چند روزی بود که یه خرس قهوهای از یه جنگل دیگه به جنگل زیبای کنار رودخونه اومده بود. آهو خانم هم قرار بود یک مهمونی بگیره. برای همین تصمیم گرفت خرس قهوهای رو هم به مهمونیش دعوت کنه تا خرس قهوهای با دیگران آشنا بشه و بتونه با حیوونای دیگه ارتباط داشته باشه و تنها نمونه. روز مهمونی از راه رسید. خرگوش که خیلی دقیق بود همون موقعی که آهو خانم گفته بود، خودش رو به خونهی آهو خانم رسوند. بعد سنجابها و خرسها و خیلی زود همهی حیوونا به خونهی آهو خانم رسیدن به جز خرس قهوهای!
آهو خانم گفت:
- دوست جدید ما نیومد! لابد مشکلی براش پیش اومده! باید بریم دنبالش.