(قسمت آخر)
سریال صوتی «آخرین دکه تا تهران» اولین سریال صوتی اختصاصی فیدیبو کاری از مهام میقانی است که در شش قسمت و به صورت هفتگی منتشر میشود. این سریال صوتی در بستر فیدیپلاس منتشر میشود و برای شنیدن آن لازم است یکی از طرحهای اشتراک فیدیپلاس را داشته باشید.
آخرین دکه تا تهران، داستان موازی دو قتل در دو نقطه از تهران را روایت میکند، که به طور اتفاقی با هم تلاقی پیدا میکنند و کارآگاه نقیبی - کارآگاه نام آشنای آثار مهام میقانی - وارد این پرونده پیچیده میشود و البته ماجرا کمکم رنگ و بوی عاشقانه نیز میگیرد.
آیا کارآگاه نقیبی در رمزگشایی از این جنایتها موفق خواهد بود یا نه؟
***
تمام اسامی، مکانها و حوادث این داستان خیالی است و هرگونه تشابه با موارد واقعی اتفاقی است.
قرار ما هر سهشنبه کنار آخرین دکه تا تهران!
***
قسمت اول سریال صوتی آخرین دکه تا تهران
قسمت دوم سریال صوتی آخرین دکه تا تهران
قسمت سوم سریال صوتی آخرین دکه تا تهران
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 124.۶۶ کیلوبایت |
مدت زمان | ۰۲:۱۲:۵۷ |
نویسنده | مهام میقانی |
راوی | مهام میقانی |
ناشر | فیدیبو |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۱۲/۲۹ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
با سلام. من هر دو کار آقای میقانی رو گوش کردم. دو اثر متفاوت بودند اما از جهاتی هم شباهت داشتند. اول بگم هر دو اثر خیلی خوب بودند. حتی به نظرم آخرین دکه حرفه ای تر و منسجم تر بود. شخصیت پردازیها خوب بودن و داساان خوب. خیالپردازی ها اول شخص خیلی خوب.. کلا آقاجون به نظرم هم اجرا هم نوشتار خوب بودن و جزو ایرانیهای خوب بودن هر دو اثر. جالب اون حس بدبختی و دارکی هست که در هر دو داستان وجود داشت. جالب دیگه اینکه وقتی تموم شد داستان و چون لذت برده بودم تعجب کردم. چون با خودم گفتم نکنه به دلیل شرایط روحی یا نوستالژیک خاصی از داستان خوشم اومده. اما بعد که دیدم دوستان دیگری هم همین نظر رو داشتم مطمئنتر شدم که داستان خووبی بوده. به یقین جزو بهترین کتابها بود. خصوصا اینکه معروف نبودن،و ایرانی غیر معروف واقعا انتظار نمیرفت اینقدر شسته رفته و خوب باشه همه چیز. خرده پی رنگها از شخصیتها بسیار به قوام داستان کمک کرده بود. و به نظرم تمام تفاوت کتاب با باقی نوشته های معمولی همین خرده پیرنگها بود. والا تعریف داستان یک کارآگاه فقط از دید خودش جذاب نمیشد. از جهاتی هم خوب عجیب میشه که قصه چند راوی داشته باشه. یعنی شاید بهتر بود کل داستان از نگاه سوم شخص تعریف میشد. نه که بخشی مثلا نقیبی باشه و بخشی سوم شخص. در داستان پیاده روی این موضوع درست تر بود چون هر داستان راوی خودش رو داشت. آقا تاکید میکنم بهر حال هر دوداستان عالی بودن و خصوصا آخرین دکه. خوانش خود میقانی رو هم باید در نظر گرفت که بدون اشتباهی و با تمام احساس انجامش داده بودن. امیدوارم خود آقای میقانی شبیه شخصیتهای داستانهاش نباشن و به دور از افسردگی و غم باشن. ارادتمند همگی.
اول اینکه صدای راوی، که نویسنده داستان هم هست، خیلی گرم و خوبه و اجرا هم عالی و روونه و واقعا اجرا بدون ایراده. دوم داستان در سه قسمت اول بسیار خوب پیش میره و فرم یک داستان جنایی رو به خودش میگیره و گسترش میده. شخصیت های اصلی به تدریج باز میشن و درگیر داستان میشیم. اما متاسفانه در سه قسمت پایانی داستان به تدریج از شکل یک رمان جنایی خارج میشه و بصورت یک درام اجتماعی درمیاد. مسئله قتل و شناسایی قاتل به حاشیه میره و مسائل و روابط اجتماعی و بین فردی به مرکز میاد و بهش پرداخته میشه. تا جایی که نقطه اوج پایانی داستان هم یک صحنه دراماتیک هست که احساسات مربوط به روابط بین فردی و اجتماعی رو تحریک و درگیر میکنه و اصلا به اینکه قتل ها چطور انجام شدن نمیپردازه. در انتها نظر کلی من مثبت بوده و از امتیازی که دادم هم مشخصه. چون بنظرم رمان جنایی در ادبیات ایران سابقه و تاریخچه چندانی نداره و حتی سریال های جنایی و پلیسی هم تازه در سالهای اخیر و در شبکه های نمایش خانگی بوده که رشد کردن و به قد و قواره قابل قبولی رسیدن. به همین دلیل اینکه نویسنده فارسی زبانی داستان جنایی ایرانی بنویسه بنظرم قابل تحسینه و اینکه داستان رو بسیار خوب باز کرده هم ارزشمنده و کار رو برای شنیدن و لذت بردن ارزشمند میکنه. قسمت درام اجتماعی هم کیفیت خوبی داره و شنیدن داستان از هر جهت لذت بخشه.
