطوره را بهخوبی میشناسد و در اشعارش از آن بهره میجوید و با بهروزرسانی کردن این اسطورهها بهخوبی آنها را در آثارش میگنجاند. در مجموعهای به رنگ نارنگی شاعر یک شعر در قالب نیمایی دارد که بانام آرزو سروده شده است و تواناییهای او را در سرایش قالبهای آزاد به رخ میکشد. - چند شعر از سیامک بهرام پرور: • هندسه وقتی مجانب است غزل با زبان تو صد بوسه میشوند مماس لبان تو تو: نیمساز زاویه واژه با سکوت شعر امتداد محور شیرینبیان تو! مجذور ماه، آمده بر مد آبها!، تقسیم نور بر عطش جاودانه: تو چون نیست رسم منحنیات در توان موج، او در جنون خود برسد بر توان «تو» شیب بهانههای جهان رو به بوسهات، میل معادلات تمام زمانه: تو مجهول چشم توست که مست از جوابهاست، حل میشود معادله در استکان تو سهمی به من نمیدهد این حجم منحنی، جز چشمهای تیرهٔ ابروکمان تو؟! وقتی محاط توست جهان، پس چه میشود، با بوسهای محیط شوم بر دهان تو؟! من در شعاع جذبه تو پر گشوده در، دیوارهٔ مدوری از بازوان تو این هندسه مهندسی عشق و بوسه است، معماری شگفت غزل در جهان تو • تکثیر تو بانو! بهار روسریات را به باد دا، رنگینکمان حادثه پل زد به روی باد... وقتیکه رنگهات همآغوش میشوند، نسل هزار و یک غزلت میشود زیاد! شب بر شلال موی تو ترویج میشود، بر روی گونههای تو تبلیغ بامداد ای اجتماع هرچه نقیض است در جهان!، منطق ولی به فلسفهات دارد اعتقاد لبهای تو حلاوت امن یجیب عشق!، چشمان تو تلاوت شیرینان یکاد! ابلیس در لباس تو با بوسه بوسه سیب!َ، پیراهن تو... دست من... آغاز ارتداد! تنها تویی که شعر مرا زنده میکنی، یعنی که دستهای تو: توحید در معاد! چیزی به من بگو که شب از نیمه هم گذشت، این بار قصه من و لبهای شهرزاد! چل گیس تو... حکایت چل دزد، روسیاه!، آغوش توست شرح سفرهای سندباد!... تکثیر تو تمام تنم را گرفته است، تنها «تو» در توالی تب رو به ازدیاد حالا که واژهها به «تو» آغشته میشوند، باید به احترام غزل راست ایستاد! • "انکحت" عشق را و تمام بهار را، زوج"سیب را و درخت انار را متعث... "خوشه خوشه رطبهای تازه را، گیلاسهای آتشی آبدار را "هذا موکلی": غزلم دف گرفت، گفت: تو هم گرفتهای به وکالت سهتار را یک جلد آیه آیه قرآن، تو سورهای، چشمت قیامت است، بخوان “انفطار" را یک آینه به گردن من هست دستتوست، دستی که پاک میکند از آن غبار را یک جفت شمعدان؟ نه عزیزم! دو چشم توست، که بردریده پردة شبهای تار را مهریهٔ تو چشمه و باران و رودبار، بر من بریز زمزمهٔ آبشار را در شرط ضمن... ده؟ نه! بگویید صد، هزار، با بوسه مهر میکنم آن صد هزار را لیلی تویی که قسمت من هم جنون شده، پس خط بزن شرایط دیوانهوار را این بار من به بوسهات افطار میکنم، خانم! شکستهای عطش روزهدار را مانند آریان و هلن، نسل منقرض، زیبای خفتهها! نکند سنگوارهای شب، نرم، روی بالش تو پهن میشود، تا بوسهها زند به سحر گوشوارهای در لابهلای پلک تو خوابیده مریمی، در سینهام، مسیح دل پارهپارهای روی گلوی گرم تو سیبی چقدر سرخ، شیطان! بیا ببین! به خدا هیچکارهای بر روی راه شیری آت آغوش یک شمع، آه ای رمیدهدل! تو چرا بیستارهای؟ بر تاروپود پیرهنت گل نموده است، آنقدر یاسمن که ندارد شمارهای بر تن: شکوفه، برف: تنت، عمق: آفتاب، آن فصل چارمت؟ خود من! نیست چارهای تصویرهای من همه عینی است، عین تو، حیف از حقیقتت که شود استعارهای ققنوس جان خستهام آتشگرفته است، دستان من بهسوی تو چونان شرارهای هی سعی میکنم، و سرم رو به آسمان: آخر خدا! خلیل تو هم داشت سارهای، یک جمله، سرخ، روی لبت بال میزند اسمم نهاد، کاش بیاید گزارهای، اما سهنقطه آخر جمله نشست با لبخند جمعوجور لب خوشقوارهای، باقیش را بگو! نشنیدی مگر که: ((نیست در کار خیر حاجت هیچ استخارهای)) یک پنجره و تو و سکوتی که میوزد، خوابیدهای! چو کودک در گاهوارهای از شوری چشم اهالی ترس دارم، از مردمان این حوالی ترس دارم از خود که گاهی آبم اما گاه آتش، از این دل حالی به حالی ترس دارم از اینکه ما مثل دو تا ماهی بچرخیم، در برکههای بیخیالی ترس دارم هرچند با تو شادمانم لحظهها را، از گریههای احتمالی ترس دارم هرچند چون پیچک تو را در برگرفتم، همواره از آغوش خالی ترس دارم ما دو درخت در کنار رود هستیم، بااینهمه از خشکسالی ترس دارم از چشم بد باید تو را زیبا بپوشم، از شوری چشم اهالی ترس دارم - درباره سیامک بهرام پرور: سیامک بهرام پرور شاعر، مترجم و منتقد ادبی متولد ۱۳۵۵ مشهد است. او هماکنون در آمل مازندران سکونت دارد. شغل اصلی او طبابت است و در کنار آن به فعالیت ادبی مشغول است. او مقالات زیادی را در نشریههای مختلف به چاپ رسانده است و اشعار نزار قبانی و کتاب گمگشتگان ساموئل بکت را ترجمه کرده است. از کتابهای نقد او میتوان از انقلاب تا جمهوری، از ترانه و تندر، سرایشی برای هزار خوانش را نام برد. مجموعه اشعار او هم بانامهای عطر تند نارنج، به رنگ نارنگی، قلب پرتقال خونی به چاپ رسیدهاند. او یک کتاب نثر بانام مینویسمت که مجموعهای از نامهها است را هم در کارنامهٔ ادبی خود دارد.
نظرات کاربران درباره کتاب صوتی مجموعه اشعار سیامک بهرام پرور