انسان موجودی است تأثیرپذیر و متغیر که هرگاه در شرایط جدیدی قرار گیرد بلافاصله خود را با آن وفق میدهد. با توجه به شرایط دنیایی که در آن زندگی میکنیم و ویژگیهای این جهان، میبیینم که همواره در حال تغییر و تحوّل است. پس اگر قرار باشد انسان از تمامی این تغییرات تأثیر بپذیرد، هویت واقعی خود را از دست میدهد. در این جا هدف، پرداختن به تمامی ابعاد مقوله جهانی شدن نیست بلکه صرفاً تغییرات کلی و تأثیر این پدیده بر فرهنگ، هویت و دین مورد بررسی قرار میگیرد. جهانی شدن یکی از مهمترین مسائلی است که امروزه ذهن بسیاری از اندیشمندان و دانشمندان سیاسی، اقتصادی و سایر علوم را به خود معطوف کرده است. ابعاد مختلفی که این پدیده نوظهور دارد، باعث شده که درک درست و صحیحی از این موضوع، مشکل و دشوار باشد و نتوان تعریف روشنی از آن ارائه داد. تبعاتی که جهانی شدن به همراه دارد، تأثیرات مختلفی است که بر کشورها و جوامع بشری میگذارد. تأثیرات بسیاری در زمینه اقتصادی، سیاسی، فرهنگ و دین و سایر زمینههای دیگری که ممکن است کم و کوچک شمرده شوند لیکن آثار عمیق و قابل توجهی را درپی خواهد داشت.
حال سئوالاتی مطرح میشود که این پدیده یعنی جهانی شدن را چه عاملی به وجود میآورد؟ آیا عامل سازنده آن، نظام سرمایهداری است؟ آیا قدرتهای پیشرفته و صاحب نفوذ و تمام کشورها ناگزیر از پیوستن به چنین مجموعهای هستند؟ یا میتوانند از آن بگریزند؟ آیا جهانی شدن باعث احیای فرهنگها میشود یا موجب از بین رفتن فرهنگهای بومی، سنتی و ملی؟ آیا این فرهنگها در درون فرهنگهای جهانی به زوال میگرایند؟ آیا هویتها در این پروسه، روبه اضمحلال میروند؟