«بخش اعظم این داستان در کمبریج رخ میدهد، شهری که در آن مسلماً پلیس، مأمور پزشکی قانونی، دکتر، دانشجو، آبدارچی دانشگاه، گلفروش، اشراف، دانشمند و حتی بدون شک سرگرد بازنشسته نیز زندگی میکند. تا آنجا که میدانم هیچکدام از این گروه کوچکترین شباهتی به همتایانشان در این کتاب ندارند. تمام شخصیتها، حتی منفورترینشان خیالیاند، اما خوشبختانه خود شهر خیالی نیست.» اینها بخشی از مقدمهای است که پی دی جیمز بر رمان زنانه نیست نوشته است
خالق شخصیت ادام دالگلیش و ملکه ادبیات جنایی رمان جذاب و متفاوتی نوشته است که توانسته است نظرات منتقدان و مخاطبان را به خود جلب کند. بعضی منتقدان زنانه نیست را بهترین اثر پی دی جیمز دانستهاند. کتابی جنایی که داستان فوقالعادهای دارد، داستانی که نمیتوانید زمین بگذارید.
زنانه نیست با عنوان اصلی «an unsuitable job for a woman» اولین بار در سال 1972 منتشر شد. این داستان داستانی کارآگاهی است که در آن زنی به نام کوردلیا گری به شغل کارآگاهی که آن زمان برای زنها نامناسب تلقی میشد روی آورده است. در تمام رمان جنسیت زنانه برای یک کارآگاه مورد سؤال قرارگرفته است و افراد مختلف دائماً این جمله را تکرار میکنند: «این شغل مناسبی برای زنان نیست». فیلیس جیمز در این رمان با خلق شخصیت کوردلیا گری جنبهای زنانه به داستانش بخشید و با کلیشههای جنسیتی مبارزه کرد. قرار گرفتن کوردلیا در کنار ادام دالگلیش، کارآگاهی که پای ثابت تمام داستانهای اوست به این اثر رنگ و بوی تازهای داده است. این کتاب علاوه بر ارزشهای ادبی از ارزشهای روانکاوی هم برخوردار است. شخصیت کوردلیا بعدها در رمانهای دیگر پی دی جیمز هم ایفای نقش میکند. مترجم در یادداشتی که در پایان ترجمهاش از زنانه نیست نوشته دربارهی کوردلیا میگوید: «کوردلیا گری بار دیگر در جمجمه زیرپوست نقش اصلی را ایفا میکند و در برج سیاه هم حضوری حاشیهای دارد. بسیاری از خوانندگان رمانهای پی.دی. جیمز امیدوارند پیوندی رمانتیک میان کوردلیا و آدام دالگلیش ایجاد شود ولی ناسازگاری اخلاقی میان این دو پرسوناژ تحقق این درخواست را نامحتمل جلوه میدهد.»
دههی هفتاد اوج فعالیت جنبشهای فمینیستی بود و این کتاب بسیار مورد استقبال قرار گرفت. گذر از این تفکر که تنها شغلهای مناسب برای زنان شغلی مانند پرستاری است نکتهی بسیار قابلتوجه این رمان بود.
داستان دربارهی کوردلیا است. زنی که تحت تأثیر شخصیت «هریت وین» از داستانهای «دوروتی سایرز» تصمیم میگیرد برخلاف رویهی معمولی که برای زنان وجود داشت شغل کارآگاهی را برای خود انتخاب کند. این زن که مسئولیت دفتر کارآگاهیای را پذیرفته، با پروندهی خودکشی مرد جوانی به نام «مارک کالندر» مواجه میشود و با پیچوخمهای این پرونده مواجه میشود و درنهایت میتواند از راز مرگ او پرده بردارد.
