با مطالعه اولین صفحات داستان با خبری تلخ و ناامید کننده روبهرو میشوید، مردی که 7 سال از او خبری نیست و طبق قوانین مرده به حساب میآید. در فصل دوم زمان به عقب برمیگردد و نشانههای از امید را نشان میدهد و در ادامه مشخص میشود که مرد نمرده است.
در داستان زن در ریگ روان سرگذشت یک مرد حشره شناس به نام نیکی جومپی روایت میشود که به دنبال ثبت نام خود در دانشنامهی حشرات است و در پی سوسکی منحصر به فرد است اما از آنچه سرنوشت پیش پای او قرار میدهد بی اطلاع است.
داستان از زبان دانای کل روایت میگردد و در هر فصل زمان داستان و اتفاقات آن متفاوت است اما این پرشهای زمانی مخاطب را سردرگم نمیکند. آنچه که در این کتاب آشکار است استفاده هنرمندانه کوبو آبه از نماد هاست. در کتاب زن در ریگ روان میتوان رد پایی از افسانه سیزیف را دید که به تلاشهای بیفرجام انسان در زندگی اشاره میکند.
کوبو آبه نویسنده نامدار و عکاس مطرح ژاپنی در سال 1924 در توکیو ژاپن به دنیا آمد و در شهر منچوری چین که تحت اشغال ژاپن بود بزرگ شد. او به درخواست پدرش که خود پزشک بود، رشته پزشکی را دانشگاه توکیو انتخاب کرد اما به دلیل علاقهی بسیاری که به ادبیات داشت تحصیلات خود را نیمه کاره رها کرد.
کوبو آبه را در ژاپن همارز با هاروکی موراکامی میدانند. اما مهدی غبرایی مترجم کتاب زن در ریگ روان معتقد است کوبو آبه یک سر و گردن از موراکامی بالاتر است. کوبو آبه مانند بسیاری از نویسندگان جنگ جهانی دوم تحت تاثیر اندیشههای غربی و نویسندگانی مانند فئودور داستایوفسکی، کافکا، لوئیس کارول و ادگار آلن پو بوده است تاحدی که او را کافکای ژاپن مینامند.
فعالیتهای ادبی او از سال 1947 رسمیت یافت و او یک کتاب شعر را با عنوان اشعار یک ناشناس با هزینه خودش منتشر نمود. دومین کتاب او، کتاب شعری دیگری با نام تابلوی راهنمایی در انتهای جاده است که یکسال بعد به چاپ رسید.
کوبو آبه اولین مجموعه داستان کوتاه خود را در سال 1951 در منتشر کرد. او با این اثر مهمترین جایزه ادبی ژاپن، جایزهی آکوتاگاوا را از آن خود کرد. زن در ریگ روان مهمترین اثر کوبه آبه است که او را به عنوان یک نویسنده توانا در جهان مطرح کرد. نگاه فیلسوفانهی او به زندگی و ادغام مفاهیم هستیگرایی و پیچیدگیهای داستان، بسیار مورد توجه مخاطبین در سراسر جهان قرار گرفت. کتاب زن در ریگ روان تاکنون به 20 زبان مختلف ترجمه شده است و در شمار پرفروشترین آثار ادبی جهان قرار دارد. او با این اثر توانست جایزه یومی یوری را در سال 1962 به خود اختصاص دهد.
«تشیگاهارا هیروشی»« Teshigahara Hiros » کارگردان ژاپنی در سال 1964 این رمان فلسفی را به صورت فیلم به تصویر کشید که جز آثار کلاسیک سینمای ژاپن به شمار میآید.
از دیگر آثار او میتوان به «چهرهی دیگری»، «یک بخشش» و «نقشه تباه شده» اشاره کرد. کوبو آبه علاوه بر نویسندگی عکاس و کارگردان نیز بوده است. او در طول عمر خود آثار ارزشمندی از خود به جا گذاشت. کوبو آبه سرانجام در 22 ژانویه سال 1992 از دنیا رفت. منتقدین معتقدند او یکی از شایستهترین نویسندگان برای دریافت جایزه نوبل ادبیات بود اما زمان به او اجازه دریافت این جایزه ارزشمند را نداد.
جنگ جهانی دوم و دوران پس از آن تاثیر غیرقابل انکاری بر افکار و جهتگیری نویسندگان و هنرمندان ژاپن داشته است و جامعه سنتی آنها را درتقابل با مدرنیته قرار داده است. کوبو آبه نیز از این قاعده مستثنی نیست. او خود به دلیل جغرافیای خاصی که در آن زندگی کرده است دچار نوعی بی هویتی شده است و میتوان مضامینی چون از خود بیگانگی و فقدان هویت را در اغلب آثار او به خوبی مشاهده کرد. او به زبان نمادها با مخاطب صحبت میکند و برای طرح داستان و شخصیتپردازی از متافیزیک بهره میگیرد. سبک او را میتوان سورئال دانست که رد پایی از اگزیستانسیالیسم یا هستی گرایی در آن مشاهده میشود.
