- درباره کتاب صوتی دربارهی عشق:
کتاب صوتی «درباره عشق» مجموعهای از مقالات فلسفی با موضوع عشق است؛ آنهم نه عشق عرفانی یا آنچه در حکمت با عنوان «عشق والا» نامیده میشود، بلکه همان چیزی که در ادبیات عرفانی به آن «عشق مجازی» گفته میشود و میان دو انسان، عموما مردی و زنی پدیدار میشود.
نویسندگان این کتاب از شاخصترین چهرههای فلسفه و تفکر در دنیای معاصر هستند، و هر یک کوشیدهاند تا از دیدگاه تخصصی خود، مسائل و نتایج مرتبط با عشق را، چه از وجه رمانتیک یا وجه اروتیک، بررسی کنند.
- قسمتی از کتاب صوتی درباره عشق:
در مقدمه کتاب «درباره عشق» چنین میخوانیم: «داستان عشق عرفانی در فرهنگ اسلامی با شور عاشقانه زنی آغاز شد که شوریدهوار در میانه بازار میدوید: در یک دست مشعلی افروخته داشت و در دست دیگر کوزهای آب؛ بیخودانه میرفت تا با یکی دوزخ را فروبنشاند و با دیگری بهشت را بسوزاند، به این امید که آدمیان ازآنپس خداوند را نه از سر بیم و آز که از سر شوق ناب بخوانند. عشق شوریدهوار او در میانه آن بازار نماند، آتشی شد که شعلههای دامنگیرش در طول تاریخ عرفان اسلامی رفتهرفته عالمگیر شد.
میراث رابعه عدویه در دستان عارفانی چون احمد غزالی، عینالقضات همدانی، روزبهان بقلی و سعدی ورزیده شد و در اندیشههای بلند مولانا و هنر سحرآمیز حافظ به اوج شکوفایی رسید. در فرهنگ اسلامی - ایرانی عالیترین دقایق عشق شناسانه را در اندیشهها و تعالیم این آموزگاران میتوان یافت. نظر عشق عرفانی برآیند تنش و همکنشی میان دو نوع عشق بوده است: «عشق حقیقی» یا «عشق جان» از یکسو، و «عشق مجازی» یا «عشق صورت» از سوی دیگر.
تلقی عارفان مسلمان از عشق، خواه حقیقی و خواه مجازی، علاوه بر تجربههای شخصی ایشان، خصوصا از دو ریشه فرهنگی و تاریخی مهم سیراب میشد: ریشه نخست قرآن بود و سرچشمه دیگر، حکمت یونان. بدون تردید قرآن یکی از مهمترین سرچشمههای الهامبخش عارفان مسلمان در قلمروی عشقشناسی بوده است. البته تعبیر «عشق» در قرآن نیامده است، اما جلوههایی از تجربههای عاشقانه را بهروشنی میتوان در متن قرآن بازیافت....درک عارفان و حکیمان مسلمان از ماهیت و مراتب عشق، از حکمت یونانی و بهویژه آرای افلاطون متأثر بوده است». پس از شرح تأثیر منابع قرآن و حکمت یونان بر شکلگیری مفهوم عشق در فرهنگ ما، چند مقاله از متفکران و فیلسوفان معاصر غرب آورده میشود؛ مضمون تمام این مقالهها مفهوم «عشق» در منابع اصلی اندیشه غرب است.
- تاریخ عشق در اندیشه غرب:
اولین شخصیتی که در تاریخ فلسفه غرب از عشق سخن به میان آورده است، امپدوکلس بوده است. این فیلسوف یونان باستان اروس را که پیش از آن نام خدای عشق بود، نیرویی میداند که مایه پیوند و قوام اجزای جهان است.
پسازآن افلاطون در رساله ضیافت، از زبان گروهی از شخصیتهای یونان عشق را تعریف میکند و اسطوره معروفی را بیان میکند که بر طبق آن آدمیان ابتدا به صورت یک جفت به هم چسبیده خلقشده بودند و پسازآن بهواسطه قهر خدایان از هم جدا شدند؛ تلاش آدمیان برای یافتن جفت درواقع جستجوی همان نیمه گمشده است.
اما مفهومی که ارسطو در جایگاه عشق مینشاند و آن را از عشق برتر میداند، فیلیا (جذبه، دوستی) است. این رابطه دیالکتیکی میان دوستی و عشق تا به دوران رنسانس برجا میماند.
از اشکال رایج عشق که بیشتر در اروپای قرونوسطی یافت میشود و برخی آن را برگرفته از فرهنگ اسلامی اولیه دانستهاند، عشق سلحشورانه است. این عشق که مایههای جنسی دارد و درعینحال از عشق افلاطونی نیز بیبهره نیست، اولین بار از زبان پاریس در ایلیاد بیان میشود، و همچون مذهبی نوخاسته، آداب و تشریفاتی درخور خود مییابد.
