ادبیات پلیسی یکی از ژانرهای جذاب ادبیات است، شرلوک هولمز، خانم مارپل، کارآگاه پوآرو، کارآگاه مگره و امثال اینها همواره شخصیتهای جذابی با روشهای منحصربهفرد خودشان بودهاند که هریک از عاشقان رمانهای پلیسی حداقل یکبار آرزو کرده جای یکی از آنها باشد. ژرژ سیمنون نویسندهی بلژیکی خالق کارآگاه مگره و داستانهای کمنظیر و جذابش است، نویسندهای که به عقیدهی منتقدان کسی نتوانسته است در خلق داستانهای پلیسی به او برسد؛ اما اولین بار کارآگاه مگره کی و کجا دیده شد. مسافری که با ستاره شمال آمد داستانی است که کارآگاه مگره را با یک پروندهی جذاب و هیجانانگیز به خوانندگان رمانهای کارآگاهی معرفی میکند.
این کتاب در فهرست 100 کتاب قرن از دیدگاه روزنامهی لوموند فرانسه قرارگرفته است.
مسافری که با ستاره شمال آمد یا «پییتر لتونی» اولین کتاب از مجموعهی کارآگاه مگره است که انتشارات فایار سال 1931 منتشر شد. این داستان یک داستان کارآگاهی است که در آن ژول مگره به دنبال دستگیری یک تبهکار بین المللی است. ژرژ سیمنون در طول این کتاب شخصیتی را که بعدها به مهمترین شخصیت آثارش تبدیل میشود به خوانندگان معرفی میکند. سیمنون دربارهی آفرینش این کاراکتر گفته است: یک مرد قدرتمند و قویجثه که به نظر میتوانست بازرس معقولی باشد را تصور کردم و کمکم جزئیات را به آن اضافه کرد. یک کلاه کاسهای، یک روپوش ضخیم با یقهی مخملی و چون همهجا سرد و مرطوب بود یک بخاری چدنی را در دفتر کارش قراردادم.»
این رمان سال 1933 به انگلیسی برگردانده شد و پسازآن به زبانهای بسیاری در سراسر جهان ترجمهشده است.
از روی کتاب «مسافری که با ستاره شمال آمد» سه اقتباس تلویزیونی مختلف وجود دارد. اولین بار سال 1963 در انگلستان فیلمی به نام ساخته شد، سپس در سال 1967 هلندیها فیلمی از روی این کتاب ساختند. آخرین اقتباس از این اثر سال 1972 در فرانسه انجام شد. در این اقتباس جین ریچارد نقش کارآگاه مگره را بازی کرده است.
کارآگاه مگره از طریق اینترپل مطلع شده است که پیتر لت کلاهبردار بینالمللی و رهبر یک باند مخوف به پاریس سفرکرده است. او که یک کارآگاه معمولی اما بسیار درشتهیکل پلیس است مدتهاست که به دنبال هویت اصلی این جنایتکار است و حالا که فرصتش پیشآمده باید او را دستگیر کند، اما همهچیز به این سادگی پیش نمیرود، برای حل این پروندهی پیچیده کارآگاه مگره با دردسرهای مختلفی مواجه میشود.
داستان مسافری که با ستاره شمال آمد در نوزده بخش نوشتهشده است که عناوین آنها به شرح زیر است:
یک: سن ظاهری 32، قد 169
دو: دوست میلیاردها
سه: طرههای مو
چهار: افسر دوم سیتویفل
پنج: مرد روس مست
شش: در خیابان روآدوسیسیل
هفت: میانپرده سوم
هشت: مگره دیگر بازی نمیکند
نه: آدمکش
ده: بازگشت اوسوالد اوپنهایم
یازده: روز رفتوآمدها
دوازده: زن یهودی هفتتیر به دست
سیزده: دو پیوتر
چهارده: بنیاد اوگالا
پانزده: دو تلگراف
شانزده: مردی روی صخره
هفده: یک بطر عرق نیشکر
هجده: هانس و رفیقهایش
نوزده: مرد زخمی
پنج: مرد روس مست
چیزهایی هستند که به آنها مباهات نمیکنیم. اگر حرفشان را بزنیم اسباب خنده سایرین میشویم. باوجوداین نمیتوان منکر شد که تحملشان نوعی قهرمانی بهحساب میآید
مگره یک دقیقه هم پلک برهم نگذاشته بود. از ساعت پنج و نیم تا هشت. تکانهای شدید قطار را در کوپههایی تاب آورده بود که وزش باد در آنها امان آدم را میبرید.
