0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد
٪50

معرفی، خرید و دانلود کتاب ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد

ناشر:
مجید
درباره ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد

تا شب را تجربه نکنیم هرگز قدر روشنایی روز را نمی‌دانیم. این جمله و مصداق‌هایی از این دست را بسیار شنیده‌ایم. اینکه قدر داشته‌هایمان را بدانیم قبل از آنکه آن‌ها را از دست بدهیم. بیایید تصور کنیم به ما بگویند فقط چند ماه فرصت داریم که در این دنیا زندگی کنیم؛ در این مدت کم چه کارهایی انجام خواهیم داد؟ به کجاها سفر می‌کنیم؟ احتمالا آدم‌های زیادی هستند که دوست داریم ببخشیمشان و یا از آن‌ها عذرخواهی کنیم؛ غذاهای بسیاری که دوست داریم بخوریم و حرف‌های زیادی که نزدیم؛ کتاب «ورنیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد» داستان همین مواجهه است. شخصی که این فرصت را دارد تا با زمان مرگش روبه‌رو شود و تصمیم بگیرد روزهای باقی مانده‌ی عمرش را چگونه بگذراند.

ورونیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد

داستان کتاب روایت زندگی دختر جوانی است به نام ورونیکا. ورونیکایی که به ظاهر خوشحال است و همه‌چیز دارد. هر موقع که دوست دارد به بیرون می‌رود، با دوستانش وقت می‌گذراند، با کردهای جذاب ملاقات می کند و یک زندگی نرمال دارد. اما دختر سرزنده‌ی داستان از روزمرگی‌اش خسته شده و رخوت تمام وجودش را تا مرز دیوانگی و خودکشی گرفته است. صبح روز ۱۱ نوامبر سال ۱۹۹۷، او تصمیم می‌گگکیرد همه چیز را تمام کند و با چندین قرض اقدام به خودکشی می‌کند. جنون مرگ همه‌ی وجودش را فرا گرفته بود اما موفق نمی‌شود. در بیمارستان بستری می‌شود و به درخواست مرکز روان‌پزشکی او را به بیمارستان روانی منتقل می‌کنند. پزشک‌ها به ورونیکا می‌گویند: به دلیل مصرف قرص‌ها و اقدام به خودکشی، قلبش آسیب دیده و تنها یک هفته زنده خواهد بود. اوج داستان از همین‌جا آغاز می‌شود و روند صعودی ماجرا تا پایان کتاب همراه خواننده خواهد بود. در این دوران یک هفته‌ای هر آنچه که قبلا ورونیکا به سادگی از کنارش می‌گذشت برایش معنا و مفهومی تازه پیدا کرد. خواننده از این‌جای کتاب به بعد در جریان همین روزهای حساس زندگی ورنیکا قرار می‌گیرد. ورونیکا در بیمارستان روانی با مفاهیم عمیق‌تری مانند رنج و عشق و نفرت آشنا می‌شود. او با پسری آشنا می‌شود که شیزوفرنیک است و دلبسته‌ی او می‌شود. اما چون زمان محدودی زنده است عشقش به او عشق بی‌سرانجام است و پزشک‌هامی‌گویند باید به این رابطه خاتمه دهد. او که در این یک هفته بین مرگ و زندگی سرگردان بود هرچه بیشتر برای ادامه‌ی حیاتش تلاش می‌کرد.

ورونیکا تصمیم می‌گیرد که بمیرد اصلا شاهکار ادبی نیست بلکه تنها یک کتاب ساده و روان از پائولو کوئیلو است که شما را تا پایان کتاب مجبور به خواندن و تا مدت‌ها مجبور به فکر کردن می‌کند.

