عاشقانه های ایرانی بخصوص در گذشته عاشقانه هایی که در بیشتر آنها خجالت، حیا و طپش قلب دیده میشود. خجالت و حیایی که گاها منجر به از بین رفتن عشق مید اما در نهایت ته فنجان قلبت ته مانده ای به جا میگذاشت که تا سالهاس سال میتوانستی با او عاشقی کنی.
پناه، این دختر جسور و عاشق برای من نماد تمامی دختران عاشق پیشه اون سالهاست. جسور، بی باک و فداکار.
شیدا را اگر از نزدیک بشناسید، شور و شعف و شوق زندگی صفت بارزش است. او را در اوایل دهه سوم زندگی اش شناختم. زندگی برای او آفرینش با مداد رنگی هایی است که خودش هم گاها رنگ ها را روی بوم زندگی خط خطی میکند، اما این بار با نگارش این رمان ساده و روان چنان فضایی را برایمان نقاشی کرد که مرا دوباره برد به دوران خوب و خوش گذشته ای رنگین.
این رمان در عین سادگی پر از ترسیم لحظات و نکته هایی است که به ندرت میشود در رمانهای کوتاه پیدا کرد. در عین فشردگی پر از لحظات دراماتیک و ریزه کاری های پنهانی است که تو را به وجد می آورد.
پناه را دوست داشتم. پناه برای من همان داستان عاشقی است که در زندگی برای هرکس فقط یک بار اتفاق می افتد.