زندگی پر از زشتی و زیبایی است، پر از پستی و بلندیهایی که باعث تغییر در شخصیت انسان میشود و میتواند سرنوشتش را عوض کند. بیماریهای لاعلاج و صعبالعلاج یکی از سختترین تجربیات زندگی انسانها هستند که زندگی خود شخص و اطرافیان را تحت تأثیر قرار میدهند. لیزا جنوا در همه نتهای نواخته شده داستانی از یک بیماری سخت را روایت میکند.
کتاب همه نتهای نواخته شده داستانی آمریکایی است که اولینبار سال ۲۰۱۸ و با عنوان «Every note played» منتشر شد. لیزا جنووا این کتابدرسی و سه فصل نوشته است و یکفصل مقدمه در ابتدا و یکفصل خاتمه در انتهای کتاب وجود دارد. داستان کتاب دربارهی مردی به نام ریچارد است که پیانیست کنسرت است که هشت ماه قبل با تواناییاش مردم جهان را شگفتزده کرد. او با ترکیبی از تکنیک عالی و عواطف شدید توانست اجرایی ماندگار از خودش به جا بگذارد و به شهرت زیادی دست پیدا کند.
ریچارد این روزها به بیماری ALS مبتلا شده و بازوی راستش فلج شده است. انگشتان او ناتوان شدهاند و دیگر نمیتواند بنوازد. این درد برای او چیزی شبیه مرگ یا فقدانی بزرگ است، مخصوصاً اینکه میداند بازوی چپش هم بهزودی از کار خواهد افتاد.
سه سال قبل، کارینا عکس عروسیشان را از روی دیوار اتاق پذیرایی برداشته و بهجایش آینهای آویزان کرده است اما هنوز نتوانسته از ریچارد بگذرد. او با ترسها و بهانههایش فلج شده و در زندگی بهعنوان یک معلم پیانو گیر افتاده است. او از رها کردن میترسد و در این میان ریچارد و ازدواج ناموفقشان را دائماً سرزنش میکند.
وقتی بیماری ریچارد شدت پیدا میکند و دیگر نمیتواند بهتنهایی زندگی کند کارینا بهاجبار مراقبت از او را به عهده میگیرد. با ضعیفتر شدن ماهیچهها، صدا و حتی قدرت تنفس ریچارد آن دو تلاش میکنند پیش از آنکه برای هر کاری دیر شود با گذشته آشتی کنند.
کتاب همه نتهای نواخته شده توانسته است افراد زیادی را به خود جلب کند و تاکنون به چندین و چند زبان مختلف برگردانده شده است.
لیزا جنووا عصبشناس آمریکایی متولد سال ۱۹۷۰ است. او در دانشگاه والدیکتوریا درسخوانده است و دکترای علوم اعصابش را در سال ۱۹۹۸ از دانشگاه هاروارد دریافت کرده است. او سالهاست که در مؤسسات مختلف دروس علوم اعصاب را تدریس میکند و رهبری پژوهشهایی در این زمینه را برعهده داشته است. او داستانهایی دربارهی افرادی که به بیماریهای اعصاب مبتلا هستند مینویسند و سعی کرده است با پیوند تخصصش با ادبیات داستانهایی ماندگار و جذاب بنویسد.
او اولین رمان خود را با نام «هنوز آلیس» را دربارهی یک پرفسور دانشگاه هاروارد که از بیماری آلزایمر رنج میبرد در سال ۲۰۰۷ با هزینهی شخصی منتشر کرد. این کتاب توانست محبوبیت زیادی به دست آورد و یک مؤسسهی انتشاراتی آن را خرید و سال ۲۰۰۹ این کتاب تجدید چاپ شد. تا امروز بیش از ۲.۶ میلیون نسخه از این کتاب فروخته شده و به ۳۷ زبان مختلف برگردانده شده است. همچنین در سال ۲۰۱۴ از روی این کتاب فیلمی ساخته شد که بازیگر نقش اول آن، جولیان مور توانست جایزهی اسکار را از آن خود کند. پس از «هنوز آلیس» کتابهای «Left neglected»، «درون اوبراین» و «عشق آنتونی» از این نویسنده منتشر شد که همگی در فهرست برترینهای نیویورکتایمز قرار گرفتند.
