0

مجموعه تجربه های کوتاه نشر چشمه

مجموعه تجربه های کوتاه نشر چشمه

کتاب‌های این لیست

تجربه های کوتاه 14 :استاد شیشه ای

تجربه های کوتاه 14 :استاد شیشه ای

میگل د سروانتس
قضا را در همان ایام بانوئی شوخ‌وشنگ و آراسته به همه‌ی ترفندها وارد شهر شد. همه کس، از خرد و کلان، به هوای دانه‌اش دویدند و به دام‌اش افتادند، و هیچ جوانی نبود که دست‌کم یک‌بار سراغی از او نگرفته باشد ......
توضیحات کامل
تجربه های کوتاه 23: پزشک پوشالی

تجربه های کوتاه 23: پزشک پوشالی

چارلز دیزنزو
آنتونی: [انگار چیزی در گلویش گیر کرده] می‌خواستم دکتر فرانک رو ببینم. دکتر فرانک: [با لب‌خند] بفرمایید خواهش می‌کنم. آنتونی: شما دکتر فرانک هستید؟ دکتر فرانک: [با غرور] بله، دکتر فرانک من هستم. آن ......
توضیحات کامل
تجربه های کوتاه 21: لاموزیکا

تجربه های کوتاه 21: لاموزیکا

مارگریت دوراس
مرد: ببخشید، شما مطمئن اید تنها قطار پاریس هنوز همون ساعت نُه‌وشانزده‌دقیقه‌ای ئه؟ بانوی پیر: متأسفانه بله، موسیو نولت. قرار ئه سال دیگه یه سرویس هوایی راه بیافته و سه‌بار در هفته پرواز داشته باشه، ا ......
توضیحات کامل
تجربه های کوتاه 32 : فیل

تجربه های کوتاه 32 : فیل

ریموند کارور
تجربه‌های کوتاه فرصت کوتاهی است برای زمانه و جامعه ای که در آن کوتاه‌ترین فرصت‌ها و حوصله‌ها از آن مطالعه است. هدف از انتشار تجربه‌های کوتاه آن است که نسل جوان ما، ضمن آشنایی با ادبیات نمایشی و داستان ......
توضیحات کامل
تجربه های کوتاه7:

تجربه های کوتاه7:

تام استاپارد
پرستار:... اینجا بیمارستان بیچ وود ئه. براون: من هم بیمار ام. احتیاج به پرستاری دارم. بله. خب، کجا رو باید امضا کنم؟ پرستار: می بخشید، کارهای مقدماتی پذیرش، جز در موارد واقعا اضطراری، باید قبلاً ان ......
توضیحات کامل
تجربه های کوتاه 11

تجربه های کوتاه 11

تورنتون وایلدر
موسیو کوساک:اگر معتبر در بیاد، و اگر این واقعیت داشته باشه که شما هیچ برادر قانونی و به‌حقی ندارید‌... ‎ماری سیدونی: ندارم، موسیو. ‎موسیو کوساک:بنابر این، مادموازل، برای من کاری نمی‌مونه جز این‌که ......
توضیحات کامل
تجربه های کوتاه 46: تلفن بی موقع

تجربه های کوتاه 46: تلفن بی موقع

ریموند کارور
ساعت سه‌ی بعد از نیمه‌شب صدای زنگ تلفن توی خانه می‌پیچد. از ترس نزدیک است قالب تهی کنیم. زن‌ام فریاد می‌زند: «پناه بر خدا، این دیگه کی ئه! گوشی رو بردار! گوشی رو بردار!» کلید چراغ را در تاریکی پیدا نم ......
توضیحات کامل
تجربه های کوتاه 5 :شاعر

تجربه های کوتاه 5 :شاعر

داریو نیکودمی
جولیو: من همین الآن‌‌‌ش هم دیرم شده پدر. وضعیت بحرانی‌‌‌ئی در انتظارمون ئه. مگه نخونده‌‌‌ید؟ قیمت سهام اومده پایین. پاسکالی: انتظارش می‌‌‌رفت. از این هم پایین‌‌‌تر می‌‌‌آد. جولیو: در عین‌‌‌حال اما، ......
توضیحات کامل
تجربه های کوتاه 28: بلوم فلد، عزبِ میان سال

تجربه های کوتاه 28: بلوم فلد، عزبِ میان سال

فرانتس کافکا
در طبقه‌ی ششم، جلوی در اتاق، کلید را که از جیب بیرون می‌آورد، سروصدائی از داخل اتاق توجه‌اش را جلب می‌کند. آن‌چه می‌شنود صدای عجیب چیزی است که به‌سرعت و به طور منظم به زمین می‌خورد. از آن‌جا که بلوم‌ف ......
توضیحات کامل
تجربه های کوتاه 37 : غیب گویی

تجربه های کوتاه 37 : غیب گویی

پتر هاندکه
الف ب پ ت: از خوکِ ماده‌ی سلاخی‌شده مثل خوکِ ماده‌ی سلاخی‌شده خون خواهد رفت. الف: رفتار شهروندِ متوسط مثل رفتار شهروندِ متوسط خواهد بود. ب: نامرد مثل نامردها رفتار خواهد کرد. پ: آدم شرافت‌مند مثل آ ......
توضیحات کامل
تجربه های کوتاه 25: برگشتی در کار نیست

