در این کتاب صوتی مخاطب با مسئله مرگ و دنیای پس از مرگ آشنا میشود.
روز گرمی بود.
بوی تابستون توی هوا پیچیده بود و چمنهای روی زمین اونقدر آفتاب خورده بودن که رنگشون از سبز به زردی میزد.
بچه فیلها توی رودخونه بازی میکردن، مثل نی، آب رو به داخل خورطومشون میکشیدن، دماغشون را بالا میبردن و آب رو روی پشت و کمر خودشون میریختن.
بابابزرگ اومده بود.
خرطومِ بلند و پرچین و چروک بابابزرگ با هر قدمی که برمیداشت تاب میخورد و آفتاب روی گوشهای بزرگش افتاده بود.