از ازل تا به ابد ذات انسان با عشقی بزرگ عجین است. این عشق همان خدایی است که از روحش درون انسانها دمیدهاست. خداوند در همه لحظات انسان حضور دارد. زمانی که کار نیکی انجام میدهیم و باعث خوشحالی میشویم، در واقع کاری را انجام دادهایم که خدای ما را خوشحال میکند. هر آنچه صفت نیک و صحیح وجود دارد، از ذات خداوند سر چشمه گرفته است. زمانی نیز که کار اشتباهی و نادرستی انجام میدهیم، شاید در همان لحظه احساس خوشحالی داشته باشیم. اما با گذر اندک زمانی عذاب وجدان به سراغ بشر میآید.
کتاب چهل و یکم توسط حمید بابایی نوشته شدهاست. این کتاب برای اولین بار در سال 1398 توسط انتشارات صاد به چاپ رسیده و منتشر شد. داستان این کتاب زبانی ادبی دارد. کتاب چهل و یکم مملو از کلمات ادبی زیبا و دلنشین است. از خط اول داستان، لحن کاملا هویدا میشود. این کتاب در ژانر الهی، انسانی و مذهبی نوشته شدهاست. در واقع این کتاب سفری به درون خود انسان است. سفری که نشان میدهد در لایحههای عمیق ذهن و قلب انسان چه میگذرد. به علاوه این کتاب رابطه بین انسان و اعتقادات دینی را نشان میدهد. زمانی که یک انسان به دنیا میآمد. بر طبق دین حاکم در جامعه و خانواده به مرور آموزههای دینی را به کودک آموزش میدهند. این کودک تا به سن بالاتری برسد، این آموزهها را در قلب و جانش جای میدهد. جنس آموزههای دینی با بقیه آموزشها متفاوت است. زیرا قلب انسان جای خداوند است و زمانی که چیزی از خداوند به ما آموزش میدهند دقیقا در قلب جای میگیرد. انسان هر چه بزرگتر میشود، بیشتر درگیر دنیا و اتفاقت عجیب و غریبش میشود. اما هر اتفاقی رخ دهد، رشتههای ظریف درونی ما با معنویات قطع نمیشوند. از دیدگاه بسیاری از افراد آموزهای دینی و معنوی نکاتی دست و پا گیر و سخت هستند. اما همه آنها در واقع همان نکاتی است که در جهان امروزی آن را انسانیت میخوانیم. در زمان گذشته به دلیل اینکه درک بسیاری از نکات اخلاقی برای افراد سخت و دشوار بودهاست. پیامبران، امامان و مبلغان دینی بیاد آنها را به شکل دیگری بیان میکردند. اما امروزه با کمی تعمق در این آموزهها متوجه خواهیم شد که همه در تلاش برای آموزش انسانیت هستند.
کتاب چهل و یکم، درمورد یک مامور نظمیه به نام ادریس است. ادریس در واقعه مسجد گوهرشاد در سال 1314 حضور داشت. زمانی که رضا شاه از سفر ترکیه در سال 1313 بازگشت. تصمیم گرفت تا ایران را به کشوری مدرن تبدیل کند. یکی از هزاران اقدام رضا شاه، یک دست کردن پوشش مردم بود. برای آقایان کلاه پهلوی و برای زنان ممنوعیت استفاده از چادر مقرر شد. مردم و بزرگان بسیاری به این قانون اعتراض کردند. اما بیشترین اعتراض در مشهد شکل گرفت. زیرا علمای این شهر معتقد بودند که این شهر مذهبی است و این قانون نباید در آنجا اجرا شود. به دنیال ایستادگی مردم مشهد و چند عالم دینی، سید حسین طباطبایی قمی دستگیر شد. مردم نیز در اعتراض به این اتفاق در نوزدهم تیر ماه سال 1314 در مسجد گوهرشاد گرد هم آمدند. در آن شب شیج بهلول واعظ سخنرانی تندی علیه شاه انجام داد. زمانی که خبر به ماموران نظامی رسید. به مسجد رفتند تا مردم را پراکنده کنند. اما مردم با نظامیان درگیر شدند و تیر اندازی و کشتار رخ داد. ادریس یکی از این نظامیان بود. اما پس از گذشت چندی عذاب وجدان بسیاری گریبان ادریس را گرفت. در نهایت او برای توبه پیش یکی از علمای مشهد رفت. در این راه او با اتفاقات درونی بسیاری روبرو شد. این داستان به پیوند عاطفی عمیق این شخصیت با امام رضا (ع) اشاره میکند. کتاب چهل و یکم از نگاه پیوندهای عاطفی و مذهبی و جملات عاشقانه شباهت بسیاری به کتابهای دلتنگیهای نقاش خیابان یکم از سلینجر، رمان برادران کارمازوف از فئودور داستایوفسکی و چهل نامه کوتاه به همسرم از نادر ابراهیمی دارد.