در ادبیات و فرهنگ ایران نیز عشق به دو رده مجازی و حقیقی تقسیم میشود. عشق مجازی که با عشق جسمانی برابر گذاشته میشود، خوار شمرده میشود و نوعی دیگر از عشق با عنوان عشق حقیقی که در اشعار و خصوصا شطحیات عارفان مسلمان قابلمشاهده است، و حکایت از اشتیاق عارف برای یکی شدن با معبود دارد، عشق حقیقی و والا خوانده میشود.
از دیگر اشکال عشق، وطنپرستی و نیز عشق به فرزند است که در دوران مدرن به بعد، ارج بیشتری یافته و بیش از گذشته قابلتوجه و محترم شمرده شدهاند.
ازجمله فیلسوفان غرب که به عشق پرداختهاند، میتوان از چهرهایی چون هزیود، امپدوکلس، افلاطون، سنت آگوستین، توماس آکویناس، و از چهرههای دوران مدرن به بعد به افرادی چون ژان-ژاک روسو، زیگموند فروید، سورن کیرکگور، کارل یونگ، نیچه، کارل پوپر و لوس ایریگارای اشاره کرد.
- آیا بررسی عشق از دیدگاه فلسفی امکانپذیر است:
فلسفه عشق رشتهای از فلسفه اجتماعی و اخلاق است که در آن ماهیت عشق توضیح داده میشود. مسلما توضیح عشق از دید نظریه محض، خصوصا برای کسی که تابهحال عاشق نشده و این حس را تجربه نکرده، کاری بیهوده است. اما چنانچه بنا باشد این حس، کیفیت و کارکرد آن را توضیح دهیم، میتوانیم از رویکردهای متفاوتی بهره ببریم.
اولین رویکرد در تعریف عشق، رویکرد روانشناختی است. از دید روانشناسی عشق یک رفتار سالم شناخته میشود و بنا بر سن، وضعیت روانی و جنسیت افراد برای آن ویژگیهایی متصور شدهاند. بنا بر دستهای از نظریههای انقلابی، عشق بخشی از فرایند انتخاب طبیعی است. در گروهی از نظریههای طبیعی عشق عطیهای الهی شمرده میشود. همچنین بنا بر نظریات عرفانی، عشق سرّی غیرقابل توضیح شمرده میشود.
- عنوان و مختصری از مقالات درباره عشق:
مقاله اول از مارتا نوسباوم، فیلسوف آمریکایی است که در زمینههای فلسفه، حقوق و اخلاق آثاری پدید آورده است و در حوزه فلسفه یونان و روم تخصص دارد. در مقاله او با عنوان «خطابه الکیبیادس» با خوانشی تازه از رساله ضیافت افلاطون روبرو میشویم. در این رساله مفهوم عشق افلاطونی مطرح میگردد و اساس آنکه بر همخوانی جانهاست، تاریخی پرمایه را در اندیشه غرب میگشاید.
مقاله دوم از رابرت سولومون است. این فیلسوف امریکایی مولف آثاری چون «هوسها»،«درباره عشق» و «در دفاع از حساس بودن» است و در مقاله خود به دفاع از احساساتی گری عاشقانه در برابر انتقادات فیلسوفانی پرداخته است که اینگونه تأثرات را تحقیر میکنند.
مقاله سوم از رابرت نوزیک است، این نظریهپرداز که بهواسطه آرایش در باب تئوریهای آگاهی نام بردار است، عشق را عاملی برای تشکیل هویت فرض میکند، هویت تازهای که معضلاتی متافیزیکی دربر دارد و موضوع این مقاله نیز بررسی ویژگیهای این هویت جدید است. در مقاله بعدی با عنوان «عشقهای مخاطرهآمیز» از آنت بایر، تعبیر «الهیاتی از عشق» در برابر تعبیر «طبیعتگرا» از این مفهوم قرار داده میشود، و عشق طبیعتگرایانه که بر مبنای فلسفه هیوم معنادار است، بر شقّ دیگر ترجیح داده میشود.
در مقاله آخر این مجموعه با عنوان «درباره آینده عشق: روسو و فمینیستهای رادیکال»، موضوع عشق از دیدگاه فمینیسم بررسی میشود. نویسنده این مقاله متخصص فلسفه حقوق است و در این نوشتار به نقد نظریات روسو در باب عشق میپردازد. از دید روسو رابطه عاشقانه، ارتباطی ویرانگر است، اما راپاپورت اثبات میکند آنچه عاشقی را به کنشی مخرب بدل میکند، ذاتی این عمل نیست، بلکه برآمده از روابط اجتماعی ناعادلانه است.