بهاره هر روز صبح که از خواب بیدار میشد اول از همه با صدای بلند میگفت: سلام گلهای قشنگ من!
آنوقت گلها به زیبایی و سرسبزی خودشان افتخار میکردند و گل مینا میگفت: منظور بهاره من هستم! چون بهاره من را خیلی دوست دارد!
گل تاج خروس با برگش دستی به تاج مخملیاش میکشید و میگفت:مگر تاج به این قرمزی و قشنگی من را نمیبینی؟ بهاره از همه بیشتر من را دوست دارد!