از برئوته به بعد، عین موش آبکشیده شده بود. حالا با هر قدم که برمیداشت. آب کثیف از کفشهایش شتک میزد کلاه ملونش از ربحت افتاده بود، پالتو و کتش خیس و مچاله بودند.
باد شدید، یکبند، قطرات درشت باران را، مثل سیلی، محکم به سر و صوتش میکوبید. کورهراه خلوت بود. سربالایی بدنما و بیشکلی بین دیوارهای باغها، از وسطش سیلابی جاری بود.
مدتی طولانی بیحرکت ماند. حتی پیپش هم در جیبش، مرطوب شده بود. ابداً امکان نداشت نزدیک ویلا مخفی شود.
اگر کسانی ازآنجا میگذشتند. او را میدیدند و سر برمیگرداندند. شاید مجبور میشد ساعتها و ساعتها منتظر بماند. هیچ دلیل قطعیای وجود نداشت که مردی در منزل باشد؛ و اگر هم بود. آیا نیازی میدید بیرون بیاید؟
بااینحال مگره، دمغ و عصبانی، درحالیکه پیپ مرطوبش را با توتون پر میکرد تا جایی که میتوانست خود را در یک فرورفتگی چپاند...
معمولاً افسران پلیس قضایی به اینجور کارها تن نمیدادند. دست بالاِ این وظیفه را به یک جوجه کارآگاه محول میکردند. بین بیستودو تا سیسالگی، صدها بار، ساعتها، مکانهای مختلف را پاییده بود.
با هزار مکافات توانست یک کبریت آتش بزند. سنباده قوطی نم برداشته بود؛ و چهبسا اگر بالاخره یکی از چوبکبریتها، به طرزی معجزهآسا، روشن نمیشد. میگذاشت و میرفت؟
از کمینگاهش، چیزی نمیدید جز دیواری کوتاه و نرده سبزرنگ ویلا را. پاهایش در خاربنها گیرکرده بودند. سرما بر گردن و پشتش میخزید.
ژرژ سیمنون نویسندهی داستانهای پلیسی و خالق شخصیت کارآگاه مگره سال 1903 در لیژ بایتخت بلژیک متولد شد. او دوران کودکیاش را در همین شهر گذراند و زمان جنگ جهانی اول به کالج سنلویی رفت. هنوز بیستساله نشده بود که پدرش را که در شرکت بیمه حسابدار بود از دست داد و مجبور شد برای امرارمعاش ترک تحصیل کند. او در روزنامهای در پایتخت بلژیک مشغول به کار شد. سالها کار در روزنامه باعث شد او مهارتهای تندنویسی و ویرایش بسیار خوبی داشته باشد که بعدها بسیار به کارش آمد.
همچنین کار در روزنامه و مدتی که بهعنوان خبرنگار جنایی فعالیت میکرد به او اجازه داد با شغلهای پلیسی و مهارتها و شیوههای آنها هم آشنا شود. این آموختهها بعدها در آفرینش کارآگاه مگره و ادارهی پلیس خیلی به کارش آمد.
