قام قام پیس خان، کامیون مغرور شهر چرخ چرخی بود و همیشه به اتول خان، اتوبوس پیر شهر زور میگفت و او را اذیت میکرد.
مثلا وقتی که دوچرخکها و سه چرخکها میخواستند با اتول خان از مدرسه به خانه بروند، قام قام پیس خان، بوووب بوووب بوق به راه میانداخت و از اتوبوس پیر، سبقت میگرفت و راهش را میبست و هی ترمز ترمز میکرد تا این که اتول خان بیچاره مجبور میشد ترمز بزند و بایستد!
روزها گذشتند و یک روز که باز هم قام قام پیس خان، راه اتول خان را بسته بود و او را مجبور کرده بود که ترمز کند، داد دوچرخکها و سه چرخکها در آمد و همه یکصدا سر کامیون داد کشیدند و گفتند: ...