
کتاب دوزخ
نسخه الکترونیک کتاب دوزخ به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید
معرفی کامل کتاب دوزخ را رایگان بشنوید
نقد و بررسی کتاب دوزخ
درباره کتاب دوزخ
کتاب «دوزخ» inferno نوشتهی «دن براون» در سال 2013 منتشر شد. این اثر چهارمین رمان از مجموعه کتابهای ماجراجوییهای استاد دانشگاه هاروارد به نام «رابرت لانگدون» Robert Langdon است. این شخصیت، چهرهی اصلی داستانهای مهیج و رازآلود این نویسنده است که این بار در شهر فلورانس ایتالیا داستان را شکل میدهد. «رابرت لانگدون» در این داستان خود را در مقابل زنی ناآشنا در رودخانهای غرق در خون میبیند. او از زن میپرسد چه کسی هست و چندین بار فریاد میزند که بهیکباره از خواب برمیخیزد و خود را روی تخت بیمارستان میبیند. «رابرت لانگدون» در این داستان با یک خطر بزرگ مواجهه میشود که دنیا را تهدید میکند. او برای نجات زمین در این داستان تلاش میکند و داستانی پرفرازونشیب و رازآلود ترسیم میکند.
کتاب «دوزخ» نوشتهی «دن براون» برنده جایزهی بهترین کتاب معمایی گودریدز در سال 2013 شد. این نویسنده در نوشتن این اثر از جلد یک «کمدی الهی» نوشتهی «دانته آلیگیری» که دربارهی دوزخ است، الهام گرفته است. «دانته آلیگیری» شاعر و نویسندهی برجستهی ایتالیایی در قرن چهاردهم این اثر را نگاشته است که طی آن به دوزخ، برزخ و بهشت سفر میکند. «دن براون» به تأثیر از این اثر خاص، کتاب «دوزخ» را نوشته است و داستان آن را با جملهای تامیل برانگیز از این ادیب ایتالیایی آغاز کرده است: «ظلمانیترین مکانها در دوزخ از آن کسانی است که در زمانهی بیاخلاقی بیطرف میمانند.»
درباره دن براون
«دن براون»Dan Brown نویسندهی برجستهی داستانهای معمایی متولد سال 1964 در آمریکا است. او در جوانی به کالج آمهرست رفت و مدتی را در اسپانیا زندگی کرد. او در جوانی مدتی را بهعنوان معلم مشغول به فعالیت شد و از دههی نود میلادی نوشتن را آغاز کرد. او اولین اثرش را در سال 1998 منتشر و پس از آن زندگیاش را وقف داستاننویسی کرد. او هنر، تاریخ، مذهب و معما را دستمایهی داستانهایش قرار داده و مجموعهای بینظیری نوشته است. اولین رمان از این مجموعه بانام «فرشتگان و شیاطین» در سال 2000 منتشر و با استقبال خوبی از سوی علاقهمندان به کتابهای اسرارآمیز و معمایی روبهرو شد.
«دن براون» پس از این اثر، نوشتن را دنبال و کتابهای «نماد گمشده»، «دوزخ» و «منشا» را منتشر کرد. کتاب «دوزخ» از این مجموعه پس از انتشار بهسرعت به زبانهای دیگر ترجمه شد و مورد استقبال خوانندگان آثار معمایی و هیجانانگیز قرار گرفت و در لیست پرفروشترین کتابهای نیویورکتایمز قرار گرفت. «ران هاوارد» کارگردان آمریکایی براساس داستان این کتاب فیلم سینمایی دیدنی با بازی «تام هنکس»، هنرمند برجستهی آمریکایی در سال 2016 ساخت.
دلیل شهرت «دن براون»، موضوعات جنجالی داستانهای او است. او دربارهی علم، دین و هنر مینویسد و داستانهای معمایی و مرموز خلق میکند. او هر بار داستانهایش را در یکی از کشورها ازجمله اسپانیا و ایتالیا مینویسد و خواننده را با خود به سفری پرفرازونشیب میبرد. نسخهی الکترونیک آثار این نویسنده در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود هستند.
