نیویورکتایمز:
«یک رمانی غنی، که عطش ما در ارتباط بامعنا و تاریخ را سیراب میکند.»
کتاب «فرشته سکوت کرد» بانام انگلیسی The Silent Angel نوشتهی «هاینریش بل» حدود سال 1949 نوشته شده است ولی پس از مرگ نویسنده در سال در سال 1992 منتشر شد. داستان این کتاب مربوط به سال ۱۹۴۵ است و نویسنده طی آن دوران پس از جنگ و تأثیر آن بر زندگی اشخاص را روایت میکند. او با زبانی واقعگرایانه داستان سربازی نجاتیافته از جنگ به نام «هانس اشنیتزلر» را در بستری تاریخی به تصویر میکشد. این سرباز که از جنگ بازگشته به دنبال زنی است تا وصیتنامهی شوهرش را به آن برساند. جستوجوی این سرباز داستان را شکل میدهد و خواننده را وارد داستانی گره خورده با مفاهیم انسانی میکند. مفاهیمی ازجمله اخلاقیات و عشق که زیر سایه جنگ و شرایط نابسامان تحت تأثیر قرار گرفتهاند.
«هاینریش تئودور بل» Heinrich Böll نویسندهی آلمانی در 21 دسامبر سال 1917 در شهر کلن آلمان به دنیا آمد. او در نوجوانی مدتی را در یک کتابفروشی مشغول به کار بود و پس از آن به خدمت سربازی رفت. زندگی او با دوران نابسامان جنگ جهانی اول و دوم گره خورد و او مدتی را در جبههی جنگ به سر برد. او در این دوران از نزدیک تأثیر جنگ بر زندگی مردم را دید و چندین بار مجروح شد و پس از مدتی جبههی جنگ را ترک کرد. او از جنگ و نظام فاشیسم متنفر شد و به دلیل دفاع کلیسا کاتولیک از نظام هیتلر ارتباطش با کلیسا را قطع کرد.
«هاینریش بل» براساس تجربهی زیستهاش در دوران خانمانسوز جنگ، داستانهایی خواندنی و شاخص آفرید و بهعنوان یکی از بزرگان ادبیات اروپا شناخته شد. او اولین اثرش را سال 1949 با عنوان «قطار سر وقت» منتشر کرد و سال 1951 «گوسفندان سیاه» را به چاپ رساند که موفق به دریافت جایزهی گروه 47 که مربوط به انجمن نویسندگان بعد از جنگ جهانی دوم بود، شد. این نویسنده نوشتن را بهطورجدی دنبال کرد و در سال 1972 برندهی جایزهی نوبل ادبیات شد. او علاوه بر نوشتن داستانهایش بهعنوان ریاست انجمن جهانی قلم هم مدتی را فعالیت کرد و تحصیل در رشتهی زبان و ادبیات آلمانی را به سرانجام رساند. او سالهای آخر عمرش را در کنار همسرش در زادگاهش، شهر کلن گذراند و در ژوئیه سال 1985 درگذشت.
«هاینریش بل» نویسندهی توانا آلمانی با نثر روان و صمیمی دوران جنگ را بازگو کرده و آن را با مفاهیمی همچون عشق، شکست و پیروزی درآمیخته است. او طرفدار آزادی و فردی عدالتخواه بود و در آثارش دردورنج مردم را به تصویر کشیده است. آثار این نویسنده در تمام دنیا پرمخاطب هستند و تعداد زیادی از آنها به فارسی ترجمه شدهاند. کتابهای «عقاید یک دلقک»، «دفترچه خاطرات ایرلندی»، «نان سالهای جوانی»، «فرشته سکوت کرد» و «آدم کجا بودی؟» ازجمله آثار این نویسنده هستند که نسخهی الکترونیکی آنها برای خرید و دانلود در سایت و اپلیکیشن فیدیبو موجود است.
پسر دستش را روی دست کوچک و فرسودهی مادر گذاشت، دستی که روی رومیزی سفید و خوشرنگی قرار داشت. تماس او باعث دور دیگری از هقهق گربهی عمیق و بریده شد. دستش را برداشت و به حافظهاش سپرد که دست مادر گرم بود و زبر بود و آنقدر به زیر نگریست تا هقهق گریه و ریزش اشکهای نومیدی پایان گرفت. هانس منتظر ماند و با خود اندیشید: «این همه قضیه نیست، دایی ادی و فیش بازنشستگی او را اینطور بیتاب نمیکند، باید چیز دیگری باشد.» ناگهان احساس کرد که مسئله به خودش مربوط میشود و یکباره رنگ از چهرهی هانس پرید. بله هیچچیز قادر نبود مادر را چنین از پا درآورد مگر مسئلهای که به پسرش مربوط میشد. هانس به بالا نگاه کرد. مادر دهانش را بسته و لبها را میگزید، چشمهایش هم خیس بود. دهان را با دشواری گشود، این بار کلمات را فشرده ادا کرد و کوتاه و الکن گفت: «برایت... کارتی... رسیده، آنجا... توی سرسرا.»
