آرتور پنهالیگان پسرکی ۱۲ ساله و مبتلا به بیماری آسم است. او در میانهی دستوپنجه نرم کردن با بیماری با نبرد دیگری مواجه شده است. او انتخابشده است تا وارث برحق عمارت باشد و در این راه باید روزهای هفته را که وصیت معمار را زیر پا گذاشتهاند شکست دهد و کلیدها را به دست آورد.
شنبهی والا مقام ششمین جلد از مجموعه هفتگانه کلیدهای پادشاهی است. این کتاب اولین بار سال ۲۰۰۸ با عنوان اصلی «superior saturday» در استرالیا منتشر شد. شنبه والامقام در ادامهی جمعه طلایی نوشتهشده است و آرتور یک قدم دیگر به رسیدن به تمام کلیدها نزدیکتر شده است. شنبه والامقام بزرگترین جادوگر عمارت است و هزاران جادوگر دیگر هم در خدمتش هستند. او اولین ساخت دست معمار از میان هفت معتمد بود و خودش را بیش از هرکس دیگری برای تسلط به عمارت برحق میداند. گناه او از میان هفت گناه حسادت است. حسادت به لرد یکشنبه که در باغهای بیهمتا زندگی میکند، جایی که شنبه والا مقام متعلق به خودش میداند. میتوانیم بگوییم آرتور خطرناکترین دشمنش را پیش رو دارد.
کتاب شنبه والامقام مانند بقیهی مجموعه هفتگانه کلیدهای پادشاهی به زبانهای زیادی برگردانده شده است و نوجوانان زیادی در سراسر جهان طرفدار این کتاب هستند.
گارت نیکس یکی از بهترین نویسندگان داستانهای تخیلی برای کودکان و نوجوانان در عصر حاضر است. این نویسندهی استرالیایی متولد سال ۱۹۶۳ در ملبورن استرالیاست. او بیشتر عمرش را در استرالیا گذرانده است و اکنون نیز ساکن سیدنی است.
گارت نیکس در کالج دیکسون درس خواند و در همان سالها بهعنوان نیروی پارهوقت به ارتش استرالیا پیوست. او پس از مدتی در سال ۱۹۸۳ استرالیا را ترک کرد و تعدادی از کشورهای اروپایی را گشت و سپس در بازگشت به استرالیا مدرک نویسندگیاش را از دانشگاه کانبرا گرفت. کتابفروشی اولین شغلی بود که گارت نیکس پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه انتخاب کرد و مدتی هم در صنعت چاپ و نشر مشغول به کار بود. او پیش از آنکه نویسندگی را بهعنوان شغل تماموقت خود انتخاب کند شغلهای مختلفی را انتخاب کرد نمایندگی فروش، کار درزمینهی تبلیغات و مشاورهی بازاریابی کارهایی هستند که او انجام داده است.
گارت نیکس از سال ۲۰۰۲ تاکنون بهعنوان نویسندهی حرفهای فعالیت کرده است و علاوه بر داستانهای فانتزی چندین سناریو و حتی مقالاتی در زمینهی فناوری اطلاعات نوشته است در مجلات معتبر استرالیا چاپ شدهاند. تعداد آثاری که در طی سالهای گذشته از گارت نیکس منتشرشده است زیاد است اما او بیشتر شهرتش را مدیون «پنجگانه پادشاهی کهن» است. از میان سایر آثار این نویسنده میتوانیم به کتابهای «موجودی درون صندوقچه»، «در طول دیوار»، مجموعه «برج هفتم»، «فرزندان سایه» و «هیولایی جانور صفت» اشاره کرد.
گارت نیکس نویسندهی شناختهشده و محبوبی است و توانسته است جایگاهش را میان نوجوانان ایرانی میان سایر نوجوانان جهان باز کند. بیشتر آثار این نویسنده در ایران ترجمه شدهاند و مجموعه هفتگانهی کلیدهای پادشاهی نیز از این قاعده مستثنا نیست. مریم رفیعی مترجم نامآشنای کشورمان شنبهی والا مقام را هم مانند سایر کتابهای این مجموعه به فارسی برگردانده و انتشارات بهنام چاپ آن را بر عهده داشته است. نسخهی الکترونیک ترجمهی مریم رفیعی از شنبه والا مقام را میتوانید در همین صفحه از فیدیبو دانلود کنید و با نصب اپلیکیشن فیدیبو از مطالعهی آن لذت ببرید.