تجربه های کوتاه 25: برگشتی در کار نیست

اریک برودل
‎جودیت: [پس از اندکی مکث] تو حسابی شبیه اون ای، جرالد. ‎جرالد: جدی؟ وقتی این عکس رو گرفته فقط هجده‌سال‌ش بوده. ‎جودیت: می‌دونی، من درست‌و‌حسابی اون رو به خاطر نمی‌آرم. ‎جرالد: من هم یه چیزهای مبهم ......
توضیحات کامل
تجربه های کوتاه6:

تجربه های کوتاه6:

چارلز دیکنز
مرا به اتاقک نگه‌بانی‌اش برد؛ در آن‌جا یک بخاری بود، یک میز تحریر که روی آن یک دفتر اداری بود که باید چیزهائی را در آن می‌نوشت، یک دست‌گاه تله‌گراف با صفحه و عقربه‌هایش، و همان زنگ کوچکی که از آن یاد ......
توضیحات کامل
تجربه های کوتاه 2 :دست تکیده

تجربه های کوتاه 2 :دست تکیده

تامس هاردی
رودا احساس سبک‌باری کرد، و خانم لاج به راه خود رفت. زن شیردوش از لحظه‌ئی که شنید او را اُم‌الاخبار کارهای این مرد نام برده‌اند، دید که، باری، حتماً در میان کارگرجماعت این احساس طعنه‌آمیز هست که یک زن ......
توضیحات کامل
تجربه های کوتاه4:

تجربه های کوتاه4:

دنیل دفو
شبح خانمِ ویل پس از مرگْ بر خانمِ بارگریو ظاهر شد؛ این خانم دوست نزدیک من است، و حُسن شهرت او را در پانزده شانزده‌سال گذشته می‌توانم تضمین کنم. خلق‌وخوی پسندیده‌ی جوانی وی در پیش از آشنایی ما نیز مور ......
توضیحات کامل
صمیمیّت

صمیمیّت

ریموند کارور
در غرب کارهائی دارم، به هرحال، به همین دلیل در مسیرم توُی این شهر کوچک، که زن سابق‌ام زندگی می‌کند، توقف می‌کنم. چهارسال است هم‌دیگر را ندیده‌ایم. اما گه‌گاه هروقت مطلبی از من منتشر شده یا چیزی راجع‌ب ......
توضیحات کامل
تجربه های کوتاه 33 : صلیب سرخ

تجربه های کوتاه 33 : صلیب سرخ

سام شپارد
کارول خارج می‌شود. جیم بلند می‌شود و به طرف در می‌رود. سوت می‌زند و به بیرون نگاه می‌کند، بعد بر می‌گردد و روی تخت می‌نشیند و پاهایش را می‌خاراند. سپس از جا بلند می‌شود، شلوارش را پایین می‌کشد، و دوبا ......
توضیحات کامل
تجربه های کوتاه 17 : به من می گند مک کنا

تجربه های کوتاه 17 : به من می گند مک کنا

دان شا
خواب‌گاهی در یک اردوگاه نظامی. تخت‌خواب‌های آهنی، کنار دیوارها، ردیف شده‌اند. در وسط اتاق یک بخاری هیزمی، که دودکش آن از سقف اتاق عبور کرده است. نور سرخ کم‌رنگی نشان می‌دهد که بخاری روشن است. داوو و ......
توضیحات کامل
تجربه های کوتاه 29: بعد از مگریت

تجربه های کوتاه 29: بعد از مگریت

تام استاپارد
تلما کلاه «کاسکت‌مانند» را به او می‌دهد و او آن را بر سر می‌گذارد. هریس سپس دوشاخه‌ی اتو را به پریز می‌زند و کلاه‌اش را بر می‌دارد و بادقت روی یک موز می‌گذارد و بدین ترتیب عدم توازنی را که بر اثر وزن ......
توضیحات کامل
تجربه های کوتاه 22 : دو درس کوتاه درباره ی دیرین شناسی

تجربه های کوتاه 22 : دو درس کوتاه درباره ی دیرین شناسی

مارک تواین
در همان محل جنایت و بدون از دست‌دادن حتی یک‌دقیقه، از پنجاه شاهد بازجویی کردند و اخطار دادند، باید در هرلحظه‌ئی که لازم شود، در دست‌رس کارآگاهان باشند. آن‌ها توانستند جزءجزء پیش‌آمدها و همه‌ی آن‌چه را ......
توضیحات کامل
تجربه های کوتاه 27: از پنجره های باز برایم بخوان

تجربه های کوتاه 27: از پنجره های باز برایم بخوان

آرتور کوپیت
‎دلقک: وقت بلندشدن است، جناب عثمان. دلقک لبه‌ی ملحفه را رها می‌کند، شمع را فوت می‌کند، ردای طلایی‌ئی را از کف اتاق بر می‌دارد و آن را به‌دقت کنار آیینه می‌آویزد. مرد که عثمان خوانده شده از لب ملحف ......
توضیحات کامل
تجربه های کوتاه 10:

