
کتاب عالی و فوقالعاده باش تا تو را نادیده نگیرند
نسخه الکترونیک کتاب عالی و فوقالعاده باش تا تو را نادیده نگیرند به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
درباره کتاب عالی و فوقالعاده باش تا تو را نادیده نگیرند
اولین بار در لندن بود که توماس با صومعۀ مانتین ذِن آشنا شد و عاشق آنجا شد. او به من گوشزد کرد: «این مردم با جدیت و صادقانه ذِن را دنبال میکردند.» به حدی شور و اشتیاق داشت که گویی به صومعۀ ذِن تعلق داشت. روند تکمیل تقاضا و درخواستش نُه ماه طول کشید. بالاخره به فرودگاه کندی رسید. بعد از اینکه با درخواستش مبنی بر زندگی و آموزش در صومعه موافقت شد، با اتوبوس به حومۀ شهر کتسکیل رفت. سه ساعت توی راه بود. بعد از اینکه از شهر خارج شد، به شهرهای کوچک با چشماندازی زیبا رسید. بالاخره اتوبوس در دامنۀ کوه ترمپر توقف کرد و توماس پیاده شد و به آن طرف جاده رفت تا به در صومعه رسید. او با یک در آهنی که برای تازهواردان باز گذاشته شده بود، روبهرو شد. این در را برای محافظت از صومعه گذاشته بودند. توماس به ساختمان اصلی نزدیک شد. یک کلیسای بازسازی شده در چهار طبقه که از گِل و خاک متمایل به آبی و چوب بلوط ساخته شده بود. راهبان صومعه آنجا را اینطور توصیف میکردند: «کوه، محل مناسبی برای اسکان راهبان و فراگرفتن آموزههای معنوی است.» درهایی که از چوب بلوط ساخته شده بودند باز شد و یک راهب که وظیفهاش خوشامدگویی به تازهواردان بود با او احوالپرسی نمود. توماس تلاش میکرد تا احساساتش را برای من بازگو کند: «آن لحظات مثل این بود که به شدت گرسنه باشید و میدانید باید این غذای فوقالعاده را میل نمایید.»
نظرات کاربران درباره کتاب عالی و فوقالعاده باش تا تو را نادیده نگیرند