«علی صالحی» فرزند زاگرس است؛ صلابت، سادگی و زیبایی شعر او، همه مظهری از زاگرس بزرگ و زوالn>ناپذیر است. صالحی کسی است که جریان ادبی «موج ناب» و «شعر گفتار» را ابداع کرده است. «لیالیِ لا»، «یوماآنادا»، «نشانیها»، «ساده بودم، تو نبودی، باران بود» و «دختر ویولنزن در کوچههای برفی آذر ماه»، نمونههای برجستهای از مجموعه سرودههای این شاعر بزرگ هستند. صالحی دو رمان به نامهای «علو» و «چشم به راه بانو» هم نوشته است.
صالحی در سال 54 جریان موج نو را در شعر سپید پیریزی میکند. اما چند سال بعد، از این موج فاصله میگیرد. «همهی ما شاعران موج ناب داریم شبیه هم میشویم» همان چیزی است که باعث شد صالحی از این گروه فاصله بگیرد. او در این مدت دست روی دست نگذاشت و سرانجام در سال 63 آغازگر جریان شعر گفتار شد. با این حال خودش در این باره میگوید که «فروغ» نمونهی کامل شاعری در سبک شعر گفتار است. او با فروتنی اظهار کرده که تنها کاری که کرده این بوده که مبانی نظری این سبک شعر را ارائه کرده و برای آن عنوانی انتخاب کرده است. جنبش شعر گفتار از دههی هفتاد تا امروز، جایگاهی پذیرفته شده و ماندگار در ادبیات ایران داشته است.
او علاوهبر سرودن اشعار زیبا و دلکش، کسی است که رسالتهای اجتماعی و فرهنگی زیادی هم دارد. صالحی چندان دلِ خوشی از ظاهرسازیهای دروغین و پوشالی ندارد؛ یک جایزه کمتر یا بیشتر فرقی به حال او نمیکند. او رسالت بزرگتری دارد، دغدغهی جایزه و جام برای شاعران و هنرمندانی است که در نوشتن و سرودن اهداف تجاری و تبلیغاتی را دنبال میکنند. او آنقدر به رسالتش پایبند است که وقتی در سال 89 به خاطر مجموعه شعر «انیس آخر همین هفته میآید» برندهی جایزهی شعر نیما شد، در این مراسم شرکت نکرد و حتی جایزه را هم نپذیرفت. صالحی در پیامی نسبت به این مراسم و جوایز از پیامی منتشر کرده که در آن از مردم حرف میزند؛ مردمی که گرسنه و پابرهنه هستند، با این حال صورت خود را با سیلی سرخ نگه میدارند و با آبرو زندگی میکنند. صالحی ترس و نگرانی بزرگی دارد، از این که مبادا فقرو تنگدستی روزی آنقدر به این مردم فشار آورد که همین اندک شرافت و اعتباری هم که در جامعه باقی مانده، از بین برود. و این یعنی از دست دادن عالیترین میراث مردم ایران، یعنی فرهنگ و معرفت ملی. صالحی چنین مراسم و جوایزی را نمایشی ظاهری میداند که از فرهنگ و هنر، فقط نامش را دارند. او از وضعیت فرهنگی و معیشتی مردم در هراس است و با نگاه عمیق خود میبیند که چطور زندگی روز به روز سختتر و دشوارتر میشود. همانطور که خودش میگوید «گاهی نشانههایی میبینم که تنم میلرزد. انسان ایرانی اهل این همه دروغ نبوده است». در سال 97 صالحی در بیست و یکمین جشنوارهی ادبی گلاویژ در اقلیم کردستان برندهی جایزهی طلایی شد. اما باز هم در این مراسم حضور نداشت. او در پیامی به مردم کرد عراق از پیروزی مینویسد، از آیین مقاومت و پایداری انسانهای آزاده. او میگوید که به انسان ایمان دارد، و انسان یعنی فکر، کلمه، شعر و قلم.
صالحی معتقد است که شعر فارسی در دوره گذار به سر میبرد. در این دوره، دو جریان وجود دارد، جریانی رو به عقب و به سمت شعر کلاسیک، بهویژه غزل و رباعی و جریان دیگری رو به جلو. در جریان دوم، شاعران زبان را به خدمت خود درمیآورند و با بازی با کلمات شعر میگویند. صالحی این جریان را «بردگی زبانی» تعریف میکند. او معتقد است ترس از زمانِ حالِ شعر و ادبیات فارسی، باعث به وجود آمدن این جریان است. او معتقد است که در عصری که همه چیز به شکل انبوه تولید میشود، خلاقیت معنای خود را از دست میدهد و ادبیات دستمایهی تجارت و رقابت میشود. با این حال او امیدوار است که شعر فارسی در جریانی طبیعی میتواند مسیر ناب و نوین خود را پیدا کند و به تکامل برسد. فقط باید به آن فرصت داد و همانطور که خودش میگوید «هزاران صدف، اما فقط یکی مروارید». سید علی صالحی عصر مدرن را دورانی میداند که در آن از کاغذ و دوات خبری نیست. حجم زیادی از کتاب، نوشته و سروده هر روز در فضای مجازی منتشر میشود و در این میان رقابتی تنگاتنگ بین نویسندگان و شاعران ایجاد شده که کیفیت آثار جدید ادبی را بهشدت کاهش داده است.
به اعتقاد صالحی، زبان فارسی گنجینهای سرشار از ذوق و قریحه است که فارسیزبان امکانات زیادی برای ایجاد سخن و پیام در قالبهای شعری و داستانی در آن پیدا میکند. در سرگذشت پرفراز و نشیب ایران و ایرانی، شعر همیشه بستری برای آرامش و تسکین رنجها و دردهای زندگی بوده است. شعر صالحی، شعری نغز و دلکش است. جایی که کلمات در اوج سادگی و همنشینی زیبا، پیام شاعر را به مخاطب منتقل میکنند. صالحی اصراری به پیچیده کردن کلمات و عبارات ندارد، با این حال مضامین جدیدی خلق میکند که در نظر فارسیزبان زنده میشوند و جان میگیرند. اشعار سید علی صالحی از نمونههای عالی و برجستهی ادبیات ایران در دوران معاصر هستند. سرودههای این شاعر بزرگ، میتواند هنوز هم جای امیدواری برای خواندن عاشقانهای ناب و دلکش در این بازار آشفتهی شعر و ادبیات باشد.