پايولو کوئیلو که بود و چه کرد؟

پائولو کوئیلو (Paulo Coelho)، نویسنده معاصر برزیلی است. رمان‌های او بین مردم عامه در کشورهای مختلف دنیا پرطرفدار است. او به خاطر فعالیت‌های انسان دوستانه‌اش در سال 2007، به‌ عنوان سفیر صلح سازمان ملل انتخاب‌ شد. کتاب‌های او تا به حال به 73 زبان ترجمه ‌شده، 135 میلیون نسخه از کتاب‌هایش در سراسر جهان به چاپ رسیده و به 168 کشور راه‌ یافته‌اند. او برنده جوایز ادبی متعددی شده است. پائولو متولد ۲۴ اوت ۱۹۴۷ در برزیل است که از جوانی سودای نویسندگی داشت. درونگرایی و سرپیچی کوئیلو از سنت‌ها در ۱۶ سالگی، منجرشد تا پدر و مادرش او را به یک مؤسسه‌ی روانی بفرستند که از آنجا سه بار قبل از اینکه به سن ۲۰ سالگی برسد، فرار کرد. هیمن تجربه‌ی او از حضور در این مرکز، باعث شده در این کتاب افراد بستری را به‌طور قابل لمسی تصویرسازی کند. اولین کتاب او به نام آرشیوهای جهنم با شکست روبه‌رو شد اما بعد از آن خاطرات یک مغ را نوشت. البته که کتاب سوم او به نام کیمیاگر یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های برزیل و حتی دنیا در قرن بیستم شد. همه او را با با قلم روان و لحن صمیمی‌اش می‌شناسیم. استوره‌ای که نویسندگی در خونش جریان دارد.

درباره‌ی ترجمه کتاب ورونیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد

کتاب‌های پائولو کوئيلو همواره از پرطرفدارترین کتاب‌های بین‌المللی محسوب می‌شود. کتاب ورونیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد را مترجمان زیادی به زبان فارسی بازنویسی کرده‌اند. از جمله مترجمان این کتاب می‌توان به آرش حجازی از انتشارات صوتی نوین کتاب و با صدای نیکی کریمی اشاره کرد. یکی از بهترین ترجمه‌های این کتاب البته برای بهناز سلطانیه است. شما می‌توانید هم نسخه‌ی صوتی و هم ‌pdf این کتاب را از فیدیبو دانلود کنید.

کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

اگر اهل ادبیات داستانی هستید و قبلا ههم از پائلو کتاب خوانده‌اید مطمئنا این کتاب نظر شما را جلب خواهد کردو کما اینکه این کتاب یک گزینه‌ی عالی برای هدیه دادن به دوستاران داستان است.

در بخشی از کتاب ورونیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد می‌خوانیم ...

روز بعد. اولین روز عادی زندگی او دریک آسایشگاه روانی بود. از بخش خارج شد و درسالن بزرگ غذاخوری در کنار زنان و مردان دیگر صبحانه خورد. متوجه شد که خیلی با فضاهای مشابه که در فیلم ها دیده بود - آن فضاهای ساختگی، فریادهای دلخراش و رفتارهای نامتعارف بیماران - فرق دارد. تالا در جو سنگینی از سکوت مرگبار فرورفته بود؛ مثل این بود که انگار هیچ کس نمی‌خواست دنیای درونی‌اش را با افراد غریبه به اشتراک بگذارد. پس از صرف صبحانه که به هیچ وجه هم بد نبود و ارتباطی به شهرت بد ویلت هم نداشت همه‌ی بیماران به فضای آزاد رفتند تا آفتاب بگیرند. هرچند اصلا آفتابی در کار نبود! دمای هوا زیر صفر درجه و باغ پوشیده از برف بود. ورونیکا به یکی از پرستار ها گفت: «من اینجا نیومدم که زندگی مو از سربگیرم. اومدم که از اون دست بکشم.»

«درهرصورت. باید بری بیرون و آفتاب بگیری.»

مثل اینکه تو خودت هم دیوونه‌ای. آفتاب کجا بود؟

- نور که هست! همین به آرامش بیمارا کمک می‌کنه. متاسفانه زمستون ما خیلی طولانیه، اگه غیر از این بود، حجم کارمون خیلی کمتر می‌شد.

