شغل شما چقدر برایتان اهمیت دارد و برای حفظ آن حاضر هستید دست به چهکارهایی بزنید؟ این سؤال شاید در شرایط رفاه اجتماعی و اقتصادی مفهومی نداشته باشد و بیمعنی باشد اما وست لیک در کتاب تبر شمارا به شخصیتی معرفی میکند که برای به دست آوردن شغل دلخواهش حاضر است آدم هم بکشد. دانلد ای. وستلیک در کتاب تبر نشان میدهد چه طور ممکن است انسان در شرایط بد اقتصادی دستبهکارهایی بزند که در حالت عادی هرگز از او تصور انجام آن برنمیآمد.
این کتاب در ژانر داستانی و ترسناک نوشتهشده است. اما آنچه شخصیت اصلی این داستان را جذاب و متفاوت از سایر کتابهای این ژانر میکند این است که او دقیقا شبیه ماست. دانلد وست لیک چنان این داستان را ساخت و پرداخت کرده است که خواننده باشخصیت اصلی کاملاً همزادپنداری میکند. او بهعنوان نانآور خانواده در تلاش است و خواننده را با خود وارد داستانی میکند که هرلحظه با خود آرزو و خدا خدا میکند که نکند کاراکتر اصلی در جریان جنایتهایش دستگیر شود.
داستان تبر بانام اصلی The Ax از قول شخصیت اصلی داستان یعنی بورک دوور روایت میشود. بورک دوور که سنین میانسالی خود را سپری میکند در خانوادهای چهارنفره به همراه همسرش مارجری و فرزندانش بتسی و بیل زندگی میکند. بورک برای نزدیک به دو دهه در یک آسیاب کاغذ با سمت مدیر محصول کارکرده است تا آنکه نامهای مبتنی بر تعدیل خود از شرکت دریافت میکند. به همین سادگی تعادل زندگی روتین بورک متزلزل میشود. بورک مدتی نزدیک به یک سال را در جستوجوی یک شغل دیگر سپری میکند تا زمانی که به این درک میرسد که در بازار کار، مهارتی برای ارائه ندارد. او تمام سابقهی کاری خود را در یک کارخانهی کاغذسازی سپری کرده و آماده است با اندکی آموزش تمام تجربیاتش را در شرایطی مشابه به کار ببندد اما متوجه میشود که در بازار پر متقاضی کار، همیشه افرادی هستند که نیاز به آموزش ندارند و همهچیز را از قبل میدانند.
هرچقدر برای یک موقعیت شغلی مشخص آمادگی داشته باشد کسانی هستند که حاضرند همان کار را با حقوق پایینتر و مزایای کمتر انجام دهند این تجربهای است که ممکن است هر یک از خوانندگان داستان تبر با آن مواجه شده باشند. بورک برای حل این مشکل راهحل ساده اما عجیبی پیدا میکند که بر اساس حذف رقبا شکل میگیرد. بورک تصمیم میگیرد ابتدا تمام افرادی که میتوانند کاندیدای استخدام در یک موقعیت شغلی هستند را بکشد و سپس فردی که در حال حاضر متصدی آن سمت است را از بین ببرد تا خود تنها گزینهی واجد صلاحیت برای دستیابی به موقعیت شغلی ایجادشده باشد.
خونسردی و منطقی بودن بورک در تصمیمگیری و برنامهریزی برای جنایتهایش چیزی است که او را بیشازپیش در کتاب تبر هولناک و ترسآورتر میکند. بورک بینوایی است که در گوشهی رینگ گیر افتاده است و برای فرار از ضرباتی که وضعیت اقتصادی جامعه به او و خانوادهاش وارد میکند دست به هرکاری بزند. او حتی اعمال خود را با عنوان دفاع از خود توجیه میکند و اعتقاد دارد که این کارها باهدف دفاع از خانوادهاش، وامها و بدهیهایش، آیندهاش، خودش وزندگیاش صورت میگیرد و هر آنچه برای دفاع از زندگی انجام شود میتواند بهعنوان دفاع از خود طبقهبندی شود. بورک به همین دلیل شخصیتی باورپذیر، قابلقبول و منطقی است که با نگاه و رویکرد خود تصمیم گرفته است هرکاری که از دستش برمیآید برای نجات انجام دهد.