بهمحض اینکه کوردلیا از اتوبوس خط یازده بیرون سامرست هاوس پیاده شد. طوفان درگرفت. برقی شدید آسمان را روشن کرد و تقریباً بلافاصله، رعد مثل صدای شلیک تیرباری گوشش را پر کرد. کوردلیا از حیاط جلویی، از بین دو صف ماشینهای پارک شده در دل دیواری از آب دوید. درحالیکه آب تا قوزک پایش بالاآمده بود و به نظر میرسید پیادهرو سنگی را به گلوله بسته آند. کوردلیا در را باز کرد و درحالیکه از سراپایش آب روی قالیچهی جلو در میچکید. با صدای بلند خندید. یکی دونفری که نشسته بودند و بهدقت وصیتنامه میخواندند. سربلند کردند و به او لبخند زدند. زنی که تمام مشخصات یک مادر را داشت و پشت میز پذیرش نشسته بود، توجهش را جلب کرد. کوردلیا ژاکتش را پشت یکی از صندلیها گذاشت و بیهوده تلاش کرد پیش از رفتن بهسوی زن، با دستمال موهایش را خشک کند.
زن مادرمآب کمک زیادی به او کرد. برای کوردلیا روش کار آنجا را مفصل توضیح داد و به قفسههای شامل مجلدات قطور و سنگین اشاره کرد که وسط هال بود. توضیح داد که وصیتنامهها بر اساس نام خانوادگی وصیتکننده و سالتحویل به مرکز مرتبشدهاند. کوردلیا باید شمارهی متن موردنظرش را روی کاتالوگ پیدا میکرد و به او میگفت. اصل وصیتنامه را برایش میآوردند؛ و او میتوانست با پرداخت بیست پنی آن را بخواند. کوردلیا که نمیدانست جورج باتلی کی مرد. در پیدا کردن وصیتنامهاش به مشکل خورد؛ اما میدانست که وصیتنامه بعد از تولد مارک تنظیمشده. چون پدربزرگ برای او پولی به ارث گذاشته بود؛ اما برای دخترش نیز سهمی در نظر گرفته بود که به خاطر مرگ او به دامادش رسید. پس حتماً او پیش از دخترش مرده بود وگرنه وصیتنامهی جدیدی تنظیم میکرد. کوردلیا تصمیم گرفت از سال تولد مارک، 1۹۵۱ شروع کند.
درست سه ماه و یک روز بعد از تولد نوه و سه هفته پس از تنظیم وصیتنامهاش. کوردلیا نمیدانست مرگش ناگهانی بوده پا این وصیتنامهی مردی در آستانهی مرگ است. کوردلیا دید که ثروت او حدود ۷۵۰ هزار پوند بوده است. متعجب ماند که اين ثروت را از کجا آورده است؟ مسلماً از تجارت پشم نبود. کوردلیا کتاب سنگین را تا پیشخوان حمل بسیار ناچیز بود، پرداخت و وصیتنامه به دست. پشت یکی از میزهای کنار پنجره نشست.
فیلیس درونی جیمز جنایینویس مشهور انگلیسی متولد سال 1920 است. او در آکسفورد به دنیا آمده و تحصیلاتش را در کمبریج به پایان رسانده است. فیلیس جیمز ازجمله زنانی بود که در زمان جنگ جهانی دوم بهعنوان پرستار در صلیب سر خ خدمت میکرد. همسرش هم از رزمندگان جنگ بود و در آن دوران آسیبهای جدی دید، فیلیس جیمز تا آخرین روز زندگی شوهرش پرستاری از او را بر عهده داشت. او در بیمارستانهای مختلف در بخش روانپزشکی فعالیت میکرد و همین باعث شده بود بتواند از چنینی عناصری در داستانهایی که مینویسد استفاده کند.
اولین کتاب فیلیس جیمز سال 1962 منتشر شد. این رمان که «چهرهات را بپوشان» نام دارد به حمایت از مادران مجرد اختصاص داده است، آدما جیمز از سال 1968 در بخشی از وزارت کشور که مربوط به امور جنایی بود کار میکرد و مدتی هم قاضی بود. همهی اینها باعث شد به مقولههایی مانند مرگ و تقصیر و مجازات فکر کند. مرگ عنصری است که در داستانهای او خودش را به شکلهای مختلف نشان میدهد. از دیگر آثار او میتوان به کتابهایی مانند «مرگ شاهد عینی»، «کفنی برای یک دانشجوی پرستاری»، «برج سیاه»، «ذهنی برای مرگ»، «گناه نخستین» و «نوعی عدالت» اشاره کرد.