ترجمه کتاب دوزخ به زبان فارسی
کتاب «دوزخ» نوشتهی «دن براون» با ترجمهی «حسین شهرابی» از سوی انتشارات اطراف در سال 1392 منتشر شد که نسخهی الکترونیک آن در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. «حسین شهرابی»، مترجم آثار علمی تخیلی است. او تحصیلاتش را در رشتهی مترجمی زبان انگلیسی به سرانجام رسانده و سایر آثار «دن براون» ازجمله «فرشتگان و شیاطین» و «خاستگاه» را ترجمه کرده است. انتشارات بهنام کتاب «دوزخ» نوشتهی «دن براون» را نیز با ترجمهی «فرزام حبيبی اصفهانی» به چاپ رسانده است که نسخهی الکترونیک آن هم در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
در بخشی از کتاب دوزخ میخوانیم
لنگدان لباس خونآلود بیمارستانش را درآورد و حولهای دور کمرش بست. بعد از پاشیدن کمی آب به صورتش، بااحتیاط دستی به بخیههای پس سرش کشید. پوستش ملتهب بود، اما وقتی موهای گوریدهاش را روی نقطهی زخم کشید درد جراحتش کمابیش از بین رفته بود. قرصهای کافئین اثر کرده بود و بالاخره داشت حس میکرد که سردرگمیاش آرامآرام کنار میرود.
مغزت رو به کار بنداز، رابرت. سعی کن یادت بیاد.
دستشویی بیپنجره ناگهان حس تنگنا هراسیاش را زنده کرد و لنگدان به راهرو رفت؛ بعد ناخودآگاه به سمت پرتو نور طبیعی رفت که از میان در نیمهباز راهروی بیرونی میتابید. اتاق یکجور قرائتخانهی موقتی بود با میزتحریری ارزان و یک صندلی تنوبی فرسوده و زهوار دررفته و کتابهایی پخشوپلا روی زمین و خوشبختانه... پنجره. لنگدان به سمت نور روز رفت.
در دوردست، خورشید در حال طلوع توسکانی بر بلندترین منارهای شهر تازه بیدار شده بوسه میزد – کامپانیله، بادیا، بارگلو. لنگدان پیشانیاش را به شیشهی سرد فشار داد. هوای بهاری خشک و سرد بود و طیف تابان آفتاب را که حالا روی دامنهی تپهها دامن میکشید تشدید میکرد.
در قدیم به چنین نوری میگفتند نور نقاشان.
در قلب خط افق، گنبد کوه آسایی از ميان کاشیهای سرخ بالا آمد که تیزهاش با یک گوی مسین مُطلا آذین شده بود و مانند آتشی زیبا میدرخشید. ایل دوئومو. کلیسای جامع. برونلسکی با مهندسی این گنبد بازیلیکای عظیم تاریخ معماری را دگرگون کرده بود و حالا، پانصد سال پس از آن، این ساختمان 114 متری هنوز پابرجا بود؛ هیولایی استوار و تزلزلناپذیر در پیتزا دل دوئومو.
چرا من توی فلورانسم؟
نزد لنگدان که عمری عاشق سینهچاک هن ایتالیا بود، فلورانس یکی از محبوبترین مقاصد سفرش به اروپا بود. اینجا همان شهری بود که میکل آنژ کودک در خیابانهایش بازی کرده بود و در آتلیههايش رنسانس ایتالیا پا گرفته بود. اینجا فلورانس بود که نگارخانههایش میلیونها مسافر را اغوا میکرد که بيایند و تولد ونوس بوتیچللی یا تبشیر مریم عذرای لئوناردو یا چشموچراغ شهر- یعنی ایل داویده - را ستایش کنند.
اولین بار که در نوجوانی پیکرهی داود میکلآنژ را دیده بود مسحورش شده بود... وارد آکادمیا دله بلله آرتی شده بود... آهسته میان جمع غمزدهی پریجونی یا چهار زندانی، اثر ناتمام میکلآنژ، قدم زده بود... بعد حس کرده بود نگاهش به بالا کشیده میشود، بیاختیار... تا آن شاهکار پنج متری. صرف عظمت تمثال داود و ساختار عضلانی دقیقش چیزی بود که بیشتر بازدیدکنندههای نوبت اولی را حیرتزده میکرد؛ اما ازنظر لنگدان نبوغ میکل آنژ در تمهید فیگور داود بود که زبانش را بند آورده بود.
نظرات کاربران درباره کتاب دوزخ