تجربه های کوتاه 10:

ابیوسه نیکول
بالاخره رضایت حاصل شد؛ نوشیدنی‌ها تعارف شد و شُکرها به‌جا آمد. سی دقیقه‌ئی از هر دری که فکرش را بکنید سخن رفت الّا از در اصلی. در تمام این مدت، آیو و خواهران‌اش و چند تائی از دخترهای فامیل‌شان در یکی ......
توضیحات کامل
تجربه های کوتاه 19:مونی و کاروان هایش

تجربه های کوتاه 19:مونی و کاروان هایش

پیتر ترسن
‎چارلی: واسه کار که اومدم این‌جا به بروبچه‌های هم‌کار گفتم:«می‌گردم بل‌که یه جائی گیر بیارم که توُ مدتی که این‌جا کار می‌کنم اون‌جا ساکن بشیم. فعلاً من و زن‌م توُ یه کاروان اطراق می‌کنیم.» خوبیت ندار ......
توضیحات کامل
تجربه های کوتاه 18 : روح داروثی دینگلی

تجربه های کوتاه 18 : روح داروثی دینگلی

دنیل دفو
وایل امسال، مرضی در این شهر لانسستون پیدا شد، و تعدادی از شاگردان من بر اثر آن جان باختند. یکی از کسانی که این بیماری به زانو در آورد، جان الیوت بود، پسر ارشد جناب آقای ادوارد الیوت اهل ترهرس، جوانی ......
توضیحات کامل
تجربه های کوتاه 16 :خانم حوا

تجربه های کوتاه 16 :خانم حوا

هانری تراوایا
تابلوهای راه‌نما او را تا لبه‌ی یک راه‌پله کشاندند. در آن‌جا مسافران در هم می‌لولیدند. آن پایین، نوعی خفگی حاکم بود. کنار دری کوچک، جوانی با روپوشی آبی نشسته بود و نیم‌کلاهی بر سر داشت. بلیت‌ها را سو ......
توضیحات کامل
تجربه های کوتاه 31 : آهنگ قدیمی

تجربه های کوتاه 31 : آهنگ قدیمی

روبر پنژه
کِریم: آقای گورمان عزیز، می‌دونید چی می‌خوام به‌تون بگم؟ می‌خوام به‌تون بگم سرعت، سرعت گند زده به همه‌ چیِ این‌جا رفته، دیگه زندگی واسه‌مون نمونده. جونِ همه ‌چی رو گرفته، به همه چی این‌جا گند زده رفته ......
توضیحات کامل
تجربه های کوتاه 20 :برف خاموش،برف مرموز

تجربه های کوتاه 20 :برف خاموش،برف مرموز

کنراد ایکن
آنی فرصت نبود. تاریکی داشت با موج‌های سفیدِ بلندش توُ می‌آمد. صفیری کش‌دار شب را پُر کرد ــ خروش عظیم و یک‌پارچه‌ی این نفوذ سهم‌گین یک ‌دفعه دل شب را شکافت ــ همهمه‌ی سردِ آرامی پنجره‌ها را تکان داد. ......
توضیحات کامل
تجربه های کوتاه 45 : فریب خورده

تجربه های کوتاه 45 : فریب خورده

جویس اتکینز
صحنه: اتاق نشیمن یک خانه‌ی کوچک رعیتی در یورکشایر. اتاق دو دَر دارد، سمت راست و وسط؛ درِ سمت راست به آش‌پزخانه و درِ وسط به بیرون منتهی می‌شود. بخاری دیواری سمت راست است و پنجره در دیوار عقب. تخت‌خواب ......
توضیحات کامل
تجربه های کوتاه 39 : آژیر بی صدا

تجربه های کوتاه 39 : آژیر بی صدا

جورج سایمن کافمن
صحنه اتاقی از یک هتل است. در دیواری کوتاه، دو پنجره، تخت‌خوابی بین دو پنجره. میز تلفن در یک سرِ تخت‌خواب، و میز آرایش نزدیک طرف دیگر آن است. در دیوار سمت راست دری به راه‌رو باز می‌شود، نزدیک این در ......
توضیحات کامل
تجر�به های کوتاه 12:

تجربه های کوتاه 12:

رفیق شامی
همین ‌که تاریکی روی زمین پهن شد، چوپان گله‌اش را جمع کرد و سگ‌اش را دورِ گله گرداند. نیمه‌های شب، هیلو می‌خواست آهسته پناه‌گاه‌اش را ترک کند و پوستِ گرگ را بکَنَد و خودش را قاطیِ گله کند که پشت سرش ص ......
توضیحات کامل
تجربه های کوتاه 47 : جنگ

تجربه های کوتاه 47 : جنگ

ژان کلود وان ایتالی
به دنبال آن یک رقص پانتومیم طولانی با دور آهسته. صدای موسیقی چندان رسا نیست. بانو والس می‌رقصد، مردها دو قدم از او عقب‌تر اند. چترش را می‌چرخاند و با آن پرنده‌ئی روی یک درخت را هدف می‌گیرد. یکی از مرد ......
توضیحات کامل