روایت داستان واقعی از زندگی خانوادهای که در هنگام فرار از عراق و پناهده شدن در اروپا گربهی خود را گم میکنند.
داستان گم شدن گربه به حدی فراگیر شد که حتی در شبکههای اجتماعی برای پیدا کردن صاحب گربه کمپینهای حمایتی فراوانی تشکیل شد.
آسمون تاریک و سیاه بود و موجهای بزرگِ دریای اژه خودشون رو به بدنهی قایق لاستیکی میکوبوندن.
افراد سوار بر قایق، برای گرم موندن توی هوای سرد ماه نوامبر، به همدیگه چسبیده بودن.
بیشترشون جلیقه نجات پوشیده بودن و تعداد زیادیشون، نوزادها و بچههای کوچیکشون رو توی آغوششون نگه داشته بودن.
یکی از خانوادههایی که توی اون شب سرد سال ۲۰۱۵ سوار قایق شده بود، یک زن بیوهی عراقی، به همراه پنج تا بچههاش بود.
اونها از خونهشون در موصل عراق، که یک شهر اسلامی بود و توی اون، سربازها داشتن برای به دست گرفتنِ کنترل شهرشون میجنگیدن، فرار کرده بودن.
تانکها و سربازها اسلحه به دست، دائما توی خیابونها بودن و صدای انفجار بمبها و تیراندازی از همه جا شنیده میشد.