زیگموند شلومو فروید، پزشک و عصبشناس برجسته اتریشی است او با بنیانگذاری دانش روان کاوی، نگاهی نو و جدید به ذهن انسان ایجاد کرد و نظریه او درباره ناخودآگاه انسان، تاثیرات میل جنسی و موضوعات دیگر، تاثیر شگرفی بر روانشناسی گذاشت و آن را متحول نمود. متدهای درمانی زیگموند در حال حاضر نیز از سوی روانکاوان مورد استفاده قرار میگیرد.
زیگموند در 6 می سال 1856 در منطقه روستایی پریبور دیده به جهان گشود. پریبور در زمان تولد او به قلمروی اتریش تعلق داشت ولی در حال حاضر قسمتی از جمهوری چک است. فروید به خانوادهای از یهودیان حسیدی تعلق داشت که به سختگیری در آموزههای دینی شناخته میشوند. پدر او یاکوب ، فعالیت تجاری میکرد و تاجر پشم بود اما بنا بر دلایلی که مشخص نیست ثروتش را از دست داد، طوری که هنگام تولد زیگموند آنها در اتاقی اجارهای زندگی میکردند. فروید اولین فرزند خانواده بود و صاحب 7 خواهر و برادر پس از خود شد. در سال 1860 این خانواده به شهر وین مهاجرت کردند و در آنجا ساکن شدند و فروید تحصیلات خود را در مدارس ممتاز وین آغاز کرد و نشان داد که دانشآموزی بسیار بااستعداد است. هنگامی که او فارغ التحصیل شد به زبانهای آلمانی، فرانسوی، ایتالیایی، انگلیسی، عبری، لاتین و یونانی تسلط داشت. علاقه او به روانشناسی از همین دوران نوجوانیاش آغاز گردید، او مطالعه آثار شکسپیر، شاعر و نویسنده برجسته مکتب کلاسیسیسم را عاملی الهامبخش برای حرکت به سوی روانشناسی میدانست. فروید جوان در سن 17 سالگی به دانشگاه وین راه یافت او در ابتدا قرار بود که در رشته حقوق تحصیل کند ولی به دانشکده پزشکی راه پیدا کرد، فروید به فلسفه نیز علاقه مند بود و زیر نظر افرادی همچون فرانتس برنتانو و ارنست بروک، به مطالعه فلسفه نیز میپرداخت. او هنگام حضور در دانشکده پزشکی با نظریه تکامل آشنا شد و به باور اندیشمندان، نگرش داروینیستی بر او تاثیر قابل توجهی گذاشت. او مدت زیادی را در ایستگاه تحقیقاتی این دانشگاه میگذراند و درباره وجود اندام جنسی در ماهیهای نر مطالعه میکرد، اما تشریح صدها گونه ماهی برای او بدون نتیجهای به پایان رسید.
زیگموند در سال 1881 از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد و یک سال پس از آن، فعالیت خود را در درمانگاه روان پزشکی تئودور ماینرت که به بیمارستان عمومی وین تعلق داشت، آغاز کرد. او چهار سال را در آن درمانگاه گذراند و در سال 1886 از حضور در آنجا استعفا داد تا مطالعات عصب شناسی خود را ادامه دهد. در همان سال، زیگموند با مارتا برنایز ازدواج کرد، همسر او نوه یکی از خاخامهای مهم شهر هامبورگ آلمان بود. حاصل این ازدواج فرزندانی به نامهای ماتیلد، ژان، اولیور، ارنست، سوفی و آنا بودند. آنا فروید مشهورترین فرزند اوست که راه پدر را ادامه داد و در حوزه روانکاوی به نتایج مهم و ارزندهای دست پیدا کرد.
فروید برای طی یک دوره سه ماهه به پاریس رفت تا در جلسات یک تورولوژیست مشهور به نام جان مارتین شارکو شرکت کند. این نورولوژیست بخش قبل توجهی از عمرش را به مطالعه درباره هیپنوتیزم و خواب اختصاص داده بود. فروید پس از کسب دانش مورد نیاز در این زمینه، در سال 1886 مطب خصوصیاش را برای درمان بیماریهای روانی تاسیس کرد، او در ابتدا برای درمان به فن هیپنوتیزم متکی بود اما به تدریج دریافت که اگر به مراجعان و بیماران خود اجازه بدهد تا خودشان از مشکلات و گرش خود بگویند، کار آسانتری خواهد داشت. او این روش را تداعی آزاد نامید. علاوه بر این، او به نقش رویاها در فهم بیماریها و اختلالات روانی نیز پی برده بود. فروید 10 سال پس از انجام این فنون درمانی، از اسم روانکاوی برای توصیف آن استفاده کرد.
