در این شماره میخوانید:
راهروهای سفید، ضربآهنگِ گامهای گاهیتند و گاهیکند، مهتابیهای کشدار و تکراری. بیمارستان چیزی است میانِ گریهها و خندهها، امیدها و ناامیدیها، مردنها و زنده شدنها. برزخی که در آن باید میان این دوگانهها معلق باشید. به هر طرف از آنها که سنگینی کنید، از بیمارستان رانده میشوید. از درِ مرگ یا از در زندگی بیرون پرت میشوید. اما زمانی که به بیمارستان وارد شدید، معلقاید؛ معلق پاسخ، معلق پزشک، معلق خبر. مثل لحظاتی که نمیدانید شخصیت اصلی فیلم قرار است زنده بماند یا بمیرد. تعلیقِ توی فیلمها را در بیمارستان، با چشمهای خودتان و از نزدیک میبینید.