هشتاد سال از زمانی میگذرد که من زادگاه خود را در نه سالگی ترک کردم و شاگرد مغازه دوچرخهسازی شدم. در تمام این سالها به تجارت مشغول بودم. من دگرگونیهای پرشتاب و عمیق جهان را زیرنظر داشتم و از همینرو تجربههای بسیار در مورد کسب و کار بهدست آوردم. از تجربههایم آموختهام که با وجود ناکامیها و آشوبی که ممکن است در اوضاع دنیا بهوجود بیاید، انسان همیشه این توانایی را دارد که مهارتهای مدیریتی خود را ارتقا داده و کسب و کارش را رونق بخشد. دوران فعلی را عصر تغییرات بزرگ، یا «دوران انتقال» نامیدهاند. دورانی که در آن مشکلاتی شدید و پیچیده پی در پی سرراه کسب و کار قرار میگیرند. من یقین دارم که برای مقابله با آنها راههای فراوانی وجود دارد. برای درک درست شیوههای کار و شناختن زمان مناسب رسیدگی به مشکلات شدید، شخص باید بر اصول تجارت و فوت و فن مدیریت موفق تسلط داشته باشد و خویشتن را با شور و شوق بسیار به انجام کارها متعهد بداند.
اگر هر فرد به راستی وظیفهشناس و صادق باشد میتواند بر رکود یا هر مانع دیگری که در راهش ظاهر شود پیروز شده و زمانه سخت و ناهموار را به بنیادی محکم برای پیشرفت و رشدی تازه تبدیل کند.
بیتردید مدیریت امور بازرگانی مسئله پیچیدهای است. هر چقدر هم شخص در حرفه خودش ماهر باشد بازهم راه برای آموختن مسائل تازه باز است. از سوی دیگر بهراستی میشود گفت که مدیریت کار سادهای است. اگر قبول داشته باشیم که علت وجود تجارت لزوم آن در جامعه است- تجارت پاسخی به نیازهای اجتماع است- آنگاه راز اصلی مدیریت خودبهخود آشکار میشود. «بیاموزید که مردم چه میخواهند و بر آن اساس عمل کنید.» البته فرد باید در تلاشهای خود برای خدمت به مردم وظیفهشناس و جدی باشد و از تمام ظرفیتهای خود برای رضایت آنها بهره بگیرد.