اگر بخواهیم راننده خوبی شویم، لازم است مهارتهای رانندگی را فرا بگیریم، برای این که یک نقاش ماهر یا نجار چیرهدستی شویم لازمه اش یادگیری فنون و زحمت کشیدنهای فراوان است تا به درجه استادی برسیم، پس چطور ممکن است صحیح زندگی کردن را ذاتی به یاد داشته باشیم؟! در سالهای گذشته متخصصین بهداشت روانی برنامههای مختلفی برای پیشگیری از آسیبهای روانی- اجتماعی طراحی و اجرا کردهاند. به طور کلی برنامهها و راهبردهای پیشگیری از مشکلات روانی اجتماعی در دو دسته قرار میگیرند. ۱- راهبردهای متمرکز بر محیط، ۲- راهبردهای متمرکز بر فرد. راهبردهای متمرکز بر فرد تلاش میکند از طریق افزایش ظرفیتهای روانشناختی و توانایی مقابلهای افراد، ظرفیت آنها را جهت مقابله با چالشها، کشمکشها و ناملایمات زندگی روزمره ارتقا دهند. یکی از بهترین و موثرترین راهبردهای متمرکز بر فرد آموزش مهارتهای زندگی است. ضرورت آموزش مهارتهای زندگی از آنجا بیشتر احساس میشود که اغلب ما وقتی با مشکلات متعددی در مسیر زندگی رو به رو میشویم، ناشی از این است که گمان میکردیم که خیلی از مهارتها را داریم، اما در عمل هیچ کدام از این آموزشها را در این زمینه فرا نگرفتهایم، به عنوان مثال خیلی از افراد ازدواج میکنند، صاحب فرزند میشوند، اما هیچگاه آموزش خاصی ندیدهاند. تجربه شخصی اینجانب پس از دو دهه کار در مطبها و مراکز روانشناسی حاکی از این است که اغلب مشکلاتی که افراد را سالها درگیر خود کرده، به دلیل عدم دانش کافی در زمینه مهارتهای زندگی است. بنابراین ضرورت کسب دانش در این زمینه، با مطالعۀ کتابهای مختلف از جمله کتاب بسیار غنی که در پیش روی خود دارید، محقق خواهد شد. لازم میدانم از جانب خود از سرکار خانم نامیه گلستانه و جناب آقای حسین بهلولی که در زمینه گسترش دانش روانشناختی گامهای ارزشمندی را برداشتهاند، تشکر داشته باشیم.