مرگ، عضوی جدا نشدنی از زندگی هر جنبدهای است. بالاخره روزی میرسد که باید هرآنچه در دنیای فانی داریم را رها کرده و به جهان جاودان سفر کنیم. برخلاف تصور بسیاری از آدمها مرگ پایان زندگی نیست. مرگ شروع زندگی روح انسان است. زیرا جسمِ پیر و فرتوت دیگر توان برآورده کردن خواستههای والای روح را ندارد. زمانی که انسان به روزهای زمستانی عمرش یعنی پیری میرسد، برای اموال داشته و یا نداشتهاش وصیتنامهای تنظیم میکند. اما زمین، کوهها و دریاها و جنگلها چه؟ آنها سهم چه کسانی هستند. آدمها پس از مرگشان آنها را نیز به دیگران میسپارند. به همین دلیل است که باید امانتداران خوبی بروی زمین باشیم. چرا که آدمی از کوچکترین اموالش مانند چشمانش مراقبت میکند. پس باید از زمین، دریا، کوه، کویر، جنگل و ... نیز مانند اموال خودش مراقبت کند. زیرا پس از مرگ ما تمامی آنها ارثیه دیگران میشوند.
کتاب یوز پلنگانی که با من دویدهاند توسط بیژن نجدی نوشته شدهاست. این کتاب برای اولین بار در سال 1373 توسط انتشارات مرکز به چاپ رسیده و منتشر شد. کتاب آقای بیژن نجدی در سال 1374جایزه قلم زرین «گردون» را بدست آورد. به علاوه در سال 1379 به عنوان کتاب برگزیده منتقدان و نویسندگان شد. این کتاب تاکنون به زبان انگلیسی، آلمانی و کردی ترجمه شدهاست. مترجم این کتاب به زبان انگلیسی «محمدرضا دمایی» است. از سال انتشار اولیه کتاب یوزپلنگانی که با من دویدهاند تا سال 1399، پنجاه و شش هزار نسخه از این کتاب به چاپ رسیدهاست. این کتاب یکی از داستانهایی است که در زمان حیات بیژن نجدی منتشر شدهاست. کتاب یوزپلنگانی که با من دویدهاند سبکی متفاوتتر از بقیه کتابها دارد. نثر این کتاب لطافت و روانی شاعرانه را با آرایه تشخیص ترکیب کردهاست. در کتاب یوزپلنگانی که با من دویدهاند، جان بخشی به اشیاء و طبیعت بیجان بسیار دیده میشود.
سبک کتاب آقای نجدی مدرن و پست مدرن است. او از تفکرات این سبک در متن کتاب و خلق شخصیتها بسیار بهره بردهاست. ادبیات پست مدرن به آثاری گفته میشود که روایتهایی پرتناقض و سوال برانگیز دارند. این سبک در قسمتی از ویژگیهایش اسطوره زادیی را نیز دارد. به علاوه موئلفه اصلی ادبیات پست مدرن، ژانر فرا داستانی است. ادبیات مدرن نیز ویژگیهای خاص خود مانند تاکید بر عینیت گرایی به جای درک، بدین معنا که چیزی که دیده میشود درست است نه چیزی که آن را درک میکنیم. ویژگی دیگر از بین رفتن مرز مشخص بین شخصیتها و دیگر عوامل داستان است. بیشتر آثاری که نثر شعر گونه دارند در این دسته قرار میگیرند.
داستان رمان یوزپلنگانی که با من دویدهاند، به نوعی به بازآفرینی اسطورهها به شکل جدیدی پرداخته است. برای مثال داستان رسم و سهراب به شکل دیگری پایان مییابد. کتاب یوزپلنگانی که با من دویدهاند داستان خود را در 10 فصلِ سپرده به زمین، استخری پر از کابوس، روز اسبریزی، تاریکی در پوتین، شب سهرابکشان، چشمهای دکمهاس من، مرا بفرستید به تونل، خاطرات پاره پارهی دیروز، سهشنبهی خیس و گیاهی در قرنطینه داستان خود را روایت میکند.
داستان کتاب یوزپلنگانی که با من دویدهاند با وصیتنامهای ادبی و شعر گونه از بیژن نجدی آغاز میشود. این ده داستان هر کدام روایت تازهای از اشخاص متفاوت هستند. درون مایه تمامی این ده داستان همگی «مرگ» است. بیژن نجدی افراد بسیاری را به تصویر میکشد که نشان دهد هر فرد چه واکنشی در مقابل مرگ دارد.