مهدی غبرایی در دوم مرداد سال 1324 در شهر لنگرود در خانوادهای پرجمعیت به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و دبیرستان خود را در این شهر به پایان رساند. او در سال 1347 در رشته علوم سیاسی از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. غبرایی از سنین کودکی طرفداران مجلههایی مانند آسیای جوان، ترقی، اطلاعات کودکان و اطلاعات نوجوانان بود. او در دوران نوجوانی خود با آثار ارزشمند نویسندگان شناخته شده جهان مانند همینگوی، فاکنر و نویسندگان روس آشنا شد. او که همیشه به دنبال مطالعه بود از طریق ارسال کتاب توسط انتشارات گوتنبرگ، توانست به کتابهای مختلفی از جمله کتابهای زبان دسترسی پیدا کند. این اتفاق مسیر زندگی او را کمکم به سمت دیگری سوق میداد.
دوران دانشجویی غبرایی شرایط مناسبی برای مطالعه انواع کتابهای تاریخی، فلسفی و روانشناسی برای او فراهم کرد. مهدی غبرایی کار ترجمه را در سال 1360 تحت تاثیر دو برادر بزرگتر خود که آنها نیز مترجم بودند، آغاز نمود او تا اکنون آثار بیشماری را به فارسی برگردانده است. به جرئت میتوان گفت او یکی از پیشکسوتان عرصه ترجمه و یکی از شناختهشدهترین مترجمین معاصر ایرانی است. از برجستهترین آثار او میتوان به ترجمه کتابهای هزار خورشید تابان، هرگز ترکم مکن، میلیونر زاغه نشین، کافکا در کرانه و... اشاره کرد.
سر به زیر راه افتاد و خط هلالی تلماسه ها را که چون قلعه ای بر فراز ده خیمه زده و در برش گرفته بود. دنبال کرد. به چشم انداز دور تقریبا هیچ توجهی نداشت. حشره شناس باید ششدانگ حواسش را متوجه دو سه متری دور و برش کند. و یکی از قواعد اساسی آن است که نباید به آفتاب پشت کند. اگر پشتش به خورشید باشد. سایه اش حشرات را می رماند. در نتیجه پیشانی و دماغ گردآورنده حشرات هميشه آفتاب سوخته است.
با گام های یکنواخت آهسته پیش می رفت. هر قدمی که برمی داشت شن روی کفش هایش می پاشید. جز علف های هرز با ربشه سطحی که انگار یک روزه و با هر نمی سر بر می آوردند, هیچ موجود زنده ای پیدا نبود. گاهی تک و توک مگسی لاکی که بوی عرق آدمپزاد جذبش کرده بود. دورو برش پر می زد. با این حال, دفیقا در چنین محیطی انتظار داشت چیزی پیدا کند. بخصوص اینکه سوسک ها گروه زی نیستند و می گویند
که در برخی موارد نادر یک سوسک منطقهای به وسعت حدود دو کیلومترمربع را قلمرو خود قرار میدهد. مرد همچنان صبورانه پیش میرفت, ناگهان سر راه ایستاد. کنار ریشههای دستهای علف چیزی جنبیده بود. یک عنکبوت بود. عنکبوتها به دردش نمیخوردند. نشست که سیگاری دود کند. باد بیامان از جانب دریا میوزید. آن پایین موجهای پرتلاطم سر بر شنزار میکوفتند. آنجا که تلماسهها رو به غرب سر فرود میآوردند. تپه کوچکی که خرسنگی برهنه بر فراز آن بود به سوی دریا پیش رفته بود. نیزههای نور خورشید روی این خرسنگ پاشیده بود.روشن کردن کبریت مکافاتی داشت. از ده تا کبریت یکی هم روشن نشد. موج شن کنار کبریت هایی که به زمین میانداخت با سرعت عقربه دقیقهشمار ساعت مچیاش حرکت میکرد. به یکی از این موجکها توجه کرد و وقتی به نوک پاشنهاش رسید, بلند شد. شن از چین و شکنهای شلوارش پایین ریخت. تف کرد و دردهانش زبری دانههای شن را احساس کرد.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۱۲ مگابایت |
تعداد صفحات | 236 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۷:۵۲:۰۰ |
نویسنده | کوبو آبه |
مترجم | مهدی غبرائی |
