هیچوقت دروغ نگو اثر فریدا مکفادن، نویسندهی پرفروش نیویورکتایمز، رمانی تریلر جنایی و معمایی است که خواننده را به سفری نفسگیر در تاریکی ذهن بشر میبرد. داستان حول محور ناپدید شدن مرموز دکتر روانشناسی به نام دکتر الکس مورگان میچرخد. راز این ناپدید شدن، توسط زوجی به نام تریشیا و ایتن که به طور اتفاقی به خانهی این دکتر قدم میگذارند، آشکار میشود. تریشیا و ایتن که به دنبال خانهای جدید هستند، توسط مشاور املاک به عمارتی دور افتاده در دل زمستانی برفی راهنمایی میشوند. گویی از همان ابتدا، سایهای از راز و ابهام بر این خانهی مرموز که شباهتی به کلیسا دارد، سایه افکنده است. با ورود به این خانه، تریشیا و ایتن پا در دنیایی از رازها، دروغها و ترس میگذارند. گویی با هر قدم، پازلهای گمشدهی داستان دکتر مورگان در حال کامل شدن است. رازهایی که به اعماق تاریکی روان انسان نفوذ میکنند و تار و پود زندگی تریشیا و ایتن را نیز تحت تاثیر قرار میدهند. هیچوقت دروغ نگو با روایتی گیرا و پرکشش، خواننده را تا آخرین صفحه مجذوب خود میکند. پیچ و تابهای داستان، گویی تار عنکبوتی بر ذهن خواننده تنیده میشود و او را در هزارتوی راز و معمای ناپدید شدن دکتر مورگان غرق میکند. این رمان که در لیست پرفروشترین تریلرهای آمازون قرار گرفته است، اثری بینظیر برای هواداران ژانر جنایی و معمایی به شمار میرود. اگر به دنبال تجربهای متفاوت و هیجانانگیز در دنیای ادبیات هستید، هیچوقت دروغ نگو را از دست ندهید. ذاگر شما هم به خواندن داستان و رمان خارجی حوزه جنایی و پلیسی علاقه دارید حتما به دستهبندی داستان و رمان جنایی خارجی فیدیبو سر بزنید.
فریدا مک فادن، نویسنده آمریکایی در سال ۱۹۷۴ در ایالت نیویورک متولد شد. او در دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا در رشتهی پزشکی تحصیل کرده است. پس از فارغالتحصیلی، به عنوان پزشک متخصص در زمینه آسیبها و مشکلات مغزی مشغول به کار شد. او در طول دوران کار خود، به نویسندگی علاقهمند شد و اولین رمان خود را در سال ۲۰۰۷ منتشر کرد. فریدا مک فادن در زمینهی طنز پزشکی و رمانهای دلهرهآور روانشناختی فعالیت دارد و با آثار خود، مخاطبان زیادی را در سراسر جهان جذب کرده است. او در سال ۲۰۲۳ برای رمان «خدمتکار» برنده جایزه ITW در ژانر ترسناک و هیجانانگیز شد.
جهت مشاهده سایر آثار فریدا مک فادن کلیک کنید.
هیچوقت دروغ نگو رمانی روانشناختی، جنایی و معمایی است که در پیچ و تابهای نفسگیر خود، خواننده را میخکوب میکند و او را به سفری پرماجرا در دنیای راز و دروغ میبرد. این اثر پرمخاطب، با روایتی گیرا و شخصیتهایی عمیق، به واکاوی پیچیدگیهای روابط انسانی و تبعات مخرب دروغهایی میپردازد که در تار و پود زندگی افراد تنیده میشوند. گویی هر صفحه، پرده از رازی جدید برمیدارد و هیچکس نمیداند در پس این معمای هولناک چه چیزی در انتظار آنهاست. سرعت بالای روایت، رمان را به اثری پویا و غیرقابل پیشبینی تبدیل میکند و خواننده را در تار و پود اتفاقات غرق میکند. شخصیتپردازی عمیق و دقیق، خواننده را با دغدغهها، ترسها و رازهای پنهان تریشیا و ایتن همراه میکند. فضای گوتیک رمان هیچوقت دروغ نگو با عناصری چون خانهای تاریک در اعماق زمستان، شخصیتهای رازآلود و فضایی مملو از ترس و وحشت، خواننده را به سفری در اعماق تاریکی و ناشناختهها میبرد. مکفادن با ظرافت و مهارت، شخصیتهایی را خلق میکند که هر کدام با چالشها و تضادهای درونی خود روبرو هستند و خواننده را به عمق وجودشان رهنمون میشوند. توصیفات دقیق و جزئیات ظریف، فضایی ملموس و واقعی را ترسیم میکنند و گویی خواننده را به قلب داستان میبرند. در این میان، سایهی راز و معمایی که بر داستان سایه افکنده، مخاطب را به دنبال کشف حقیقت راهی سفری پرفراز و نشیب میکند. هیچوقت دروغ نگو بیش از هر چیز، به واکاوی مفاهیمی چون اعتماد و خیانت میپردازد. مکفادن با ظرافت نشان میدهد که چگونه دروغی کوچک، میتواند ریشهای عمیق در زندگی افراد دوانده و تبعات جبرانناپذیری به بار آورد. در این میان، نویسنده به موضوعاتی مانند خودشناسی، رهایی از گذشته و تأثیر انتخابها بر آینده نیز میپردازد و خواننده را به تأمل در مورد این مفاهیم عمیق وا میدارد.