در فصل «روز اسبریزی» اسبی زیبا و تنومندی را به روایت میکشد که در زمان خودش بیرقیب و بیمثال است. این اسب، اسب مورد علاقه مردی به نام قالاخان محسوب میشود. اما یک روز اسب تصمیم میگیرد که آزاد زندگی کند. برای او دیگر سواری دادن به قالاخان لذت بخش نیست و فقط رویای آزادی را در سر دارد. اما مگر میتوان از دست ظالمانی که از اسارت دیگران لذت میبرند، فرار کرد؟
در داستان «شب سهرابکشان» شخصیتی به نام مرتضی وجود دارد. مرتضی جوان کرولالی است که در نهایت داستان مرگ او را در آغوش میکشد. این پسر داستان رستم و سهراب را به شکل دیگری روایت میکند. او در واقع خودش را در داستان رستم و سهراب جای میدهد.
در فصل «خاطرات پاره پارهی دیروز» زندگی به یک آلبوم عکس تشبیه شدهاست. صفحات اول این آلبوم روزهای خوش کودکی و لحظات هیجان انگیز نوجوانی است. اما هرچه این آلبوم بیشر ورق میخورد بیشتر به پیری و زمستان زندگی نزدیک میشود. در نهایت نیز دیگر اثری از افراد درون عکسها باقی نمیماند. زیرا دست روزگار آنها را به دنیای جاودانه بردهاست. به طور کلی این کتاب فراتر از داستان مرگ، نیم نگاهی به عوالم پس از مرگ نیز دارد.
نسخه چاپی کتاب یوزپلنگانی که با من دویدهاند، در سال 1373 توسط انتشارات مرکز به چاپ رسید. نسخه صوتی این کتاب نیز در سال 1399 توسط انتشارات نوین کتاب منتشر شد. گویندهی کتاب صوتی یوزپلنگانی که با من دویدهاند، پیام دهکردی است.
پیام نادری دهکردی در بیستمین روز از اردیبهشت ماه سال 1356 چشم به جهان گشود. وی زادهی شهرکرد است. در دنیای هنر او را به نام پیام دهکردی میشناسند. آقای دهکردی پس از اتمام دوران مدرسه وارد دانشگاه شد. او فارغ التحصیل رشتهی ادبیات دراماتیک از دانشگاه آزاد اسلامی شهر اراک است. دهکردی پس از اتمام دوران کارشناسی، به تهران نقل مکان کرد. او به ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد، رشته تئاتر در دانشگاه تهران پرداخت. دهکردی در دوران تحصیل فعالیتهای کمی در زمینهی هنر انجام میداد. نام این هنرمند به عنوان بازیگر تئاتر، بازیگر سینما، تلویزیون و کارگردان شناخته میشود. به علاوه پیام دهکردی یکی از موفقترین مدرسان فن بیان در کشورمان است. او موسس و مدرس موسسهی فرهنگی هنری امید پیام دهکری است. آقای دکردی در سال 1391 یک گروه تئاتر نامرئی را در ایران تاسیس کرد. نام این گروه «تئاتر نامرئی امید» است که در متروی تهران فعالیت میکنند. موسس جشنوارهی «امید» نیز این هنرمند خوب کشورمان است. از آثار وی میتوان به تئاتر بحرالغرائب، میبوسمت و اشک، نورا، مرد بالشی، فیلمهای سینمایی راه آبی ابریشم، یک تکه نان، همیشه پای یک زن در میان است، فیلمهای تلویزیونی شهریا، مدار سفر درجه، گاندو و کارگردانی تئاترهای پا برهنه در پارک، گمگشته و مرگ و پنگوئن اشاره کرد. الیته آثار این هنرمند نامی به این چند اثر نام برده محدود نمیشود. این هنرمند گوینده کتابهای صوتی بسیاری مانند باردیگر شهری که دوست میداشتم، نامههای عاشقانه یک پیامبر، یک عاشقانه آرام و ... بودهاست.
شما میتوانید کتاب صوتی «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» به قلم بیژن نجدی، گویندگی پیام دهکردی و انتشارات نوین کتاب را از همین صفحه در فیدیبو دانلود و تهیه نمایید.
