- معرفی کتاب صوتی ناقوس ها به صدا در میآیند
کتاب صوتی ناقوس ها به صدا در میآیند نوشته ابراهیم حسنبیگی، رمانی درباره امام علی علیهالسلام است که با گویندگی مهیار ستاری، توسط مجموعه کتاب صوتی قناری تولیدشده است.
- درباره کتاب صوتی ناقوس ها به صدا در میآیند
این رمان از کلیسایی آغاز میشود که مردی تاجیک برای فروش کتابی که پیدا کرده، به نزد کشیش کلیسا میرود. این کشیش عاشق کتابهای خطی و قدیمی است. با دیدن این کتاب به ارزش تاریخی آن پی میبرد؛ اما پس از خواندن کتاب به ارزش حقیقی کتاب یعنی همان شخصیت حضرت امیر المومنین علیهالسلام میرسد و با ایشان آشنا میگردد.
در این کتاب داستان دلدادگی این کشیش مسیحی را که در مسکو زندگی میکند، میشنوید.
- شنیدن کتاب ناقوسها به صدا در میآیند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقه مندان و محبان علی بن ابیطالب علیهالسلام پیشنهاد میکنیم.
- بخشی از کتاب صوتی ناقوسها به صدا در میآیند
کشیش روی صندلی لهستانی نشست و گفت:«از سر و وضع این خانه پیداست که تنها زندگی میکنی. هرچند اگر زنی هم داشتی، حاضر نبود با تو در اینجا زندگی کند!»
جرج خندید و گفت:«آفرین پدر درست زدی به خال! چون زنم ماههاست که ترکم کرده رفته خانه اقوامش. می گفت:«کتابها هووی او هستند؛ بنابراین مرا با همسرانم در این حرمسرا تنها گذاشت و رفت.»
بعد انگشت دستهایش را در هم گره زد و گفت:«از این حرفها بگذریم...چند روز پیش که از مسکو زنگ زدی و گفتی یک کتاب قدیمی پیدا کردهای کنجکاو بودم آن را ببینم. به خصوص که گفتی موضوعش درباره علی است. حالا حرف بزن که از چای و پذیرایی هم خبری نیست.» کشیش چشم از کتابها برداشت و گفت:من اگر در بیروت کلیسایی داشتم، چند نفر از مومنان را میفرستادم به منزلت تا برای رضای خدا، دستی به سر و گوش همسرانت بکشند و تعداد زیادی از آنها را دور بریزند.»
جورج گفت:«حضرت ایوانف، همان امام علی که تو برای صحبت دربارهاش پیش من آمدهای در سخنانی به ما میگوید: چون نشانههای نعمت پروردگار آشکار شد، ناسپاسها را از خود دور سازید، این کتابها نعمت های پروردگارند پدر.»
کشیش گفت:«چه جمله زیبایی بود این کلام علی... و چه قدر هم شبیه یکی از جملات عیسی مسیح است.»
جرج گفـت:«کلام همه پیامبران و عدالت خواهان جهان شبیه کلام امام علی است. برای همین است که نام کتابم را گذاشتهام: امام علی صدای عدالت انسان.»
کشیش گفت:«برای همین امروز پیش تو هستم، تا درباره علی بیشتر بدانم.»
جرج گفت:«برای شناخت علی باید به وجدان خودت مراجعه کنی پدر و تعصب مسیحیت را از خود دور کنی. علی را با هیچ کس قیاس نکنی جز با خودش.» کشیش به چشم های جرج خیره شد و پرسید:«اول به من بگویید چگونه با علی آشنا شدهاید و چه شد که درباره او کتابها نوشتید؟ در حالی که شما یک مسیحی هستید؟»