درباره تحول مبانی مشروعیت سلطنت از یورش مغول تا برآمدن صفویان
در این پژوهش باتوجهبه ماهیت موضوع، روش تحقیق توصیفی- تحلیلی است. بدینترتیب که پژوهشگر ابتدا وضع حکومتها، نیروهای حاکم، درگیری ایشان برای کسب قدرت، مبانی مشروعیت و الگوهای مشروعیتسازشان را توصیف کرده، سپس به تحلیل آن مبانی، الگوها و ریشههای آنها میپردازد. البته بهگونهای که از ورای این توصیف و تحلیل، تحول مبانی مشروعیت حکومتها مشاهده شود. اما در کنار پرسش فرعی این پژوهش یعنی تبیین ویژگیهای الگوهای مشروعیتساز در دورههای مورد بحث، هدف نهایی پاسخ به پرسش اصلی است. یافتن علل تاریخی تحول و دگرگونی مبانی مشروعیت سلطنت در ایران بین فاصله زمانی تهاجم مغول تا برآمدن صفویان، پرسش اصلی پژوهش پیش رو است. نتیجه اینکه در فاصله زمانی یورش مغول تا برآمدن صفویه برخلافِ گذشته که الگوی مبتنی بر اقتدار خلیفه معتبر بود، دیگر الگوی واحدی برای کسب مشروعیت وجود نداشت. ازاینرو الگوهای متعددی که دستاویز محکم و مطمئنی برای حاکمان در حال نزاع نبوده، برای کسب مشروعیت در عرصۀ سیاسی حاضر شدند. ازآنجاکه هیچیک از الگوهای ظهوریافته توانایی کسب اعتبار لازم را نداشتند، بحران مشروعیت مشخصۀ اصلی حیات سیاسی ایران شد. نتیجه این بحران و نزاعهای برخاسته از آن ایجاد تحولی عمیق در مبانی مشروعیت حکومتها بود که به اقتضای شرایط، همگان پذیرفتند که به شکل معمول در گذشته «حق با کسی است که غلبه کرده است.» این به معنی جهش از یک الگوی فراگیر معتبر به سمت الگوی مبتنی بر زور و غلبه عریان در پوشش دین و باور مردم بود.