فرزاد وقتی روی تختش خوابید صدای پچ پچ شنید. فرزاد نگاهی به اطراف اتاقش انداخت و گفت: کیه که داره پچ و پچ می کنه؟ میخوام بخوابم.
یکدفعه خرسهای پاندایی که روی پردهی اتاق فرزاد بودن با صدای بلند گفتن:ماییم! خرسهای پاندا.
بعد زدن زیر خنده! فرزاد بلند شد و به خرسهای کوچولوی پاندا که راحت خوابیده بودن نگاهی کرد و گفت: کدوم یکی از شما داره پچ و پچ میکنه؟
دو تا از خرسهای گوشهی پرده ازجاشون بلند شدن و گفتن: ما بودیم.