ناشر | نشر نیلوفر |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۲/۰۸/۲۱ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
قیمت چاپی | 37,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
ترجمه روان نیست. فهم بسیاری توصیف ها به دوباره خوانی و تمرکز زیاد نیاز دارد. علاوه بر آن جا به جا عبارتهایی به کار رفته که هر چقدر میخوانم نمیتوانم بفهمم منظور چیست، مثلا «بین روی پا و پشت پای زن چروک آشکار و ناخوش آیندی بود» روی پا و پشت پا به نظرم هر دو یک چیزند، منظور از یکیشان کف پا بوده؟ یا گاه کلمههایی که به کار رفتهاند جمله را از ریخت میاندازند و مصنوعیاش میکنند، مثلا «کمیت کارش میلنگید، شاید به علت نوشیدن ساکه بود» یا این یکی که از لحاظ دستوری نیاز به اصلاح دارد «راستی، فردا شاید مجبورم کار کنم»، که باید گفت «شاید مجبور باشم/شوم کار کنم» ای کاش ترجمه خواناتر و روان تر از اینی بود که هست
در خواندن این کتاب خیلی باید صبور باشید و نقطه اوج و فرود این داستان در انتها اتفاق میفته.توصیفها زیبا هستند هرچند در ترجمه سلاخی شده اند ولی فلسفه ی نویسنده در تک تک شخصیت ها نمایان و قابل فهم هست.اثر عمیقی هست و آن قسمت هایی که آبه در مورد زندگی،کار،س.ک.س و...نظر میده در لابه لای متن مهم ترین بخشهای داستان محسوب میشه.
برای دوستانی می نویسم که میخواهند کتاب را تهیه کنند اما شک دارند. در مورد ترجمه باید بگم بسیار روان و عالیست. آقای غبرایی مترجم بسیار با سابقه و کاردرستی هستن... در مورد کتاب، داستانش فوق العاده پرکشش و عیجب بود برای من و همیشه بهش فکر میکنم
سلام کتابی ر ا تا نیمه خوانده ام نامش یادم نیست داستان از این قرار بود که یکنفر تنها زندگی میکرد هرروز که از سر کار برمیگشت در آشپزخانه اش و یخچال خانه اش رد و اثری از وجود شخص دیگری پیدا میکرد ولی نمیتوانست از این معما رمزگشایی کند . و ادامه را نخواندم و یادم رفته نام کتاب چه بود لطفا یاری کنید... نامش را میخواهم
خیلی خلاصه بخوام نظ رم رو بگم، هدف داستان و نویسنده این بود که نشون بده آدمیزاد به هرچیزی خو میگیره. حتی به بدبختی. موضوع و فضای ساخته شده خلاقانه و حتی کمی ترسناک بود.ولی نتونستم با متن ارتباط خوبی بگیرم . اینطور نیست که بگم ارزش خواندن نداشت اما پیشنهاد هم نمیکنم.
روند کتاب آرومه وترجمه نه چندان روانی داره اما به جد یکی از بهترین کتابهاییه که تابحال خوندم.میتونی ازش برداشتی سیاسی داشته باشی یا به صورت کلی مفهومی برای زندگی.آدمیزاد درنهایت به همه چیز عادت میکند.حتی به رنج حتی به درد حتی به جبر و حتی به تحقیر…
به نظر من ترجمه کتاب روان و به متن انگلیسی وفادار است. من قسمتهایی را با نسخه انگلیسی تطبیق دادم. احساس میکنم سختی رمان و نیز ترجمه آن از زبانی غیر از زبان اصلی کمی برای برخی خوانندگان آنرا دشوار ساخته است.
ترجمه افتضاحی داشت. به زور سعی کردم کتاب رو تموم کنم. نمیدونم شاید کتاب خیلی خاصی بود و من متوجه نشدم. به هر حال اصلا پیشنهاد نمیدم مطالعه اش کنید. رفتار شخصیت هاش گنگ بود و پر از ابهام. دوستش نداشتم متاسفانه.
این کتاب تلفیقی است از گفتن و نشان دادن که در نشان دادن بینظیر عمل شده اما در گفتن پرگوییها گاهی ملال آور میشه در کل برای حس کردن زندگی در یک گودال شنی هیچکس جز کوبو آبه موفق نبود. صحنه پردازیها و توصیفات عالی هستند
اگر اهل خوندن کتابهای اگزیستانسیالیست هستین به شدت توصیه به خوندن این کتاب میکنم. از نظر من شاهکاره. در ضمن لطفا بقیه کتابهای این نویسنده رو برای فروش بذارین ممنونم.