0
ویرجینیا وولف

معرفی کتاب‌های ویرجینیا وولف

نویسنده

اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم سال‌های تحولات بزرگی در جهان است. سال‌هایی که جنگ‌ جهانی اول و دوم رخ دادند و زندگی در جهان به شکل عجیبی تغییر کرد. یکی از این تغییرات مهم تغییر نقش زنان، از عناصر منفعل داخل خانه به عناصر فعال در زندگی اجتماعی بود. یکی از پیشگامان این مسیر زن نویسنده فمینیست انگلیسی ویرجینیا وولف است. زنی که او را یکی از بهترین نویسندگان و کنشگران قرن بیستم می‌دانند که ایستاد و جنگید و جایگاهش را در دنیای مردانه‌ی اطرافش پیدا کرد. او به‌عنوان یک زن در پایان عصر ویکتوریا توانست جایگاهش را به‌عنوان یک مدرنیست به دست آورد و راه گشای بسیاری از زنان پس از خودش باشد.n>

سال‌های آغازین زندگی ویرجینیا وولف (virginia woolf)

آدلین ویرجینیا استیون ۲۵ ژانویه ۱۸۸۲ در لینگستون جنوبی در لندن به دنیا آمد. نام کوچکش را از نام عمه‌ی مادرش برداشته بودند اما به دلیل درگذشت دردناک این زن هیچ‌کس او را آدلین صدا نزد و به این ترتیب او به نام وسطش یعنی ویرجینیا مشهور شد. خانواده‌ی استیون خانواده‌ی سرشناسی بودند. مادرش زنی بسیار زیبا بود که مانند سایر خواهرانش به‌عنوان مدل نقاشی و عکاسی فعالیت می‌کرد. بسیاری می‌گویند ویرجینیا چهره را از مادرش به ارث برده بود و در روزگار جوانی او را با چهره‌ای نیمه اشرافی و پریشان توصیف می‌کردند. پدر ویرجینیا هم مرد مشهوری بود و به این ترتیب دخترک در فضایی بزرگ شد که پر از ارتباطات مؤثر با روشنفکران، نقاشان، هنرمندان و طبقات بالای جامعه انگلستان از نظر فرهنگی و اجتماعی بود. با وجود این خانواده‌ی استیون هم اعتقادی به تحصیلات عالی دختران نداشتند و به این ترتیب او و خواهرش ونسا نزد مادر و اطرافیان و در کتابخانه‌ی پدر آموزش دیدند. کتابخانه‌ی پدر ویرجینیا پر از آثار مهم جهان بود و به این ترتیب او تبدیل به دختری با دانش و ذکاوت زیاد شده بود. او از کودکی به نوشتن علاقه داشت و اولین داستان‌هایش را در پنج سالگی نوشته است. او در ۱۵ سالگی موفق شد به کالج پادشاهی لندن برود و تا نوزده‌سالگی در آنجا درس خواند. زندگی ویرجینیا تا سیزده‌سالگی زندگی آرامی بود تا آنکه مادرش براثر بیماری درگذشت و این آغازی بر آشفتگی‌های روحی او شد.

ویرجینیا وولف، افسردگی و بیماری دوقطبی

مرگ مادر در در سال ۱۸۹۵ و مرگ خواهر ناتنی در سال ۱۸۹۷ روان ویرجینیا را به هم ریخت و روح حساس او نتوانست این داغ‌ها را تاب بیاورد. او مبتلا به دوقطبی بود و از همین سال‌ها بیماری در او شدت گرفت. او سال‌های بین ۱۸۹۷ تا ۱۹۰۴ را که به مرگ پدرش انجامید را سال‌های تلخ و سیاه زندگی خودش می‌داند. آنچه بعدها مشخص شد این بود که او و خواهرش در کودکی مورد سوءاستفاده‌ی جنسی برادر ناتنی‌شان هم واقع شده بودند که آثارش در روح او تا پایان عمر پیدا بود.