لازم است بدانید که کارل یونگ و فروید، معاصر هم بودند و در روشهایشان اختلافی اساسی با یکدیگر داشتند. فروید حضور شاگردانش در سخنرانیهای یونگ را ممنوع کرده بود و یونگ با مطرح کردن ارتبازط فروید با خواهر همسرش، تلاش کرد تا به اعتبار آسیب برساند اما زیگموند که 46 ساله بود به عنوان استاد وین انتخاب شد و جایگاه بالاتری پیدا کرد.
فروید پس از کسب درجه استادی، مورد توجه محافل علمی اروپایی و آمریکایی قرار گرفت و با وجود بدگمانی اولیهاش نسبت به آمریکا به پیشنهاد رئیس دانشگاه کلارک، به آنجا رفت تا سلسله سخنرانیهایی در رابطه با روانکاوی داشته باشد.
در سال 1920 و پس از پایان جنگ جهانی اول اتفاق هولناکی برای خانواده فروید رخ داد و دخترش سوفی بر اثر ابتلا به بیماری آنفولانزای اسپانیایی درگذشت که او را بسیار اندوهگین و ناراحت کرد.
زیگموند در سال 1930 به علت نوشتههای ارزشمند خود، جایزه ادبی گوته را دریافت نمود، ای تنها جایزه زندگیاش به شمار میآمد ولی شیرینی دریافت این جایزه دوام چندانی نیافت و در همان سال مادرش درگذشت.
سه سال پس از دریافت این جایزه، حزب نازی در آلمان به قدرت رسید. به باور آنها افکار فروید نامناسب، خطرناک و مطرود تشخیص داده شد. علاوه بر این، او فردی یهودی بود و نازیها با یهودیها مشکل داشتند. به همین خاطر در مراسمی، کتابهای او را در آلمان به آتش کشیدند. فروید به طعنه در این باره میگوید که « چقدر داریم پیشرفت میکنیم! اگر در قرون وسطی زندگی میکردم خودم را میسوزاندند، امروز به کتابهایم قناعت میکنند.» اما جهان در آستانه تحولی نگرانکننده بود و در سال 1938، اتریش به آلمان الحاق شد و با ورود نیروهای آلمانی، خانه فروید هدف غارت قرار گرفت. با مداخلههای گسترده بینالمللی زیگموند 82 ساله به همراه همسر، فرزندان، پرستار و خدمتکار خود اجازه ترک اتریش و رفتن به انگلستان را پیدا کرد. فروید پیش از آن به عنوان عضو افتخاری انجمن سلطنتی پزشکی بریتانیا برگزیده شده بود و در آنجا مورد استقبال بسیاری قرار گرفت. اما خواهران او چندان خوششانس نبودند و در اردوگاههای کار اجباری نازیها در سال 1941 جان خود را از دست دادند.
فروید به عنوان بنیانگذار دانش روانکاوی، تحولات عظیمی را در حوزه سلامت روان ایجاد کرده است. تبیین حالات خودآگاهی و اشاره به عناصر تشکیل دهنده شخصیت انسان ( اید، ایگو و سوپر ایگو) از مهمترین نظریههای فروید به شمار میآیند. این روانکاو مهم، نگرشهایی درباره مراحل رشد روان- جنسی کودکان و ایجاد میل جنسی در انسانها نیز دارد که در زمان خود با جنجال و مخالفتهای قابل توجهی روبرو شد و در حال حاضر نیز بحث بر سر آنها وجود دارد. از سوی دیگر باید گفت که بسیاری از افراد نسبت به نظریههای او، نظیر عقده ادیپ و عقده الکترا و لیبیدو دچار کجفهمی شدهاند. نظریات و جملات فروید در رابطه با زنان یکی از جنجالبرانگیزترین ادعاهای اوست و در حال حاضر مورد پذیرش محافل علمی نیست.
