در نوشتهی حاضر، بنیادهای آزادی سیاسی به این دو مقوله ارجاع داده شده و به تفسیرهای امام خمینی و قاضی عبدالجبار در بستر کلام و فقه شیعی و اعتزالی توجه شده است. ادعای پژوهش این است که تفسیر شیعه از عقل در وجه کلامی ــ فقهی بهگونهای نیست که بتوان مبتنی بر آن به تأسیس نظامی مردم سالار که در آن آزادی سیاسی تحقق یابد، توفیق یافت. میان شیعیان، فقیهان اصولیِ عقلگرا، با وجود ــ اینکه عقل را یکی از منبعهای چهارگانهی شریعت در نظر گرفتهاند، تفسیری بهغایت کلی ــ انتزاعی از آن ارائه نمودهاند و در نتیجه، در مقام عمل هیچگاه نمیتوان از چنین عقلی در فهم احکام شریعت یا تأمل مستقل از شریعت مرتبط با حوزههای سیاسی و اجتماعی بهره گرفت. در مقابل، عقل اعتزالی از آنچنان کارایی و استقلالی برخوردار است که در سایهی آن نیاز به شریعتِ منقول بهمثابهی ضرورتی عقلی، برداشته میشود. انسان عاقل معتزلی قادر است مستقل از شریعت، مسئولیت اجتماعی خود را دریافت کرده، به صورت خودگردان به سامان دادن زندگی اجتماعی بپردازد. در عوض، در عرصهی فقه و کلام شیعی مقولاتی چون اصل «اباحه» در مقابل اصل «حظر» اعتزالی، ملاحظهی «فهم عرفی ــ عقلانی» در استنباط احکام شریعت، اعتقاد به «خطاپذیری مجتهدان» توجه به اصل «مصلحت» در عمل اجتماعی و مقولات دیگری از این دست، میتوانند زمینهی مناسبی برای به جریان افتادن ارادهی متغیر بشری در عرصهی بیانتهای تاریخ و جامعه به وجود آورند. همچنین، توجه به این مقولات در حوزهی سیاست میتواند به تحقق آزادی سیاسی کمک کند. در مقابل، عموم معتزلی مذهبان بر این عقیدهاند که انسان مدام درون مسئولیتهای عقلی پیشین قرار گرفته، اصل «محظور بودن» انسان در مقام عمل، امکان بهکارگیریِ ارادهی آزاد بشر در زندگی سیاسی و اجتماعی را با مشکل جدی روبهرو میسازد.