لیزا جنووا برای فعالیتهای ادبیاش جوایز مختلفی را دریافت کرده است که از میان آنها میتوان به سومین جایزهی سالانهی pell centre اشاره کرد. همچنین جوایزی برای اقداماتی که باعث درک بیشتر آلزایمر، تأثیرات آن روی افراد، خانوادههایشان و کسانی که از آنها مراقبت میکنند شدهاند، به این نویسنده اهدا شده است.
کتاب همه نتهای نواخته شده تاکنون دو بار به فارسی برگردانده شده است. اولینبار شهناز رافعی این کتاب را به فارسی برگرداند و انتشارات خوب آن را منتشر کرد. نسخهی الکترونیک ترجمهی شهناز رافعی از کتاب همه نتهای نواخته شده را میتوانید در همین صفحه از فیدیبو دانلود کنید. ترجمهی دیگری که از این کتاب وجود دارد ترجمهی زهره مهرنیا است که بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه با نام «نتهای ناتمام» منتشر کرده است.
همه نتهای نواخته شده یک کتاب دوستداشتنی و خواندنی است. رمانی غمانگیز که با لحنی روان و جزئیات زیاد نوشته شده است و خواننده را به همذاتپنداری با شخصیتهای داستان وادار میکند. این کتاب جذاب را بخوانید و از قلم زیبای لیزا جنووا لذت ببرید.
ریچارد بعد از چرتی کوتاه، روی صندلی چرخدارش بیدار میشود که جلو تلویزیون پارک شده و آرزو میکند میتوانست دراز بکشد. با وجودی که تلویزیون از صبح که بیل ریچارد را آنجا گذاشت، روشن بوده، حداقل دو ساعتی هست که دیگر تماشایش نمیکند. سر سنگینش پایین افتاده، چانهاش به سینهاش رسیده و عضلات گردنش آنقدر قوی نیستند که بتواند آن را بالا ببرد. پیشبندد حولهایاش از روی سینهاش افتاده و جلو پیراهنش با آب دهانش خیس شده. تخم چشمانش هنوز از تلاش برای نگاهکردن به بالا و چپ برای تماشای تلویزیون خسته است؛ بنابراین به زمین خیره میشود، چون سر و چشمانش به سمت پایین افتاده و با گوشدادن به آهنگ قاضی جودی به شرایط موجود تسلیم میشود.
ریچارد در مازراتی صندلیهای چرخدار الکتریکی نشسته. چرخهای جلو با دو موتور کار میکنند و صندلی با چرخهای مغناطیسی، چرخکهای هشت اینچی، قابلیت تغییر جهت نشستن و درازکشیدن و فرمان دستی که برای این مدل طراحی شده، تزیین شده. اما چون ریچارد دست ندارد، هیچ راهی هم برای کنترل آن وجود ندارد. مدتها قبل سفارشش داده بود، وقتی هنوز میتوانست از دست چپش استفاده کند، وقتی هنوز میتوانست پیانو بزند، وقتی هنوز امیدوار بود واقعاً نیازی به استفاده از این صندلی نداشته باشد. پشت فرمان یک اتومبیل اسپرت جذاب نشسته، ولی نمیتواند دستش را روی فرمان بگذارد یا پایش را روی پدال گاز فشار دهد، اتومبیلش برای همیشه در گاراژ پارک شده.
بعضی دستگاههای پیشرفته وجود دارند که به او امکان کنترل صندلی چرخدار را با چانه یا زبان یا حتی نفسش میدهند، ولی کارینا و ریچارد هیچکدام را سفارش ندادهاند. استفاده از آنها مثل سراشیبی تند کوهستان است - فرمهای زیاد از حد بیمه، قیمتهای نجومی بدون پوشش بیمه و انتظار برای دریافت دستگاه. برای هرکسی که با ریچارد در ارتباط باشد احتمالاً سخت است که برای امکان حرکت چانه یا زبان او زمان یا هینه بگذارد. چند وقت دیگر قادر خواهد بود نفس بکشد؟ برای سفارش دادن دستگاهی برای صندلی چرخدار که با نفس او کار کند اول باید به این سؤال پاسخ داده شود که البته ریچارد ترجیح میدهد نپرسدش.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۸۳ مگابایت |
تعداد صفحات | 276 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۹:۱۲:۰۰ |
نویسنده | لیزا جنووا |
مترجم |