فروید یکی از طرفداران استفاده از کوکائین به عنوان نوعی محرک بود و حتی مقالهای با نام در کوکا نوشت که در آن به خواص این گیاه اشاره میکرد. هر چند در آینده مشخص شد که خود این ماده اعتیادآور است و تاثیراتی ناگوار بر سلامت افراد میگذارد. علاوه بر این او، استفاده از سیگار را عادتی خوب میدانسته که جایگزین رفتار بدی شده است.
کتابهای فروید بیشتر حاصل تجربیات کارهای بالینی او بر روی مراجعان و مریضانش هستند. تا سالهای پیش از برخی از آثار فوق برای درمان برخی بیماران استفاده میشد و در حال حاضر نیز این آثار منبعی معتبر برای روانکاوان به شمار میآیند. از آثار مهم این روانکاو میتوان به کتاب تمدن و ملالتهای آن، فراسوی اصل لذت، روانشناسی تحلیلی، اصول روانکاوی بالینی، آسیب شناسی روانی زندگی روزمره، تفسیر خواب وکاربرد تداعی آزاد در روانکاوی کلاسیک نام برد.
یکی از مهمترزین آثار زیگموند، موسی و یکتاپرستی نام دارد، این اثر موجب بهت و نگرانی جامعه مذهبی یهودیان اروپا شد چرا که فروید در این کتاب ادعا میکند که موسی شخصیتی عبرانی نیست بلکه او اشرافزادهای مصری به شمار میآید که پیروی آئین آتون ( آیین باستانی مصریان) است. او در این اثر روایتهای کتاب مقدس درباره حضرت موسی را به چالش میکشد و پیدایش آیین یهودیت و شریعت موسی (ع) را یه پس از فوت ایشان نسبت میدهد.
زیگموند فروید از سال 1923 به سرطان لکوپلاکیا یا سرطان سقف دهان مبتلا شده بود که یکی از بیماریهای خطرناک آنزمان به حساب میآمد. او با مراجعه به پزشکانش و انجام عمل جراحی توده سرطانی را از دهان خارج کرد و پزشکان به او گفتند که کشیدن سیگار را ترک کند تا مانع از بازگشت این بیماری شود. از سوی دیگر دویچ پزشک فروید میدانست که عملهای جراحی دیگری نیز برای رفع بیماری این روانکاو لازم است ولی احتمال دارد که او تصمیم به خودکشی بگیرد به همین خاطر به زیگموند نگفت که سرطانش وضعیتی وخیم دارد. در سپتامبر سال 1939 یعنی شانزده سال پس از انجام عمل جراحی و اطلاع از داشتن سرطان، درد شدیدی در ناحیه دهان او ایجاد شد. فروید با مراجعه به پزشک دریافت که بیماری به اندازه قابل توجهی پیشروی کرده است و امکان جراحی وجود ندارد، آخرین کتابی که فروید در واپسین روزهای زندگیاش خواند، چرم ساغری اثر بالزاک بود. نهایت امر او با دخترش آنا فروید صحبت کرد و خواست تا با پایان دادن به زندگیاش موافقت کند تا بیش از این درد نکشد. آنا در ابتدا مرگ خودخواسته پدرش را نمیپذیرفت اما نهایتا قانع شد که درست نیست تا پدر دوستداشتنی او در پایان زندگی خود، رنجی بیپایان را تحمل کند. به این ترتیب با تزریق دوز معینی از مورفین در روزهای 22 و 23 سپتامبر سال 1939 عمر فروید به پایان رسید. سه روز پس از فوت این روانکاو بزرگ، بنا بر درخواستش، جسد او را سوزاندند و خاکسترش را در گلدان عتیقه یونانیای که به آن علاقه بسیار زیادی داشت، قرار دادند. با فوت همسر فروید آنا در سال 1951، خاکستر او نیز به این گلدان اضافه شد تا این دو همیشه در کنار یکدیگر باقی بمانند. سخنران مراسم تشییع زیگموند 83 ساله اشتفان تسوایگ، رمان نویس و نویسنده برجسته اتریشی بود.