اگر دانشگاه را چنانکه بسیاری از علمای علوم اجتماعی و صاحبنظران حوزه آموزش عالی معتقدند، یک جامعه بهحساب آوریم که در متن و بطن جامعهای بزرگتر قرار دارد، علیرغم مناسبات تنگاتنگی که با جامعه بزرگتر دارد، خود نیز دارای ویژگیهای منحصر به فردی است که آن را از جامعه بزرگتر متمایز میکند. این ویژگیها کدماند و آیا ذاتی جامعه دانشگاهی هستند، به این معنا که یک دانشگاه تنها با داشتن آن ویژگیها است که میتواند «جامعه» خوانده شود، یا آنکه ویژگیهایی پویا و سیال هستند و میتوانند از سرزمینی تا سرزمین دیگر و از دانشگاهی تا دانشگاه دیگر متفاوت باشند؛ بیآنکه فقدان برخی از آن آنها دانشگاه را از عنوان «جامعه دانشگاهی» ساقط کند. داوری ما درباره هر یک از این گزینهها، نوع تحلیل ما درباره مسائل و موضوعات دانشگاه را تعیین میکند.
دانشگاه و مراکز آموزش عالی در ایران، با سابقهای نزدیک به یک قرن، در مقاطعی بهطور جدی تلاش کرده است چنین هویتی برای خود بسازد و خود را بهمثابه مرکز اعتلای فرهنگی و منشأ تحولات بزرگ فرهنگی و اجتماعی معرفی کند. دقیقاً در همان مقاطع تاریخی است که اعضای جامعه دانشگاهی، اعم از دانشجو، استاد و کارمندان، از بودن در دانشگاه و منتسب بودن بدان احساس هویت کرده و خود را «دانشگاهی» نامیدهاند. اینجاست که این هویت بهمثابه یک هویت اجتماعی برای خود رسالتها و وظایف و طبعاً در مقابل، حرمتها و حقوقی تعریف میکند و آن را از جامعه بزرگتر پیرامون خود، اعم از مسئولان سیاسی، مقامات کشوری و نگرشها و قضاوتهای مردم عادی مطالبه میکند. دقیقاً همینجا است که جامعه دانشگاهی بهعنوان مرکز علم، فهم و پویایی، مناسبات خود را با جامعه پیرامون خود تعریف میکند و در جریان تبادل خدمات و حمایتها، ضرورت و اهمیت خود را تثبیت میسازد.
زمانی که به هر دلیلی ـاعم از قهر نخبگان دانشگاهی از جامعه پیرامون، تسویه حسابهای سیاسی، انتقال کاراییهای تعریف شده دانشگاه به سازمانها و نهادهای علمی وابسته به قدرت سیاسی و در نتیجه به حاشیه رانده شدن دانشگاه، سیطره ملاکهای کمی بر تولید و معرفی آثار علمی کاذب و غیرکاذب، سرخوردگیهای کوچک و بزرگ اجتماعی در حوزه اشتغال، اخلاق، سیاست و غیرهـ این مناسبات دو سویه بر هم میخورد، دانشگاه مؤلفههای هویتی خود را از دست میدهد و لذا چیزی بهنام جامعه دانشگاهی و بهتبع آن، تعاملی دو سویه میان جامعه دانشگاهی و جامعه پیرامون شکل نمیگیرد و عینیت نمییابد.
بر هم خوردن این رابطه دو سویه و تعریف و راهاندازی مراکز شبهعلمیای که میتوان آنها را «مراکز علمی در سایه» نیز نامید، اگرچه برای دانشگاه چالشهای بسیاری به همراه میآورد و منجر به فروپاشی نهاد علم و دانشگاه میگردد، اما بهیقین چالشهای جدیتر و بیشتری را برای خود دولت و بهطور کلی جامعه پیرامون به همراه خواهد داشت؛ جامعهای که اصلیترین هسته فکری و فرهنگی خود را بیهویت میکند، پیش و بیش از آن، خود را بیهویت کرده است. جامعهای که حفظ خود را در گرو حفظ دانشگاه و ارتقاء آن به یک «جامعه دانشگاهی» نمییابد و تمایلی به برقراری ارتباطی دو سویه با جامعه دانشگاهی ندارد، طبعاً امکان انتقال دغدغهها و خواستههای خود به جامعه دانشگاهی و همچنین بهرهگیری از خدمات فرهنگی و اجتماعی، اخلاقی، دینی، فنی و... آن را از بین برده و پیش از دانشگاه، خود را نابود کرده است.
مجموعه نوشتارهای پیش رو که بههمت اعضای هیئت علمی و همکاران پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی تهیه و تدوین شده است، در دو بخش «مفهوم و کارکرد دانشگاه» و «دانشگاه در ایران»، تلاش میکند پس از تبیین فلسفه دانشگاه و ارائه تأملات نظری و مفهومی درباره دانشگاه و کارکردهای فرهنگی و اجتماعی آن، و همچنین مناسبات دانشگاه و سیاست و معرفی جریان سیاستگذاری فرهنگی و برخی از مشخصات فرهنگی و اجتماعی دانشگاهها و بالاخص دانشگاه کارآفرین، سپس این مشخصهها و ملاکها را بر دانشگاههای ایران تطبیق داده و وضعیت دانشگاههای ایران را در ابعادی همچون آموزش و پژوهش، تولید هویت امن ایرانی از مجرای همه دانشها و بالاخص از مجرای علوم انسانی، تولیدات علمی کاذب و مؤسسات تولید کننده مکتوبات آکادمیک برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی، رفتار آکادمیک دانشجویان، سیر تحول آموزش عالی در دهههای اخیر ایران، رویکرد روشی مناسب برای آینده تحول در علوم انسانی و علوم اجتماعی و بالاخره برخی از مسائل و موضوعات مربوط به زنان و آموزش عالی روشن سازد تا بدانیم برای اصلاح وضع موجود و نیل به اهداف مطلوب، چه سیاستها و اقداماتی را باید مورد توجه قرار داد. تمامی این مقالات در هر دو بعد نظری و مصداقی به ما کمک میکند تصویر روشنتری از وضعیت آموزش عالی جهان و ایران به دست آوریم و نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کنیم.
شک نداشته باشیم که راه رهایی جامعه ایران از مشکلات فرهنگی، اجتماعی، رفتاری، اخلاقی و غیره، در دل همین جامعه دانشگاهی و پژوهشی نهفته است و دانشگاه در کشف و ترسیم راه برون رفت از مشکلات، نقشی انکارناپذیر دارد. شایسته است بار دیگر هویت دانشگاهی و راه تحقق آن به دغدغه همگانی جامعه، بهویژه برنامهسازان و دستاندرکاران اجرایی کشور تبدیل شود تا علاوه بر گذر از موانع موجود، بهویژه قوانین متعدد و گاه متضاد و تعدد مراکز مدیریتی ناهماهنگ با یکدیگر، در حوزه گسترش علم و تعاملات علمی ملی و بینالمللی نیز راهکارهایی بایسته اتخاذ کنند.