بیتسی عاشق نقاشی بود.
اون وقتی که داشت صبحانه میخورد، زمانی که توی ساحل آفتاب میگرفت و حتی وقتهایی که با دوستهاش به سالن بولینگ میرفت هم نقاشی میکشید.
بیتسی عاشق این بود که نقاشیهاش رو به دوستاش امیلی، نیکول و آنا نشون بده.
امیلی عاشق شعر بود،
آنا کتاب خوندن رو خیلی دوست داشت و نیکول هم عاشق فوتبال بود.
پاتوق همیشگی این چهار دوست، کافه ی پتونیا بود که از نظر اونها خوشمزهترین آب نباتهای دنیا رو داشت.
بیتسی و دوستهاش اونقدر به آب نبات علاقه داشتن که اسم گروه کوچیک چهار نفرهی خودشون رو گروه آب نباتها گذاشته بودن.