هانس فوراً فنجانش را روی میز گذاشت، برخاست و بهسوی کارت رفت. از همان دور آن را دید، یک کارت سفید و کاملاً معمولی پانزده در ده سانتی رایش. نامهی رایش خیلی معصومانه روی میز کنار گلدان تیرهای قرار داشت که شاخههای کاج توی آن رفته بود. سریع رفت و آن را برداشت، نشانی را خواند و ورقهی سرخ و سیاهی را دید که به آن چسبیده بود، با یک مستطیل قرمز و همان r سیاه و بسیار کلفت. سپس کارت را برگرداند و ابتدا فقط امضای ناخوانایی دید که بالای عبارت طولانی «فرماندهی نظامی منطقه» نقش بسته بود و زیر آن هم کلمهی «سرگرد» قرار داشت..
هانس کاملاً آرام بود. هنوز که چیزی نشده بود، تنها یک کارتپستال، یک کارت کاملاً معمولی با دستنوشتهای ناخوانا از یک سرگرد. نور سبزرنگ بالای راهرو همهچیز را مثل یک آکواریوم شناور نشان میداد. گلدان هنوز هم آنجا قرار داشت، پالتوی او از جالباسی آویزان بود و کلاه و روپوش مادر هم همینطور. کلاه یکشنبههای مادر با آن تورهای قشنگ، کلاهی که او یکشنبهها به خاطر کلیسا به سر میگذاشت. هانس کلیسا و کلاه را خوب در خاطر داشت، هنگامیکه مادر زانو میزد و آرام عبادت میکرد و او هم آهسته کتاب دعا را ورق میزد.
همهچیز مرتب بود. هانس از لای در آشپزخانه صدای خندهی نجارهای توی حیاط را میشنید. آسمان بازهم صاف و روشن بود و از رعدوبرق اثری نبود. تنها یک کارتپستال رسیده بود، با امضای شتابزده یک سرگرد.
کتاب صوتی «فرشته سکوت کرد» نوشتهی «هاینریش بل» را ناشر صوتی آوا نامه با صدای «آرمان سلطانزاده» منتشر کرده است که در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. این اثر را «سعید فرهودی» مترجم آثار ادبیات آلمان ترجمه و آن را نشر نون سال 1393 منتشر کرد که نسخهی الکترونیک آن نیز در فیدیبو موجود است. «سعید فرهودی» تحصیلاتش را در رشتهی علوم اجتماعی در آلمان به سرانجام رسانده است.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 335.۹۳ مگابایت |
مدت زمان | ۰۶:۰۵:۴۰ |
نویسنده | هاینریش بل |
مترجم | سعید فرهودی |
راوی | آرمان سلطان زاده |
ناشر | آوانامه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۰۷/۱۰ |
قیمت ارزی | 9 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
جوری که حال و هوای دپران جنگ رو بازگو میکند قابل تحسین است ولی برای مخاطب کم کم خسته کننده میشود محیط سرد و غمناک داشت و این بدان معنی نیست که باعث میشود تو سراسر درد را در قلبت احساس کنی در کل اگر به دنبال درک حال و هوای جنگ باشید کتاب خوبیست .
کتاب خیلی عمیقی نبود یا شاید من انتظارم از هاینریش بل زیاد شده و در انتهای کتاب باید خودت واسه خودت نتیجه ببافی و برداشت خیلی زیادی نمیشه کرد . از نظر من خیلی پر محتوا نبود و فقط عدم کارآیی دین و دعا و فرشته بر انسانی شدن انسان ها رو برداشت کردم
جنگ و آثار ناشی از ان بخوبی توصیف شده بود...غم انگیز بود ..نویسندگان باید از راویانی همچون جناب سلطان زاده تشکر کنند ک حکمِ نمک برای غذا هستن ..حداقل سه ستاره برای راوی ....😊
کتاب زیبا بود و پایان غم انگیز. ترجمه ی گیرای مترجم و خواندن حرفه ای آقای سلطان زاده باعث میشد بتوان خود را درون داستان به خوبی تجسم کرد.
خسته کننده پیش رفت و انتظار من از هاینریش بل بیشتر بود.. تنها صدای گیرای راوی باعث شد کتاب رو تمام کنم.
بی سر و ته بود اصن نفهمیدیم چی بود چی شد? فقط بخاطر صدای ارامبخش راوی تا ته کتاب گوش دادم?
زیبا وغمگین وبیانگر ویرانیهایی که از جنگ باقی میماند وهمیشه در ذهن انسان نقش می بندد
من نان سال های جوانی هاینریش بل بیشتر دوست داشتم اینم خیلی قشنگ بود ??
کتابی بی نظیر، کمی غمگین. راوی تمام احساس کتاب رو به شکل درستی بر میگردونه
من نسخه فیزیکیش رو خوندم درباره جنگ آلمان هاست و کشش نداره من دوسش نداشتم