کتاب «زن در سایه چهرهاش را نشان خواهد داد» مجموعه شعری از «سیدعلی صالحی» شاعر معاصر است. کرامت «زن» و حضور و وجود متعالی او، محور اساسی شعرهای این مجموعه شعر از صالحی است.در مقدمه این کتاب چنین میخوانیم: «چون چراغ نباشد، چشم هم نیست و چون چشم نباشد، مغلطه بسیار به کار آید. تا بلکه از پرده به درآید که کس را نیارست نوشتن، مگر به عین عشق، نه این خوابهای بیهوده به خردهگی!
همه چیزی در این نهان، پیداها دارد به راه سفر، که حشر حضور است در ورای واژها، زیرا ذرههای ذات تو را درخواب کتاب میبینند که رقم به رویا آوردهای عجیب. تا آدمی…آدمی شود به عین عشق!»سیدعلی صالحی زاده ۱۳۳۴ در روستای مرغاب از توابع ایذه در استان خوزستان شاعر و نویسنده معاصر ایرانی است. او از شاعران جریان موج ناب و بانی شعر گفتار در شعر معاصر ایران است.
همه چیزی در این جهان، دَم به دَم شَرْحهخوانِ تخیّلِ خویش است، خاصه به این روزگارِ عجیب که در این ورطه … واژههای پیاپی، فقط پیر میشوند پیاپی. یک عده دانسته، یک عده ندانسته، عده دیگری درگیر و در گرفت، میگویند شعر، تنها بازیِ کلمات در بازیِ با کلمات است به ایامِ آل و عبور. زهی ظلمتِ به نار اندر …!چون چراغ نباشد، چشم هم نیست و چون چشم نباشد، مَغلَطه بسیار به کار آید. تا بلکه یکی از پرده به درآید که کس را نیارست نوشتن، مگر به عینِ عشق، نه این خوابهای بیهوده به خُردهگی!همه چیزی در این نهان، پیداها دارد به راه سفر، که حَشر حضور است در وَرایِ واژهها، زیرا ذرههای ذات تو را در خوابِ کتاب میبینند که رقم به رؤیا آوردهای عجیب. تا آدمی … آدمی شود به عینِ عشق!زنهار! این احوال بر کس شوریده نشاید، مگر به قدرِ قیام برآید و در شعر، لایق لیالیِ مولانا شود. به هر سپستَر … من از چه نوشتِ این چراغ مبارک، شما را به نورِ دیده … دریا خواندهام تا نزدِ آفتاب شوید، که راهْ بَلَدِ باران شمایید به عینِ عشق، باری به منتها: نامه جز این نماز … طی نشود، وگرنه مسافر نئی …! که او که من است و مولاناست به این هجرتِ طی، دَم به دَم: یَنْظرُ به نور … الشعر و الشفاء …!