شخصیت اصلی داستان چنان که از اسم آن برمیآید یک زن است؛ زنی جوان به اسم ایزابل آرچر. ایزابل دخترآمریکاییِ معصوم و جذابی است که بنا به پیشنهاد خالهی خود خانم تاچت، و تحت حمایت او، از آمریکا به انگلستان میآید. جیمز داستان را ـ که ۵۴ فصل دارد وترجمه فارسی آن قریب ۸۰۰ صفحه است ـ در انگلستان و در محوطهی چمن وسیع خانهی خالهی ایزابل شروع میکند. حاضرین در صحنه سه نفرند که هرسه نقشی تعیین کننده در زندگی ایزابل ایفا خواهند کرد؛ شوهر خالهی ایزابل آقای تاچت، پسر خاله بیمار و دوست داشتنی او رالف، و دوست خانوادگی تاچتها، لرد واربرتنِ سی و پنج سالهی جذاب، مجرد و بسیار ثروتمند.
جیمز با مهارتی مثال زدنی در فصل اول صحنه را برای حضور ایزابل آماده میکند تا او در فصل دوم به شکلی بسیار حساب شده و تاثیر گذار پا به داستان بگذارد. جیمز در فصل سوم و چهارم زمان را به عقب میبرد. در فصل سوم از ملاقات خانم تاچت و ایزابل در آمریکا میگوید؛ از فوت پدر ایزابل که به تازگی اتفاق افتاده، و از این که ارثیهی ناچیزی به ایزابل رسیده است که خود از میزان آن بیاطلاع است، و در فصل چهارم در طرحی سریع خانوادهی ایزابل که شامل دو خواهر بزرگتر از اوست را معرفی میکند. ملاقات خاله و خواهرزاده در کتابخانه خانهی اجدادی ایزابل انجام میشود؛ جایی که از دوران کودکی همواره مکان مورد علاقهی ایزابل در آن خانه بوده است.