کتاب صوتی چهل و یکم در سال 1399 توسط انتشارات قناری منتشر شد. گویندهی این کتاب صوتی میرطاهر مظلومی است. شما میتوانید کتاب صوتی چهل و یکم به قلم حمید بابایی، روایت میرطاهر مظلومی و انتشارات قناری را از همین صفحه در فیدیبو دانلود و تهیه نمایید.
میرطاهر مظلومی زاده سال 1350 است. او در تهران چشم به جهان گشود. آقای مظلومی فارغاتحصیل رشته تئاتر است. علاقه وی به بازیگری او را به این سمت کشاندهاست. آقای مظلومی فن بازیگری را در کلاسهای استاد مرحوم سمندریان آموخت. نام این هنرمند برای اولین بار در سال 1367 با یک نمایش تئاتر در تالار مولوی شنیده شد. پس از آن آقای مظلوی سالها در تئاتر مشغول به فعالیت بود. سپس در سال 1378 به طوری رسمی وارد عرصهی بازیگری سینما و تلویزیون شد. اولین حضور او در صدا وسیمای ایران با سریال «قصههای فلانی» بود. میرطاهر مظلومی یکی از هنرمندان نامی کشورمان است. او تاکنون در بسیاری از فیلمهای سینمایی از جمله رستاخیر، متل قو، مصادره و ... حضور داشتهاست. به علاوه او در فیلمهای تلویزیونی مانند پدر خوانده، روزگار غریب، مدار صفر درجه و ...، فیلمهای نمایش خانگی مانند هیولا، قهوه تلخ، سالهای دور از خانه به هنرنمایی پرداختهاست.
حمید بابایی در هفتمین روز از اسفند ماه سال 1364 در تهران چشم به جهان گشود. او فارغ التحصیل رشتهی مهندسی معدن از دانشگاه آزاد تهران است. او پس از اتمام دورههای ادبی در فرهنگسرای اشراق فعالیت ادبی خود را در سال 1379 آغاز کرد. او تاکنون داستانهای کوتاه بسیاری را منتشر کردهاست. به علاوه در برنامههای تلویزیونی بسیاری نیز حضور داشتهاست. از آثار این نویسنده جوان میتوان به خاکسفید، اجرای مفاد اسناد رسمی لازمالاجرا، پیاده و ... اشاره کرد.
مرد وارد حیاط حرم که شد پاهایش میلرزید. چرا؟ شبیه گناهکاری بود که مرتکب گناه کبیره شده و زندگیاش را سوزانده باشد. روزهدار و گرسنه بود. توی بقچهاش آذوقه مختصری داشت. چیزی به اذان نمانده بود، اما نیت کرده بود بعد از اقامه نماز به سراغ بقچهاش برود. تکیده بود و دست و پایی کشیده و بیش ازحد لاغر داشت. به زحمت خود را سرپا نگه میداشت. هوا سرد بود و به محض ورود گلیمش را بردوش انداخت و در خود جمع شد. بعد نگاهی کم التفات به زوار توی حیاط کرد و رو به حرم سلام داد و سرفرود آورد و تعظیم کرد. حالا روزهای زیادی از روزی که به شهر مشهد آمده بود میگذشت. آیا از همان ابتدا مزدوری بود که او را گماشته بودند تا به زوار حرم شلیک کند؟ آیا به اختیار خودش آمده بود یا ید جبار زمانه او را به اينجا کشانده بود؟ حالا یک سالی میشد که حوالی حرم پرسه میزد.
سرش را که بلند کرد و به گنید طلایی حرم امام هشتم خیره شد، ناگهان اشک در چشمانش جوشید. بغض رهایش نمیکرد و راه نفسش را بسته بود. منگ و مردد بود و شرم حضور داشت. هوا سرد بود، اما از فرط شرم تتش داغ شده بود. برگشت و رفت به سمت مسجد گوهرشاد. جانش در قلیان بود و سرتا پاش درد میکرد. با خود گفت «به حرم امام نمیروم مگر این که چهل شب، نماز شب بخوانم. باید توبهکار شوم، بعد میروم زیارت. حالا این جا جای من نیست. کجا لیاقت پابوسی تو را دارم؟»
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 364.۴۹ مگابایت |
مدت زمان | ۰۶:۳۷:۵۰ |
نویسنده | حمید بابایی |
راوی | میرطاهر مظلومی |
ناشر | قناری |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۹/۰۹/۰۸ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
جالب بود ممنون
عالی