بحث کردن فایده‌ای نداشت. ورونیکا بیرون رفت و کمی قدم زد. به دوروبرش نگاه می‌کرد و چشم می‌گرداند تا شاید راه فراری پیدا کند. دیوارها به سبک ساختمان سربازخانه‌های قدیم بلند بودند. ولی برج‌های دیده بانی خالی بودند. محوطه ی باغ را ساختمان‌هایی شبیه سازه‌های نظامی در برگرفته بودند و شامل بخش زنان؛ بخش مردان؛ ساختمان اداری و اتاق کارمندان می‌شد. بعد ازیک بررسی سریع، ورونیکا به این نتیجه رسید که تنها جایی که واقعا کنترل می‌شود در اصلی است که در آنجا نگهبانان برگه‌های ورود و خروج همه‌ی افرادی را که داخل یا خارج می شدند چک می‌کردند.

ظاهرا هر چیزی جای خودش را در ذهن ورونیکا پیدا می‌کرد. برای تقویت حافظه‌اش تلاش کرد موضوعات کوچک را به یاد بیاورد. مثلا جایی که عادت داشت کلید اتاقش را بگذارد. صفحه‌ی موسیقی که به تازگی خریده بود و آخرین کتابی که در کتابخانه از او خواسته بودند. زنی به او نزدیک شد و گفت: «من زدکا هستم.» شب گذشته ورونیکا موفق نشده بود صورتش را ببیند. تمام مدتی که باهم حرف می‌زدند. کنار تختش چمباتمه زده بود. زدکا زنی سی وپنج ساله و کاملا معقول به نظر می رسید. «امیدوارم تزریق دیشب اذیتت نکرده باشه. بعد از یه مدت بدن آدم عادت می‌کنه و مسکن‌ها اثرشون رو از دست می‌دن.»

 

 

 

 

 

دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
1.۲۰ مگابایت
تعداد صفحات
208 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۰۶:۵۶:۰۰
نویسندهپائولو کوئیلو
مترجمبهناز سلطانیه
ناشرمجید
زبان
فارسی
عنوان انگلیسی
Veronika decides to Die
تاریخ انتشار
۱۳۹۸/۰۶/۱۲
قیمت ارزی
3 دلار
قیمت چاپی
97,000 تومان
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۱.۲۰ مگابایت
۲۰۸ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
4.4
از 5
براساس رأی 146 مخاطب
حال‌خوب‌کن ✨ (5)
پربار 🌳 (5)
5
ستاره
69 ٪
4
ستاره
13 ٪
3
ستاره
8 ٪
2
ستاره
3 ٪
1
ستاره
5 ٪
90 نفر این اثر را نقد کرده‌اند.
3

من خیلی وقت پیش کتابش رو خوندم وقتی دبیرستانی بودم راستش خوشم نیومد. سه کتاب کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم و شیطان و دوشیزه پریم و ورونیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد به نحوی یه مجموعه است. داستان همشون هم توی یه هفته اتفاق میوفته و تقریبا سبک داستانی مشابهی دارند. ورونیکا... دیالوگای خوبی داره راجع به مرگ و ارزش زندگی و.... ولی نسبت به بقیه کتابایی که از پائولو کوئیلو خوندم این سه گانه رو متوسط میدونم. شیطان و دوشیزه پریم رو باز بهتر میدونم چون تعلیق جذابی بین شیطان و دختره پیش میاد کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریستم رو که اصلا توصیه نمیکنم خیییلی حوصله‌سر‌بره

5

روایت داستان خیلی فراز و فرود هیجان انگیزی نداشت من در زندگی واقعی به سرعت تغییر کردن رو ندیدم. اما آدمهایی را دیده‌ام که با نزدیک شدن به مرگ بسیاری از تعصب‌ها و اعتقادات افراطی خود را با انعطاف و لذتهای کوچک و قابل دسترس جایگزین کرده‌اند.بخصوص وقتی جوانی با کوتاه شدن عمر روبه رو می‌شود خود را با مرگ رو در رو میبیند چنان رشدی در ذهن وروان و برداشتهایش از جهان رخ میدهد که در غیر از شرایط مواجهه با مرگ سالها زمان میبرد. البته مواردی که در زندگی واقعی دیده‌ام .خیلی سریع به مرگ انجامیده. پائولو کوئیلو پایان طولانی‌تری را برای ادامه زندگی در نظر گرفته‌.