آرتور قدم به قدم پیش رفته است و به پایان مبارزهاش نزدیک میشود. این قدم یکی مانده به آخر است، هیچکس دلش نمیخواهد چنین جای مهمی از داستان را از دست بدهد. فانتزیهای گارت نیکس پر از جزئیات فراوان و شخصیتپردازیهای فوقالعادهاند و این موضوع آنها را بیش از هر چیزی به یک فیلم پرسرعت تبدیل کرده است. هر جلد از مجموعهی کلید پادشاهی را میتوان فصلی از یک سریال جذاب در نظر گرفت و شنبهی والا مقام فصل ششم است. فصلی که میتواند شما را از زمان و مکان جدا کند و به دنیایی آمیخته از افسانه و واقعیت ببرد.
آرتور سرش را به نشانهی تائید تکان داد؛ سوزی هم همینطور، گرچه آرتور حدس زد موافقتش از ته دل نبود.
اسکاماندروس گفت: «من راز نگهدار خوبی هستم. یه عالمه راز دارم که اینجا محفوظه.» دستی به پیشانیاش کشید و خالکوبی یک سوراخ کلید روی آن نقش بست؛ کلیدی ظاهر شد و در سوراخ چرخید، ولی لحظهای بعد هر دو به علامتهای سؤالی تبدیل شدند که پیشانی و شقیقههایش را پوشاندند.
گلدبایت گفت:«خیلی خب. لرد آرتور. شما میدونین که ما بطریهای همزمان داریم. نه؟ وقتی یه چیزی رو توی یکی از بطریها میذاریم، نمونهاش توی بطری دوم ظاهر میشه.»
-آره برای ارسال پیام ازش استفاده میکنین. ولی مونکتون میگفت فقط توی دریای مرزی میشه از اونا استفاده کرد.
-این درباره اغلب بطریها صدق میکنه. ولی ما چند تا بطری همزمان خیلی خاص داریم که بهشون میگیم نبوکادنزارهای همزمان. این بطریها فقط خارج از دریای مرزی عمل میکنن.»
سوزی پرسید: «نبوکادنزار دیگه چیه؟»
اسکاماندروس گفت: «اندازه بطری.» هشت بطری که اندازهشان در حال افزایش بود رو گونه چپش ظاهر شد. کوچکترین بطری حدود نیم اینچ ارتفاع داشت؛ بزرگترین بطری از زیر چانهاش شروع میشد و به بالای گوشش میرسید. «بطریهای بزرگ. اول بطری معمولی داریم. بعد بطری مگنوم که دو برابر بطری معمولیه. بعد جروبوم که اندازهی چهارتا بطری معمولیه. همینجوری ادامه داره؛ رهوبوئام، شش بطری، متوسلا، هشت تا بطری، سالمانازار، دوازده تا بطری، بالتازار، شانزده تا بطری ونبوکادنزار، بیست تا بطری.»
درحالیکه داخل جیبهایش را میگشت گفت:«یه جایی اینورا یه جروبوم نوشیدنی گذاشتهام. هدیهی ناخدا کاتا پیلوی بیچاره بود...»
گلدبایت گفت: «باشه، باشه. نبوکادنزارهای همزمان بطریهای خیلی درازی هستن که ما در قسمتای مختلف عمارت قایم کردیم. یکیش هم تو عمارت بالاییه. اندازهشون مهمه، چون میتونین باهاشون جایجا شیم. البته کسی با قد و اندازهی شما نمیتونه ازش استفاده کنه، لرد آرتور.»
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۳۴ مگابایت |
تعداد صفحات | 239 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۷:۵۸:۰۰ |
نویسنده | گارت نیکس |
مترجم |