درک شخصیت و کاراکتر بورک خیلی سخت نیست. همهِی ما روی دخلوخرج روزانهمان حسابهایی بازکردهایم که میتواند بهسادگی و با یک تصمیمگیری بیرونی میتواند دچار اختلال شود که این آسیب اقتصادی میتواند بهراحتی روی جنبههای دیگر زندگیمان تأثیر داشته باشد. اینکه تا چه اندازه آمادگی داریم در برابر این آسیبها از خود استقامت نشان دهیم بیش از آنکه وابسته به قدرت شخصیتی ما باشد عاملی از میزان فشاری است که در آن گرفتارشدهایم. باید باور کنیم که همهی آدمها نقطهی شکستی دارند که پسازآن حاضر هستند اخلاقیات را قربانی کنند و در راستای محافظت از خود و خانواده و نزدیکانشان دست به اعمالی غیراجتماعی بزنند. روشی که بورک برای خلاصی از مشکلاتش پیش میگیرد اگرچه بیشازاندازه غیرمنطقی و شاید مضحک به نظر برسد، اما این کمدی سیاه ناشی از پوچی عمومی و اجتماع صنعتی امروز است. طرز فکر عجیبوغریب بورک تااندازهای ناشی از سابقهی وست لیک در خلق آثار عامهپسند است. همین موضوع پذیرش طرز فکر شگفتانگیز بورک را در دسترس و برای خواننده باورپذیر میکند.
یازده ماه تمام به هر سازی که زدند رقصیدم. یا شانزده ماه، اگر آن پنج ماه آخر توی کارخانه را هم به ش اضافه کنیم، بعد اینکه تکه کاغذ زرد رسید دستم ولی قبل اینکه، به قول خودشان، کارم دیگر پیش نرفت، همان روزی که مشاوره و آموزش رزومه نوشتن و «بررسی گزینهها»تمامشده بود. اینهمه اداواصول، انگار همهی ما، شرکت و نمایندهها و متخصصها و مشاورها و این بندهی حقیر، انگار همهمان دستبهدست هم داده بودیم کاری طاقتفرسا ولی باارزش را انجام دهیم، کاری که قرار بود نتیجهی نهاییاش رضایت خاطر من باشد. احساس خرسندی، خوشبختی.
ناراضی ازاینجا نروید، فقط بروید.
یکی دو سال قبلش، چو افتاده بود که قرار است تعدیل نیرو صورت بگیرد، راستش دو بار هم اين بلای کاهش پرسنل را به سر کارمندان آوردند، ولی این فقط مقدمه جینی بود، همه هم میدانستند. توی اکتبر ۱۹۹۵ که آن تکه کاغذ زرد را همراه با چک حقوقیام دادند دستم، آنقدری که بایدوشاید هول نکردم، حتا اولش آنقدرها هم ناراحت نشدم. همهچیز خیلی رسمی بود، خیلی سنجیده و حرفهای، انگارنهانگار که داشتند نانمان را میبریدند. ولی نان من یکی بریده شد.
خدا میداند که امثال من خیلی زیاد بودند. 2100 کارمند کارخانهی بلیعال متعلق به هالسیون میلز به 1575 نفر کاهش پیدا کردند، یعنی حدوداً یکچهارم. حرفهی تولیدی من که بهکل قیچی شد. دستگاه خدابیامرز شمارهی ۱۱ را فروختند به اوراقچی، کار افتاد دست واسطهی کانادایی شرکت. این فرصت طولانی پنجماهه - یا شاید آن موقع اینجوری به نظر میرسید - نهتنها کلی وقت به من داد که پی کار دیگری بگردم، تازه معنیاش این بود که در طول فصل کریسمس همچنان حقوقم سر جایش بود؛ خدا خیرشان بدهد انصافاً.
به گمانم پرداخت پول بازخرید واقعاً کار سخاوتمندانهای بود، دستشان هم درد نکند، البته با احتساب مفهوم فعلی سخاوتمندی و خردمندی. ما کارمندان منفصل از خدمت، مبلغ هنگفتی بالغبر یک ماه حقوق درازای هر دو سال کار دریافت کردیم، آنهم به پول روز.