5
حال‌خوب‌کن ✨
خوش‌خوان 🪶
پربار 🌳

من عاشق کتاب شدم. یکی از موردعلاقه‌ترین کتاب‌هام شد😍 یه دلیلش اینه که رشته‌ام روانشناسیه و عاشق روانشناسی هم هستم و این کتاب هم یجورایی داشت درباره فلسفه روانشناسی صحبت می‌کرد و خیلی هم زیبا بود👌🏻 شخصیت پردازی ها و نحوه‌ای که پائولو کوئیلو نکاتش رو رسونده بود عالی بود و بسیار پربار. داستان کتاب بقدری برام جذاب و پرکشش بود که نمی‌تونستم کنار بذارمش. در یک کلام: فوق العاده بود😍😍😍

4

کتاب خوبی بود و کلا این و می خواست برسونه که تا قرار نباشه یه چیزی از دست بره قدرش رو نمی دونیم . مخصوصا زندگی که تا ندونیم که داره از دست میره و فرصتی نمونده قدرش رو نمی دونیم و حسرتش رو می خوریم این کتاب رو به کسایی که افسردگی دارن و دچار یکنواختی زندگی شدن پیشنهاد می کنم .ولی این و بگم که کیمیاگر یه چیز دیگه بود و داستان خیلی پر بار تری نسبت به این کتاب داشت

4

کتابی که اگر یاد بگیریم و بتونیم به توصیه اش عمل کنیم زندگیمون عالی میشه .بیشتر این نکته رو بیان میکنه که نظر بقیه انقدر برامون مهم نباشه و اول خودمون رو دوست بداریم بعد دیگران رو و اهمیت این موضوع رو قشنک بیان میکنه برامون که چقدر لازم تو لذت بردن از زندگیمون

3

دیوونگی اینه که نتونی با عقایدی که داری ارتباط برقرار کنی؛ درست مثل اینکه توی یک کشور خارجی باشی. می تونی همه چیز رو ببینی و اتفاقای دور و برت رو درک کنی، ولی نمیتونی برای کسی توضیح بدی که می خوای چه چیزی رو بدونی و کسی نمیتونه بهت کمک کنه، چون زبونشون رو نمی فهمی.

4
آموزنده 🦉

شروع خوبی داره و پایانش هم برای من جالب بود در حین بیان داستان پیام های قشنگی هم داره توصیف بیماری های روانی مثل پنیک اتک خیلی دقیق انجام شده و این باعث شد داستان منو بیشتر درگیر خودش کنه اواسط داستان یکم کشش کتاب برای من کم شد

2

کتاب واقعا آموزنده و جذاب هستش اما نکته ای که هست اینه اگر حال خوبی ندارید و مخصوصا از اختلالات روحی روانی رنج میبرید بهتر است خواندن این کتاب را به تعویق بیاندازید

4

این کتاب فووووق العاده بود!باعث میشه دیدگاه ادم به زندگی عوض بشه! همه باید بخوننش اما اگر از زندگیتون نا امیدید و معتقدید خوش هاش اصلا ب سختی هاش نمیرزه ، پس صد در صد باید این کتاب رو بخونید تا کمی اروم تر شید??

5

این کتاب به نوعی از فلسفه اگزیستانسیال الهام گرفته که تو این مکتب آگاهی از مرگ مهمترین تکانه هستش . این کتاب رو به کسانی که دچار روزمرگی شدند و احساس میکنند که شوقی برای زیستن ندارند توصیه میکنم

نمایش 80 نقد دیگر
4.4
(147)
پربار 🌳 (5)
34,000
٪50
17,000
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو
٪30
ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد
ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد
پائولو کوئیلو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد
٪50
ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد
پائولو کوئیلو
مجید
4.4
(147)
پربار 🌳 (5)
34,000
٪50
17,000
تومان