بدون شک، گم شدهایم و شوهرم نمیخواهد اقرار کند.
نمیتوانم بگویم این رفتار همیشگی ایتن است. شش ماه است که ازدواج کردهایم ـ هنوز تازه عروس و داماد هستیم ـ و در نود درصد مواقع شوهر محشری است. تمام رستورانهای رمانتیک شهر را میشناسد، هنوز من را با گل غافلگیر میکند و وقتی دربارهی روزی که سپری کردم از من میپرسد، واقعاً به جوابم گوش میکند و سؤالهای درخور جوابم از من میکند.
ولی در آن ده درصد مواقع دیگر آدم کلهشقی است. آنقدر کلهشق و یکدنده است که دلم میخواهد جیغ بکشم.
میگویم: «پیچی رو که به خیابون سیدر میرسه رد کردی. حدوداً یه کیلومتر پیش ردش کردی.»
رگ گردن ایتن بهطرز وحشتناکی باد میکند. «نه. جلومونه. هنوز ردش نکردیم.»
نفسم را با کلافگی بیرون میدهم و آدرس خانه در وستچستر را که جودی، مشاور املاکمان، در کمال ادب و مهربانی روی کاغذ نوشت و به ما داد در دستم مچاله میکنم. بله، مکانیاب داریم. ولی حدوداً ده دقیقه پیش سیگنالش رفت. حالا تنها چیزی کهمیتوانیم به آن تکیه کنیم این آدرس نوشتهشده روی کاغذ است. احساس میکنم در عصر حجر زندگی میکنم.
خب، ایتن دلش یک جای دورافتاده را میخواست. حالا به آرزویش رسیده است.
بدترین بخش ماجرا اینجاست که برف میبارد. چند ساعت پیش شروع شد، همان موقعی که تازه داشتیم از منهتن خارج میشدیم. وقتی از شهر خارج شدیم، دانههای سفیدِ کوچکِ بامزهای بودند که با تماس با زمین آب میشدند. ولی طی یک ساعت اخیر، دانههای برف از لحاظ اندازه چهاربرابر شدهاند. دیگر بامزه نیستند.
و حالا که از بزرگراه خارج شدهایم، برف این جاده متروک و باریک را لیز کرده است. ماشین ایتن هم وانت نیست. بیامدبلیوِ ایتن روکش چرمی دستدوز شیکی دارد، ولی در عوضش یک خودروِ محور جلوست. بهعلاوه اینکه ایتن در رانندگی در برف ماهر نیست. اگر لیز بخوریم، احتمالاً نمیداند باید در مسیری که لیز خورده براند یا در جهت عکس آن. (در جهت موافق آن باید براند، مگرنه؟)
درست بعد از این فکرم، ماشین روی یخ آبشده لیز میخورد. انگشتهای ایتن محکم دور فرمان حلقه میشود. سر ماشین را صاف میکند، ولی قلب من هنوز سریع میتپد. بارش برف خیلی شدید شده است. کنار جاده نگه میدارد و دستش را بهسمت من دراز میکند.
«آدرس رو بده ببینم.»
اگر شما هم به خواندن داستان و رمان جنایی خارجی علاقه دارید پیشنهاد میکنیم حتما کتابهای زیر را که در فیدیبو در دسترس هستند، مطالعه کنید.
