با وجود اینکه چنار، پیر بود وشاخ وبرگی نداشت اما حیوونای جنگل خیلی دوستش داشتند چون اون خیلی مهربون بود و همیشه بادوستانش بامحبت رفتارمیکرد..
یک روز زیبای بهاری که جنگل غرق در آرامش بود و بوی خوش گلها، همه جاروپرکرده بود وتمام حیوونای جنگل مشغول بازی و دنبال پیداکردن غذابودند، صدای گوشخراشی، تن تمام درختا وحیوونای جنگل رو به لرزه انداخت...