بیژن نجدی در 24 آبان ماه سال 1320 به دنیا آمد. نجدی اصالتا گیلانی بود، اما در خاش، زاهدان زاده شد. پدر او از افسران مبارز در قیلم افسران خراسان بود که توسط ژاندارمها به قتل رسید. او تا قبل از ورود به مدرسه در زاهدان زندگی میکرد. اما پس از بازگشت به لاهیجان وارد مدرسه شد. او پس از اتمام دوران مدرسه وارد دانشسرای عالی تهران شد. وی در سال 1343 مدرک عالیه خود را از دانشکده ریاضی دریافت کرد. نجدی پس از اتمام تحصیل به لاهیجان بازگشت و در آنجا در مدرسه مشغول تدریس شد. فعالیت ادبی و هنری بیژن نجدی به طور رسمی در سال 1345 آغاز شد. او فقط یک کتاب در زمان حیاتش به نام «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» را منتشر کرد. بقیه آثار او توسط همسرش پس از فوتش منتشر شد. این نویسنده جوایز بسیاری از جمله تندیس یادمان شعر فراپویان، قلم زرین جایزه گردون و ... را بدست آوردهاست. بیژن نجدی یکی از نویسندگان سبک مدرن و پست مدرن است. به علاوه او با استفاده از استعارهها و تشبیهات بسیار نثری شعر گونه را در داستانهایش استفاده کردهاست. در این نوع نثر اگر از ویژگی موسیقی بگذریم، با یک شعر روبرو هستیم. از آثار بیژن نجدی میتوان به دوباره از همان خیابانها، داستانهای ناتمام، مجموعه اشعار واقعیت رویای من است، پسر عموی سپیدار و خواهران این تابستان اشاره کرد. بیژن نجدی یکی از نویسندگانی بود که در ماجرای اتوبوس ارمنستان به همراه محمد محمدعلی، مسعود بهنود، جواد مجابی و ... حضور داشت. سرانجام این نویسنده خلاق ایرانی در سال 1376 براثر بیماری سرطان ریه در گیلان درگذشت.
تاریکی در پوتین
با اینکه پدر طاهر تصمیم گرفته بود که هرگز لباس سیاهش را درنیاورد. یک بعد از ظهر تابستان مردم دهکده، او را دیدند که پیراهن، آبی کهنهای پوشیده است و به طرف رودخانه میرود. اگر میتوانست تا پاییز زنده بماند، چهارمین سال تدفین بقچهای تمام میشد که فقط چند لحظه در آن تکههای جزغاله و سیاه، چشمهای ترکیده و صورتی پر از دندان را دیده بود و به او گفته بودند که او این طاهر است.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 188.۷۲ مگابایت |
مدت زمان | ۰۳:۲۵:۳۵ |
نویسنده | بیژن نجدی |
راوی | پیام دهکردی |
ناشر | نوین کتاب |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۹/۰۸/۱۰ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
این کتاب بی نهایت زیباست قلم بیژن نجدی فوق العاده و شاعرانه است. داستان ها هرکدام عالی و انگار هرکدام از زخم های کهنه ای که در وجود همه مان هست از سال های دور، از دل تاریخ سر باز کرده، تمام بغض ها گره خورده ی کتاب را با تمام وجود در گلو حس می کنی. پیشنهاد می کنم پیش از خواندن کتاب حتما این نسخه ی صوتی را گوش بدهید. بی نظیره👌❤
داستانهای نجدی را بارها و بارها و بارها خوانده ام و به دوستان هدیه داده ام. شنیدن خوانش خواننده عزیز جناب دهکردی، لذت تکرار شنیدنها و خواندنها و دیدنها و لمس کردنهای مکرر فضاهای شاعرانه ساخته شده در قصه ها را برایم شیرین تر می کند. امیدوارم تجربه مواجهه شنیداری با کتاب دیگر این نویسنده بزرگ را برایمان فراهم آورید.
آدم یا از چیزهایی میترسه که او نا رو میشناسه، مثل چاقو، مثل تنهایی، یا از چیزهایی که اصلاً نمیشناسه، مثل تاریکی، مثل وقتی که با هر صدای در خیال میکنی اومدن بگیرنت، مثل مرگ. (از متن کتاب) یکی از بینظیرترین داستانهای کوتاهی که قبل از مرگ باید خوند و شنید.
موسیقی بار اضافی ای روی متنه! کلمات یه داستان به تنهایی هم میتونن بار غم و اندوه رو منتقل کنن، و نیاز به یه موسیقی سوزناک که قطع نمیشه نداره بنظر من... . چون موسیقی قطع نمیشه، شبیه شعرخوانی شده...
بینظیر بود. ای کاش باقی کتابهای نجدی رو هم با همین کیفیت، همین صدا، همین خوانش عالی و درخشان صوتی میکردند. بیست.دقیقهست که کتاب تمام شده و دلم نمیاد ببندم و از کتاب خارج بشم.
همیشه شنیده بودم خوبی ولی خوب خیلییییی کمه برات،بی نظیر بودی،عجیب غریب و خاص!از کتابهایی که هیچوقت فراموش نمی کنم.خوشحالم که شانس شنیدنش رو داشتم با صدای گرم پیام دهکردی
به نظر بسته به روحیه و سلیقه هر فرد میتونه لذت بردن از کتاب متفاوت باشه. برای من کسل کننده بود
یکی از بهترین آثار زبان فارسی که من خوانده و شنیده ام. بدون اسپول کردم توصیه میکنم حتما گوش کنید.
داستان هاش قشنگن پر از توصیفای زیبا ولی شاید همه دوست نداشته باشن
نویسنده نگاه عمیقی دارد اما در جان بخشی به اشیا کمی ضعیف و گنگ عمل کرده