از روی بسیاری از آثار او فیلمهای سینمایی و تلویزیونی ساختهشده است. پی دی جیمز سال 1987 جایزهی دشنهی الماس انجمن جنایینویسها برای یکعمر فعالیت را دریافت کرد. سال 2005 نیز باشگاههای هنرهای ملی مدال افتخاری به او تقدیم کرد. روت رندل دیگر نویسندهی مشهور جنایی دربارهی او گفته است: «او خیلی خوب میدانست که دنیای بیعیب و نقص چه دنیایی است و میخواست کتابهایش به این دنیا نزدیک باشد. او در آثار پلیسیاش به صورتی شگفتانگیز دقیق و بی غلط بود و زحمت بسیار میکشید. اشتباه نمیکرد و حواسش بود که اشتباه نکند.»
او که پس از مرگ آگاتا کریستی عنوان ملکهی ادبیات پلیسی را به خود اختصاص داده بود سال 2014 در خانهاش درگذشت.
زنانه نیست یکی از 7 کتابی است که برای انتشار در مجموعهی دایرهی هفتم انتخابشدهاند. مجموعهی دایرهی هفتم که نامش را از آثار خورخه لوئیس بورخس جنایینویس دههی 50 میلادی گرفته است، مجموعهای از ادبیات پلیسی است که انتشارات نیلوفر برای آشنایی بیشتر مخاطب ایرانی با این نوع ادبیات منتشر کرده است. انتخاب داستانهای این مجموعه را کاوه میر عباسی، مترجم برجستهی ایرانی انجام داده است. کتاب زنانه نیست را امیر آریان احمدی سال 87 برای این مجموعه ترجمه کرده است.
ادبیات پلیسی سن و سال نمیشناسد، هرکسی که روحی ماجراجو دارد و از معما لذت میبرد میتواند از این نوع داستان لذت ببرد. این شکل از روایت ذهن را ه کار میاندازد و خواننده دائماً دلش میخواهد خودش را جای نویسنده یا شخصیتهای اصلیاش بگذارد و راز ماجرا را کشف کند. اگر دلتان میخواهد چندساعتی از دنیای روزمره و زندگی مدرن فاصله بگیرید و داستان معمای یک مرگ را پیگیری کنید زنانه نیست را در دست بگیرید. ذهن زنانه و باهوش پی دی جیمز شما را شگفتزده خواهد کرد.
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب زنانه نیست اثر پی. دی. جیمز با ترجمهی امیر احمدی آریان است. خرید و دانلود نسخه الکترونیکی این اثر در همین صفحه ممکن است.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۷۶ مگابایت |
تعداد صفحات | 248 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۸:۱۶:۰۰ |
نویسنده | پی دی جیمز |
مترجم | کاوه میرعباسی |
مترجم دوم | امیر احمدی آریان |
ناشر | نشر نیلوفر |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۲/۰۸/۲۱ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
قیمت چاپی | 75,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
کتاب ترجمه ی خوبی داره. داستان کشش کافی برای جلب نطر خواننده رو هم داره ولی چندین سوال هنوز در ذهن من پاسخ نداده باقی ماندند. در هر صورت تجربه ی خوبی بود برای من که عاشق ادبیات جنایی هستم .و کوردلیا یکی از دوست داشتنی ترین شخصیت هایی بود که در کتابها دیده بودم .
بسیار زیباست. من عاشق کتابهای معمایی هستم، ولی معمولا سرخورده می شوم از بس غیرمنطقی و خشن و سادیستیک است. این کتاب به لطافت کتاب های آگاتا کریستی است
وای نویسنده چقدر شرح تو هر صفحه چپونده. اونایی که میگن خوبه، متوجه اشکالات بدیهی داستان نویسی نویسنده نشدن! ترجمه اش هم اصلا روان و جذاب نیست و بعضی جاها نامفهومه
کتاب معمایی جالبی بود،درباره کارآگاه جوانی که درباره یه موضوع خودکشی تحقیق میکنه....جزو کتابهای خوب معمایی هست ولی به پای آثار آگاتاکریستی نمیرسد
عالی بود, هر کی به ژانر جنایی و معمایی علاقه داره حتما بخونه
اگه ژانر جنایی دوست دارید معطل نکنید
این کتاب خیلی عالیه حرف نداره
خوب به یکبار خوندنش میارزه
خوب بود
معمولی بود