شاهزاده مَتیو مریض بود و باید استراحت میکرد.
پادشاه دستور داد تا دکتر دفدیل برای معاینه شاهزاده به قصر بیاد.
بعد از گذشت مدتی دکتر دفدیل به قصر آمد و بعد از معاینههای عجیب و غریب دستور داد تا هرچه سریعتر یک کلاه و یک سطل آب براش بیارن.
اما وقتی پادشاه از اتاق خارج شد، اتفاق عجیبی افتاد.
ناگهان دکتر دفدیل تبدیل به یک جادوگر شد …