بیگانه نویسنده آلبر کامو انتشارات معیار علم
زنی در کابین 10 نویسنده روث ور انتشارات نون
بیمار خاموش نویسنده الکس مایکلیدیس انتشارات البرز
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۸۲ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 227 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۷:۳۴:۰۰ |
نویسنده | فریدا مکفادن |
مترجم | صبا ایمانی |
ناشر | نشر نون |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | never lie 2,022 |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۰۷/۱۲ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
قیمت چاپی | 189,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
خب من این کتاب رو تازه تموم کردم به نظرم نزدیک ترین رمان بهش سنگ کاغذ قیچیه چند تا نکته مثبت داره اول: فصل های کوتاهی داره برای همین هم شما رو خسته نمی کنه هم باعث میشه نتونید از خوندنش دست بردارید دوم: نویسنده مثل آلیس فینی خوب بلده چند تا روایت از چند خط زمانی مختلف بنویسه به طوری که داستان اصلی رو لو نده سوم: پلات توییست (پیچش داستانی) اول خیلی هوشمندانه بود؛ با اینکه من رمان های پیچش دار کم نخوندم اما بازم واقعاً غافلگیر شدم. نکات منفی: متاسفانه اواخر رمان داستان خیلی افت میکنه دلیل اول افت شخصیت پردازیه چون بعضی کاراکتر ها دیگه انگیزه منطقی برای اعمالشون ندارن و دلیل دوم (دلیل اصلی) اینه که این رمان همون اشکالی رو داره که رمان سنگ کاغذ قیچی داشته (حتی بدتر) اون هم اینه که در اواخر داستان سعی کرده توییست های متعددی بیاره در صورتی که همون توییست اول کافی بوده و احتمالاً نویسنده برای افزایش شوک و دلهره این کار رو کرده اما باعث شده هم باز بیشتر شخصیت پردازی خراب بشه هم داستان معقول به پایان نرسه و واقعاً پایان داستان حیف شد نمره ۷-۶ از ۱۰ براش مناسبه
کتاب متوسطی بود. نمیدونم چرا هر نویسنده ای میخواد یه ذره وحشت و هیجان به نوشته هاش اضافه کنه شخصیت ها رو به یه کلبه ی جنگلی دورافتاده میبره و بعدشم به خاطر برف زیاد اونا رو اونجا گیر میندازه و قاعدتا بعدشم اتفاقای عجیبی میفته.. کاملا کلیشه ای! خیلی طولانی بود و نويسنده میتونست با حجم کمتر تمومش کنه. توضیحات اضافی زیاد داشت. یکی از شخصیتای کتابم هی اشاره میکرد که شوهرشو خیلی دوس داره که به نظرم نیاز نبود که تو هر فصل یکی دوبار به این قضیه اشاره کنه بخش دی خیلی جذاب تر بود برام و گاهی هیجان انگیز. شایدم چون اون اولین کتابی بود که ازش خوندم حس خوبی به کتاب داشتم ولی درباره ی این کتاب اینطوری نبود. شایدم چون دست نویسنده برام رو شده سبک نوشته هاش به نظرم تکراری میاد.
خطر اسپویل ⛔️⛔ من متوجه نشدم جسد دکتر هیل کجا دفن شد ؟؟ اگر کسی فهمید بگه بهم ؟ و خیلی متعجبم که همه این مرگ و میر ها سر چیز چرت و پرت شروع شد و این بهم یاداوری کرد که هر اتفاق کوچیک و خطایی میتونه بزرگ بشه پس بابد خیلی مراقب خشم و رفتارامون باشیم من کتاب و فک کنم دو روزه خوندم طی روز همش فکرم سمت داستان بود که الان چی میشه که خب جذاب بود ولی هیجان بخش دی بیشتر بود بنظرم این بیشتر معمایی بود ولی هیجان اور
بنظرم کتاب های فریدا مک فادن خیلی یه بار مصرفن و کلا یه کتابشو که میخونی دیگه خیلی دستش واست رو میشه. من قبل از این کتاب زندانی رو خونده بودم و با اینکه این کتاب توییست قوی تری داشت ولی شخصیت پردازی و کلا روایت زندانی خیلی قوی تر بود. درکل خیلی خیلی معمولی بود
به نظرم نقطهی قوت داستان پایانبندیاش بود اما نه یه پایانبندی عجیب و غریب داستان معمایی متوسطی بود که بسیار پرکشش و در جاهایی قابل حدسه. درمورد ترجمه: یه جاهایی خیلی خشک و مکانیکی و گوگل ترنسلیتی میشد و برای من آزاردهنده بود.
کتابهای خدمتکار و راز خدمتکاراین نویسنده رو خونده بودم گیرا وسرگرم کننده وپرکشش بودند.این کتاب هم پراز هیجان ومعما واتفاقهایی که همه حدس گمانها روبهم میریزه فقط به آخرداستان که نزدیک میشه از اتفاقایی که میافته سرسری ردمیشه انگار هویج و چغندر توباغ چال کردن
حرف نداشت. از اون کتابا که از دستت جدا نمیکنی.ی جاهاییش رسما تشتکم پرید و کتاب رو بستم تا بتونم هضمش کنم. خیلی خوب بود و کامل سیر شدم از کتای جنایی.برم ی ژانر عاشقانه بخونم که بشوره ببره این لعنتی دازک رو.
یه کتاب خیلی برگ ریزون اول کتاب یه پیش بینی میکنی اما اخل کتاب تمام معدلاتت بهم میخوره پیشنهاد میکنم اگه کتابای مرموز و معمایی دوس دارین به هیچ وج از دستش ندید
داستان بد نبود. ولی اینکه آدم بدا گیر نمی افتن و با خوبی و خوشی زندگی می کنن بد بود
زن و شوهری برای بازدید یک خانه دور افتاده به خارج شهر می روند و در توفان برف گیر می افتند. خانه متعلق به یک روانشناس بود که چندی قبل ناپدید شده بود.