دونالد ای.وستلیک در سال 1933 به دنیا آمد و 75 سال بعد یعنی در 2008 از دنیا رفت. او یکی از شناختهشدهترین و تواناترین نویسندههای ژانر جنایی ادبیات آمریکا است. دونالد کار نویسندگی را از سال 1950 با نوشتن رمانهای عامهپسند آغاز کرد. او در این رابطه بسیار پرکار بود تا جایی که سالیانه نزدیک به چهار اثر را بانامهای مستعاری مانند «ریچارد استارک» منتشر میکرد. البته لیست اسامی مستعاری که وست لیک از آنها استفاده میکرد نزدیک به پانزده نام را در خود جایداده است. دونالد اما پس از دستیابی به سبک شخصی و تصمیمگیری دربارهی آیندهی قلم خود از نام حقیقیاش برای نامگذاری آثارش استفاده کرد. نوشتههای وست لیک برای او سه جایزهی ادگار به ارمغان آوردهاند: جایزهی بهترین رمان سال 1968 برای کتاب God Save the Mark ، جایزهی بهترین داستان کوتاه در سال 1990 برای کتاب Too Many Crooks و جایزهی بهترین فیلمنامهی سال برای The Grifters در سال 1991.
فضای سینمایی و دیالوگهای درخشان آثار وست ليك همیشه توجه فیلمسازان هالیوود را به خود جلب کرده و آثار سینمایی بسیاری بر اساس کتابهای وست لیک ساختهشده است که هنرپیشگان بزرگی مانند «لی ماروین» Lee Marvin و «مل گیبسون» Mel Gibson در آنها نقشآفرینی کردهاند.
همچنین بر اساس داستان تبر «کوستا گاوراس»، فیلمساز یونانی- فرانسوی، در سال 2005 فیلمی با عنوان فرانسوی Le Couperet ساخت و این داستان را و جنایتهایش را به تصویر کشید.
کتاب تبر مناسب برای تمام کسانی است که در به ژانر کتابهای اسرارآمیز، ترسناک و جنایی علاقهمند هستند. قلم توانای وست لیک در نگارش این کتاب بهخوبی توانسته است داستانی را شکل دهد که خواننده و مخاطب را جذب و به پیگیری داستان مشتاق کند. کتاب شروعی طوفانی دارد که بعد از چند صفحه آرامش نسبی دوباره آشفته میشود و بهسرعت خواننده را در فضایی پرتنش، دلهرهآور و نگرانکننده قرار میدهد. «د. کیت مانو»، رماننویس آمریکایی چنانکه در مقدمهی کتاب از قول مترجم آمده است میگوید «اگر نمیتوانید با این کتاب ارتباط برقرار کنید باید بروید و خدایتان را شاکر باشید.» به همین دلیل کتاب تبر را باید اخطاری برای اضمحلال ارزشهای اخلاقی در برابر ارزشهای اقتصادی دانست. وست لیک نویسندهی بسیار پرکار و مشهوری در فرهنگ عامهپسند آمریکایی است و تبر اولین کتاب اوست که توسط محمد حیاتی به زبان فارسی ترجمهشده است. به همین دلیل مطالعهی کتاب تبر برای آشنایی با سبک نویسنده و شناساندن آن در جامعهی ایرانی نقش مؤثری خواهد داشت. نسخهی الکترونیک این اثر در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود کتاب موجود است.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۷۶ مگابایت |
تعداد صفحات | 325 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۰:۵۰:۰۰ |
نویسنده | دانلد ای وست لیک |
مترجم | محمد حیاتی |
ناشر | نشر نیلوفر |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | The ax, c۱۹۹۷ |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۱۱/۰۳ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
قیمت چاپی | 95,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
کتاب خیلی خوبیه و داستان واقع گرایانه ای داره ،به عنوان یه کتاب جنایی اونقدر ها صحنه های هیجان انگیز و خشونت بار نداره و این چیزی بود که حس کردم خواننده باید بدونه. قلم نویسنده و کششی که داستان داره خیلی نرم هستش جوری که نمیتونی بزاریش کنار ولی جوری هم نیست که میخ کوبت کنه و یه شبه تمومش کنی و خب ۳۰۰ خورده ای صفحست نمیشه اصلا یک شبه تموم کرد 😂
کتابی عالی و کاملن درخور توجه با ترجمه ای درست، برخلاف اکثر جنایی ها که در مورد یک سرقت و جنایت خاص و ویژه هستند این داستان جنایات مردیه که برای بقا میجنگه، یه مرد کاملن معمولی که هیچ سو سابقه ای نداره اما شرایط جامعه به این سمت هلش میده.داستانی منسجم و ظریف که احتمالن منبع اقتباس سریال بریکینگ بد هم بوده.
عالی ، تا به حال اسم این نویسنده رو حتی نشنیده بودم ولی واقعا حرفه ای این داستان و نوشته ، امیدوارم کتابهای بیشتری از این نویسنده ترجمه و چاپ بشه ، یه داستان جنایی و روانشناسانه خاص