سوگ‌های زیاد و سپس همزمان شدن دوران زندگی او با جنگ‌های جهانی و مرگ تعداد زیادی از دوستان و بستگان باعث شد روح ویرجینیا هیچ‌وقت فرصت التیام یافتن پیدا نکند و به این ترتیب او تا پایان عمر با این شیدایی درگیر بود و چند باری هم دست به خودکشی زد.

وولف در دنیای نویسندگان

حضور در خانواده‌ای سطح بالا و ارتباطات خانوادگی خوب باعث شد ویرجینیا علی‌رغم محروم شدن از فرصت تحصیل در دانشگاهی مانند کمبریج، فرصتی که برادرانش داشتند، نسبت به سایر دختران انگلیسی فرصت‌های بیشتری داشته باشد. او در سال ۱۹۰۰ اولین نوشته‌اش را برای ضمیمه‌ی زنان مجله‌ی گاردین نوشت که درباره‌ی بازدیدش از هاورث بود. او برای ضمیمه‌ی ادبی مجله‌ی تایمز هم مطلب می‌نوشت. ویرجینیا وولف سه زندگی‌نامه هم منتشر کرده است. نخستین زندگی‌نامه‌اش را در سال ۱۹۰۸ با عنوان «خاطرات» منتشر شد و دو زندگی نامه‌ی دیگر بعدها در ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ چاپ شدند. ویرجینیا همراه خواهرش ونسا بل که نقاش و طراح مشهوری بود و چندین نویسنده‌ی دیگر که لئونارد وولف، همسر آينده‌ی ویرجینیا هم در جمع آن‌ها حضور داشت حلقه‌ی روشنفکری بلومزبری را راه انداخته بودند که برای زمانه‌ی خودش بسیار پیشگام بود و مسائل سیاسی، فلسفی و اخلاقی زیادی در آن مطرح می‌شد. بیشتر اعضای این حلقه بعدها به نویسندگان، نقاشان و افراد مشهوری تبدیل شدند.

نظرات فمینیستی وولف و اتاقی از آن خود

ویرجینیا را زنی ساکت و عمیق توصیف می‌کنند. دختری با پشتکار زیاد که اهل مبارزه بود. او به دنیایی بهتر برای زنان می‌اندیشید و معتقد بود زنان حق دارند بنویسند، شعر بگویند، به دانشگاه بروند و تلاش می‌کرد وارد روابطی که او را در نقش جنس دوم قرار می‌داد نشود. او معتقد بود مرزهای جنسیتی‌ای که آن روز در جامعه انگلستان وجود داشتند ارتباطی به ذات زن بودن نداشت و بیشتر از مسائل اجتماعی نشاءت می‌گرفت. یکی از مهم‌ترین نکاتی که او بر آن تأکید داشت اهمیت استقلال مالی زنان بود. ویرجینیا بعدها در سال ۱۹۲۹ در کتاب «اتاقی از آن خود» این موضوع را شرح داد. او معتقد بود زنان برای اینکه بتوانند بنویسند به اتاقی از آن خود و درآمد احتیاج دارند. استقلال مالی ویرجینیا در آغاز از طریق ارثیه برادرش و پول‌هایی که پدرش و همچنین عمه‌اش کارولاین امیلیا استیون برایش به‌جا گذاشته‌ بودند تأمین شد و بعدها هم کار نشر کتاب و فروش کتاب‌های خودش توانست استقلال مالی او را تأمین کند.

اثر دیگری از این نویسنده که اندیشه‌‌ها و نظرات فمینیستی او را به‌خوبی تصویر می‌کند خانم دلوی است. در این داستان که در سال ۲۰۰۵ در فهرست ۱۰۰ رمان برتر زبان انگلیسی در قرن بیستم قرار گرفته است یک روز از زندگی یک زن اشرافی از نگاه خود او ترسیم شده است. این اثر یکی از کتاب‌های اثرگذار جنبش فمینیسم در انگلستان است.