🔴 همراه با اسپویل🔴اولین اثری بود که از این نویسنده میشنیدم و خیلی ازش لذت بردم. زیاد داستان جنایی ایرانی نخوندم ولی این داستان یه تجربه خیلی متفاوت و جذاب بود. شخصیت ها به شدت ملموس و از کف جامعه انتخاب شده بودن. خیلی همه چیز واقعی و تلخ بود و لحظات پایانی داستان برام پر از غم بو همچنین سوال بی جواب بود.دوست داشتم بیشتر همه چی معلوم میشد. اینکه چرا یلدا رو مسموم کردن چجوری مسمومش کردن! فرانک و هاله چی شدن؟ و اینکه جلیل یا مرتضی چه سرنوشتی در انتظارش بود. چه بلایی سر تشکیلاتش و آدماش اومد؟ همه اینا قابل حدسه ولی دوست داشتم با جزئیات راجبش بدونم. ولی حس میکنم کاراگاه نقیبی بدون اینکه هیچ کمکی داشته باشه خیلی شانس آورد. هرچند که خیلی برای فهمیدن ماجرا تلاش کرد ولی مقدار زیادی شانس همراهش بود. اونطوری که از یه کاراگاه انتظار داریم باهوش و چابک نبود ولی خیلی خوب از پس ماجرا بر اومد. با اینکه شخصیت جالبی بود ولی اصلا دوسش نداشتم:) ممنون از نویسندهی پرتوان که این داستان زیبا رو برامون به تحریر درآوردن و به ما لذت شنیدن این داستان به زبون خودشون رو هدیه دادن✨
آخرین رمان مهام میقانی در شش قسمت صوتی با صدای نویسنده تمام شد. مسالهی آدم از فردای خودش هم خبر ندارد، مصداق کارآگاه میانسال نقیبی است که در آستانهی سال نو خبر مرگ زنی را میشنود که گذشته و آینده و حالش را به هم پیوند میزد و در جریان پیدا کردن قاتل، وارد سفر ادیسهواری با خودش هم میشود. عمومن وضعیت کارآگاه عاشق طوریست که همیشه این امکان را در ذهن خواننده به وجود میآورد که آیا او از این سفر به سلامت عبور میکند یا شرایط محیطی و ذهن مالیخولاییاش مانند کرم چالهای او را در هم میکشد. لایه دادن به شخصیتهای جانبی کار چغریست که مهام میقانی به خصوص در مورد سیروس و پیرزن وراج همسایه به خوبی از پس چالشش برآمده است و با جلیل به طور قطع یکی از بدمنهای به یاد ماندنی ژانر جنایی در ادبیات ایران آفریده شده است و تنهایی. آدمهای تنهای داستان زنها، کارآگاه، بدمنها، پسرک نوجوان و این المان ویران کننده و جذاب که گریبان تمام آدمها را دارد بدون اینکه گاهی حتا خودشان ذرهای لمسش کنند، یکی از مهمترین عناصریست که در این داستان دائم به گوش شما مینوازد. کتاب را گوش کنید تا بعدها بتوانید مدعی شوید که ما در ژانر جنایی نویسندهی کار دست داریم.
داستان خوبی بود ولیبیش از حد سیاه بود. هیچ کدام از شخصیتهای داستان زندگی خوب و یا حتی متوسطی هم ندارند. همه از کارآگاه داستان تا قاتل و مقتول و همسایه ها و همه و همه زندگی اسف باری دارند. خیلی از سوالات خواننده در نهایت جواب داده نمی شوند مثل دلیل رفتن ناگهانی لی لی و یلدا... اینکه چه کسی یلدا رو پرت کرده و چرا. اشتباهی که دکتر(بوشهری) در مورد یلدا ازش صحبت میکرد چی بود؟ دلیل شنیدن صدای گریه زنانه بعد از مرگ یلدا از خانه اش چی بود؟ دلیل کشتن لهراسب چی بود؟ چرا فرانک سوژه بعدی قتل جلیل بود. دلیل وجود لنز های رنگی خانه یلدا چه بود؟ و خیلی سوالهای دیگر.. ولی به هر حال برای تجربه اولین سریال صوتی در مجموع راضی کننده بود. و امیدوارم که ادامه پیدا کنه.
