معلولیت از بدو تولد، شرایطی را در طول زندگی برای فرد دارای معلولیت ایجاد میکند که پذیرش آن برایش راحتتر است. ولی در صورتیکه معلولیت به طور ناگهانی پیش بیاید، به یکی از سختترین بحرانهای زندگی آن فرد تبدیل میشود. کسی که به طور ناگهانی دچار معلولیت میشود، دو شکل کاملاً متفاوت زندگی را تجربه خواهد کرد. شاید بسیاری از افرادی که در این شرایط قرار میگیرند، امکان پذیرش چنین تغییر جدی را در زندگی خود نداشته باشند.
میخواهم در این کتاب از تجربه شخصی خود که معلولیت تولدی دوباره برایم بود و از این تجربه متفاوت، بگویم. در شروع رویارویی با این اتفاق، کاملاً سردرگم بودم و پذیرش این که خود را متفاوت از انسانهای اطرافم میدیدم برایم سخت بود. احساس نوعی مرگ در وجودم بود، ولی هنوز نفس میکشیدم! گویی دنیا دیگر جایگاه من نیست و خود را متعلق به این دنیا نمیدانستم. با وجود چنین احساسات دوگانهای، کاملا تنها شده بودم و بدون آنکه مورد حمایت اطرافیانم قرار گیرم، باید تلاش میکردم که یکبار دیگر زندگی را شروع کنم. بسیار سخت بود و گاهی احساس میکردم که کنار آمدن با این شرایط غیرممکن است و وضعیت من نه تنها بهتر نمیشود، بلکه روزبهروز بدتر هم خواهد شد. ولی به لطف خداوند و بندگان دلسوزی که سر راهم قرار داد، توانستم تا حدودی بر مشکلاتم غلبه کنم. این افراد وسیلهای شدند تا به کمک آنان بتوانم بر ترسها و ضعفهایم غلبه کرده و بتوانم به احساس مفید و موثر بودن در جامعه برسم و حتی پرقدرتتر از گذشته، به زندگی ادامه دهم. ورود به دانشگاه و ادامه تحصیل، کمک زیادی به من کرد. از استادان بزرگوار دانشگاه علوم تحقیقات دانشگاه آزاد، بسیار سپاسگزارم که باور به توانمند بودن را در وجود من زنده نمودند و به طور ویژه از آقای دکتر حسین ذبیحی تشکر میکنم که به عنوان استاد مشاور پایان نامه اینجانب کمکهای بسیار ارزشمندی به من نمودند.
یاد این شعر میافتم که؛ خشت اول چون نهد معمار کج، تا ثریا میرود دیوار کج. خوشحالم خشتهای اول زندگیم را والدینم بهدرستی نهادند و بستری را در وجودم ایجاد کردند تا به رغم بارها زمین خوردن، دوباره روی پای خودم ایستادم. به همین دلیل کتاب خود را که حاصل تجربههای سالهای اخیر در زندگیام است را تقدیم میکنم به:
پدرم که زندگی کردن فراتر از چارچوبها و محدودیتها را به من آموخت و حقطلبی را برایم به میراث گذاشت و مادرم که شجاعت و قوی بودن را به من آموخت.
و همینطور تقدیم می کنم به:
مدیر توانمندی که به دلیل تواضع زیاد، نپذیرفت که نامی از او در کتاب برده شود. حمایتهای ایشان در سالهای اخیر زندگیام بسیار مؤثر بود. ایشان با ایجاد نگاه مثبت نسبت به افراد دارای معلولیت و اعتمادی که به من کردند، موجب شد تا بتوانم مؤسسه غیرانتفاعی توانسازان فراگیر برای توانمندسازی افراد دارای معلولیت را تأسیس نمایم.
و دکتر وحید قبادی دانا، رییس محترم سازمان بهزیستی کشور که با تلاش شبانهروزی، سعی در بهتر شدن کیفیت زندگی افراد دارای معلولیت مینمایند.
همینطور تشکر میکنم:
از کارکنان و دیگر مسئولین سازمان بهزیستی کشور که همواره از راهنمایی و همکاری آنان بهرهمند بودهام.
به ویژه لازم است که از دکتر حسین نحوینژاد، معاون اسبق توانبخشی سازمان بهزیستی کشور هم تشکر کنم. راهنماییهای ارزشمند ایشان موجب شد تا در مسیر کنونی زندگی قرار بگیرم. همچنین نباید مهندس محمدرضا اسماعیلی، عضو کمیته تدوین مقررات ملی ساختمان را فراموش کنم. در سالهای اخیر ایشان دلسوزانه مرا کمک و راهنمایی نموده تا مسیر درستی را برای رسیدن به اهدافم پیش بگیرم. مطالعه این کتاب و تایید مباحث فنی آن از جانب ایشان، برایم بسیار ارزشمند است.
از پروفسور حسن عشایری، متخصص عصب شناسی که کتاب بنده را مطالعه نموده و مباحث پزشکی مطرح شده در آن را تأیید نمودند، که این توجه، مایه افتخار و مباهات بنده است، هم بسیار سپاسگزارم.
هچنین از خانم هاله باستانی جهت ویرایش کتاب حاضر بسیار سپاسگزارم.
در پایان سپاس فراوان خود را از جناب آقای محمد نوری، مدیرعامل دفتر فرهنگ معلولین که با افزودن مواردی در خصوص قوانین مربوط به حقوق معلولان، موجب شدند تا محتوای این کتاب، مرجع مناسبی برای علاقهمندان باشد، اعلام مینمایم.
مجدداً از لطف و مرحمت اشخاصی که از آنها نام بردم و دوستانی که نام نبردم، تشکر مینمایم و آرزو دارم برای این انسان دوستی و نیکخواهی، به مدارج عالیتر برسند.
سروه شیخی