ویرجینیا و ازدواج و همکاری با لئورنارد وولف

ویرجینیا در سال ۱۹۱۲ یعنی در سی‌سالگی با همسرش لئونارد وولف ازدواج کرد و پس از آن از نام همسرش استفاده کرد. به همین دلیل است که ما او را ویرجینیا وولف می‌شناسیم. لئونارد و ویرجینیا زندگی خوبی در کنار یکدیگر داشتند. یکی از کارهای مشترک این دو راه‌اندازی انتشاراتی بود که تلاش می‌کرد نوشته‌های نویسندگانی که افکار متفاوتی داشتند و ناشران آن روز چندان از انتشار کارهایشان استقبال نمی‌کردند را منتشر کنند. آن‌ها همچنین بسیاری از آثار غیر انگلیسی که آن زمان در این کشور وجود نداشت، مثلاً کلیه‌ی آثار فروید را ترجمه و منتشر کردند. بسیاری از آثار ویرجینیا هم از سمت همین انتشارات در بازار عرضه شد.

ویرجینیا زن متفاوتی بود و چندان استعدادی در کارهای خانه نداشت. یکی از جالب‌ترین خاطراتی که از او نقل می‌شود مربوط به تلاش برای حضور در کلاس آشپزی و تهیه پودینگ برای سرو دسر است که منجر به افتادن حلقه در پودینگ و بایگانی شدن پرونده‌ی زندگی ویرجینیا به‌عنوان یک آشپز و خانه‌دار قابل شد. موضوع دیگری که زندگی لئورنارد و ویرجینیا را بسیار تحت تأثیر قرار داده بود بیماری دوقطبی بانوی نویسنده بود. آنچه از خاطرات خودش برمی‌آيد لئونارد تلاش زیادی برای بهبود همسرش کرد و در تمام مراحل بیماری همراه او بود اما در نهایت نتوانست ویرجینیا را نجات دهد، رنج درون و جهان آشفته‌ی بیرون او را تسلیم خود کرد.

سایر آثار ویرجینیا وولف

از ویرجینیا وولف آثار مختلفی بر جای مانده که ارزش ادبی زیادی دارند. نکته‌ای که بسیاری از منتقدان درباره‌ی وولف به آن اعتقاد دارند گزیده گویی اوست. ویرجینیا همان‌طور که در زندگی شخصی‌اش کم‌حرف بود در داستان‌هایش هم روده‌درازی نمی‌کند. در بسیاری از داستان‌های او می‌بینیم که بخش بزرگی از قصه در افکار راوی یا شخصیت‌های داستان می‌گذرد و او این نوع فضاسازی ذهنی را به آفریدن حوادث عجیب و غریب در قصه ترجیح می‌دهد. به سوی فانوس دریایی که در سال ۱۹۲۷ منتشر شد یکی از بهترین آثار اوست که در آن داستان یک خانواده به نام خانواده رمزی در طی سال روایت می‌شود. سبک این روایت را جریان سیال ذهن می‌دانند. رمان اورلاندو هم کمی پس از این اثر منتشر شد. ویرجینیا وولف رمان موج‌ها را هم در سال ۱۹۳۱ منتشر کرد. سفر به بیرون، شب و روز و سال‌ها کتاب‌های دیگر این نویسنده هستند.

خودکشی و درگذشت

سال ۱۹۴۱ جنگ جهانی دوم هنوز در جریان بود و روح حساس و بیمار ویرجینیا دیگر نمی‌توانست شرایط را تاب بیاورد. او پس از پایان دادن به کتاب بین دو پرده نمایش در بیست و هشتم مارس به رودخانه اوز در شهر لوس ساسکس شرقی رفت و خود را به جریان آب سپرد. جسد او را هفته‌ها بعد در پایین رودخانه از آب گرفتند. این نویسنده پیش از خودکشی نامه‌ای برای همسرش نوشت که آن را یکی از عاشقانه‌ترین و زیباترین نامه‌های تاریخ می‌دانند و ارزش ادبی بالایی دارد. در جمله‌ی پایانی نامه خطاب به لئونارد آمده است:‌«من فکر نمی‌کنم هیچ دونفری در جهان به اندازه‌ای که من و تو خوشبخت بودیم خوشبخت بوده‌ باشند.»