مهام میقانی به همان میزان که در نوشتن صحنه های پر زد و خورد و خلق قصهای هاردبویلد کاملن موفق و فن سالارانه عمل میکند، یک نوع نگاه و اندیشهی کنایی و متناقض را خلق میکند که نمونهاش را پیدا نمیکنید! به حضور مردم با تمام دلمشغولی های عوامانهشان در صحنهی کمک به کارآگاه نقیبی یک بار دیگر گوش کنید،اگر چه تنهایی امنترین و سهل ترین و ستایش شده ترین عنصر زندگی یک قهرمان است،اما پیوندی که استاد مهام میقانی به وسیله کارآگاه نقیبی با جماعت و تودهی حاضر در محلهاش ایجاد میکند، هم از درد مرگ قهرمانانهی سیروس اندکی میکاهد و هم فردیتاش به واسطهی ارتباط با مردم هویتمندتر میشود.
به یکی از بهترین داستان های جنایی عمرم گوش دادم و خوشحالم بابت زمانی که کذاشتم. کش مکش های روانی شخصیت ها باعث می شد شنونده به خودش رجوع کنه و گاهن ما، هم با قهرمان و هم ضد قهرمان و هم شخصیت های فرعی ارتباط برقرار می کردیم و در اکثر مواقع در این قصه، با شخصیت ها همزات پنداری میکریم. یکی دیگه از چیزهایی که بسیار من رو به شنیدن این داستان مشتاق کرد، پرداختن به گذشته ی شخصیت ها بود، در واقع هر علتی در رفتارشون یک معلولی داشت که درگذشته ی اونها رقم خورده بود ونویسنده بسیار درست از پس این علت و معلول ها، قصه اش رو خلق کرد. امیدوارم این داستان ادامه داشته باشه ، چون به شدت پتانسیل ادامه داشتن داره…
با سلام . ضمن تشکر از آقای میقانی بابت نگارش و روایت خوب داستان . بنده اصولا تمایلی به مطالعه رمان های جنائی نبودم ولی به صورت تصادفی قسمت اول این داستان را گوش کردم و تمایل به دنبال کردن آن پیدا کردم . این داستان در کنار جنایی بودن تم عاشقانه ایی هم داشت که جالب بود در ضمن قصه سیالیت خوبی داشت و با سناریوی تکراری مواجه نمی شید . اصولا چون به برخی مشکلات اجتماعی هم اشاره می کرد ، باعث جذابیت ماجرا می شد . برای گوش کردن پیشنهاد می کنم . نقد کوچک به نوبسنده که کاش برای پایان دادن به قصه زمان بیشتری را در نظر می گرفت ولی چون بنده تخصصی در نگارش ندارم شاید نوعی تخصص در پایان دادن داستان همین مختصر بودنش باشه . آرزوی موفقيت، سلامتی برای اقای میقانی. منتظر آثار جدید ایشان هستم. سپاس از فیدیبو
بعد از تموم شدن این قسمت میون همه شلوغی های عید چند دقیقه مبهوت شده بودم، نمیدونسم باید چی گفت چه تعریفی میشه کرد که قبلا نشده باشه؟ خوشحالم که اخرین اثری که امسال شنیدم و اخرین دکه تا تهران بود چون بسیار قوی بود و انتظارم رو بالا برد و الان باز هم دنبال یه کتاب یا سریالی مثل این خواهم گشت همه چی زیبا تموم شد از معدود اثرایی بود که تا اخر با قدرت ادامه داد و دوست داشتنی بود انقد تونسته بود مارو نویسنده همراه کنه با خودش و داستان که من به شدت دلم برا بعضی شخصیتا میسوخت مخصوصا سیروس و چه انتخاب موسیقی جذابی هم داشت
روی هم رفته داستان خوب و جدیدی بود. بخصوص با اصرار نویسنده بر محله های تهران. ولی قسمت آخر یه جوری ناجور بود. اینکه یکدفعه کارگاه یاد ارتباطش با دوخواهر می افته، چرا باید تو داستان بیاد؟ فقط بخاطر اینکه به خودش یاداوری کنه گناهکاره؟ چرا همون اول با پلیس تماس نگرفت و مجبور شدیم نزاع بی مزه جلیل و نقیبی را دنبال کنیم؟ هاله چطوری توخونه خودش مسموممیشد؟ محمد چرا اونجا بود؟ خانم احمدی این وسط چکاره بود؟ محمد چرا از در بیروننمیرفت و از کانال کولر رفت و امد میکرد؟ از پیش بینی های پوارو گونه کارگاه، با توجه به هوش متوسطش هم صرف نظر میکنیم. کاش حداقل نویسنده کارگاه را خوش تیپ برامون تصور میکرد، حداقل یکم با کارگاه رکس همراذپنداری میکردیم.