ژرژسیمنون سالها با اسامی مستعار مختلف رمانهای عامهپسند مینوشت و چون سرعت کارش بسیار زیاد بود توانست ثروت خوبی به دست پیکانه. از او فقط بانام اصلیاش بیش از 300 داستان و رمان بهجامانده است که بیشتر از صدتای آنها به کارآگاه مگره و داستانهایش تعلق دارد. او در جوانی به فرانسه رفت و همراه همسرش آنجا زندگی میکرد.
سال 1945 او همراه خانوادهاش به کانادا مهاجرت کرد و آنجا با زنی به نام دونیز آشنا شد، این اتفاق به طلاق سیمنون از همسرش در سالهای بعد و ازدواج با این زن جدید انجامید. سیمنون با همسر دومش به آمریکا رفت. این دوران، دوران اوج کاری ژرژ سیمنون است، فروش کتابهایش به نزدیک سه میلیون نسخه رسید و خودش هم به عضویت انجمن سلطنتی بلژیک درآمد.
ژرژ سیمنون سپس به فرانسه بازگشت و بعد در لوزان سوئیس ملکی خرید و آنجا ساکن شد. از سال 1972 به بعد سیمنون تنها زندگینامه مینوشت و دیگر اثر قابلتوجهی از او منتشر نشد.
ژرژ سیمنون سال 1984 به تومور مغزی مبتلا شد. همین بیماری در سال 1989 او را از پا درآورد.
از ژرژ سیمنون آثار بسیار زیادی بهجامانده است که از میان آنهایی که در ایران ترجمهشدهاند میتوان به کتابهای «مگره و مرد اسرارآمیز»، «مشتری شنبهها»، «مگره و مرد نیمکت نشین»، «کافه لیبرتی»، «مرگ مرموز در کلیسا» اشاره کرد. از روی بسیاری از آثار سیمنون فیلمهای سینمایی و تلویزیونی مختلف ساختهشده است.
مسافری که با ستاره شمال آمد را کاوه میر عباسی به فارسی برگردانده و انتشارات نیلوفر آن را منتشر کرده است. ترجمهی دیگری هم از این کتاب وجود دارد که عباس آگاهی تحت عنوان «پییتر لتونی» انجام داده است. این ترجمه را موسسهی فرهنگی هنری جهان کتاب روانهی بازار کتاب ایران کرده است.
تمام دوستداران رمانهای پلیسی باید کتابهای سیمنون را بخوانند و هرکسی که بخواهد با کارآگاه مگره آشنا شود بهتر است اولازهمه این کتاب را بخواند تا همه جیز را از روز نخست دربارهی این شخصیت جذاب و فوقالعاده بداند. اگر میخواهید یک داستان جذاب و پرهیجان بخوانید و از مغز نویسندهاش متعجب شوید میتوانید این کتاب را برای خواندن انتخاب کنید.
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب مسافری که با ستاره شمال آمد اثر ژرژ سیمنون با ترجمهی کاوه میر عباسی است. خرید و دانلود کتاب الکترونیکی این اثر در همین صفحه ممکن است.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۰۲ مگابایت |
تعداد صفحات | 170 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۵:۴۰:۰۰ |
نویسنده | ژرژ سیمنون |
مترجم | کاوه میرعباسی |
ناشر | نشر نیلوفر |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۲/۰۸/۱۹ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
قیمت چاپی | 35,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
این همون کتاب مگره و مرد اسرار آمیز هست خب چرا دقت نمیکنید ما الان به دو اسم متفاوت گرفتیم و هزینه کردیم ولی همون کتاب هست ...
کسل کننده ست، و هیچ چیزی نداره که تا بحال نشنیده و ندیدیم. هیجان و تعلیقش به درد همون مردمون هشتاد سال پیش میخوره
این اولین کتاب از سری داستان های کمیسر مگره هست که ژرژ سیمنون نوشته داستان پر تحرکی از ماجراهای مگره داره.
نکته فوقالعادهش اینجاست که سیمنون به ماجرای جاسوسی ورود کرده
خوب بود توصیه میکنم بخوانید
خوب بود
عالیه..
بدنیس