آینده موضوع بسیار جذابی برای نویسندگان است. هرچه تکنولوژی پیشرفت میکند و زندگی بشر شکل پیچیدهتری به خود میگیرد احتمالاتی که برای آینده وجود دارد بیشتر میشوند و البته شکل عجیبوغریبتری به خود میگیرد. نویسندگان داستانهای علمی تخیلی سالهاست دربارهی این آیندههای عجیبوغریب مینویسند و هرکدام سناریویی جذاب و در بسیاری موارد هولناک را به شکل داستانی جذاب روایت میکنند. یکی از داستانهای جذابی که میتوانید در این ژانر بخوانید فرزندان سایه، نوشتهی گارت نیکس نویسندهی استرالیایی است، کتابی که اگر خواندنش را شروع کنید نمیتوانید آن را زمین بگذارید.
فرزندان سایه با نام اصلی «shade’s children» داستانی علمی تخیلی برای نوجوانان است که اولین سال 1997 در استرالیا منتشر شد. موسسهی انتشاراتی Harper Collins انتشار آن را بر عهده داشت.
این کتاب داستانی عجیب و هولناک دارد. زمان وقوع داستان جایی در آیندهی نهچندان دور است. نوعی فاجعه به نام «تغییر» اتفاق افتاده و اربابان شیطانی بر جامعه حاکم شدهاند. بر اثر تغییر تمام افراد بالای 14 سال ناپدیدشدهاند و کودکان در خوابگاههایی نگهداری میشوند که در حقیقت زندان است و هیچکس نمیتواند پس از 14 سالگی را ببیند، در این سن همه به کارخانه فرستاده میشوند تا از اعضای بدنشان استفاده شود. تنها استثنای این قانون تعدادی زن جوان هستند که برای تأمین کودکان تا سن 18 سالگی زنده نگهداشته میشوند.
فرار از خوابگاهها دشواری زیادی دارد و تنها یک بزرگسال هم هست که از تغییر جان سالم به درد برده... حالا این باقیماندهها مأموریتی بر عهده دارند...
کتاب فرزندان سایه توانست توجهات زیادی را به خود جلب کند و نامزد دریافت جایزهی aurealis شد اما آن را از دست داد. فرزندان سایه توانست سال 1998 جایزهی اردک طلایی را از آن خود کند. این کتاب تاکنون به زبانهای زیادی برگردانده شده و در ایران نیز خوانندگان توجه زیادی به آن نشان دادهاند.
گارت ریچارد نیکس (Garth Richard Nix) نویسندهی استرالیایی متولد ژوئن 1963 در ملبورن است. او برای نوشتن داستانهای فانتزی برای کودکان و نوجوانان شناختهشده است. خیلی از طرفداران فکر میکنند گارت نیکس نام مستعار نویسنده است درحالیکه اینطور نیست و خود او معتقد است این موضوع به این دلیل اتفاق افتاده که نامش برای یک نویسندهی فانتزی خیلی ایدئال است.
گارت نیکس در کانبرا پایتخت استرالیا بزرگ شد و در کالج نیکسون درس خواند او سپس به ارتش استرالیا پیوست. پس از مدتی خدمت گارت نیکس به دانشگاه رفت و لیسانس نویسندگی گرفت و بعد وارد حوزهی نشر شد و مدتی در این حوزه فعالیت کرد. او سفرهای زیادی به نقاط مختلف دنیا از جمله خاورمیانه و اروپای شرقی انجام داده و مدتی هم بهعنوان مشاور بازاریابی کارکرده است. او پیش از آنکه تمام زمانش را به نویسندگی اختصاص دهد شرکتی هم برای خود داشت.
او علاوه بر نگارش داستان چندین مقاله و سناریو هم نوشته است و میتوانید بعضی از نوشتههایش را در نشریات معتبری مانند PCWORLD و Computerworld پیدا کنید.
از میان آثار این نویسنده که شهرت زیادی برایش به ارمغان آوردهاند میتوانیم به مجموعههای پادشاهی کهن، برج هفتم و کلیدی بهسوی پادشاهی اشاره کنیم. کتابهای «سِرِنا و هیولای دریایی»، «هیولایی جانور صفت»، «دو بیگانه»، «سه مخترع» و «اعتراف شاهزادگان» آثار دیگر این نویسندهاند.
گارت نیکس در حال حاضر همراه همسر و دو فرزندش در سیدنی زندگی میکند و مشغول آفریدن اثر فانتزی جذاب دیگری برای کودکان و نوجوانان است.
ادبیات فانتزی در میان نوجوانان ایرانی نیز مانند نوجوانان سراسر جهان طرفداران زیادی دارد. در طی سالهای گذشته آثار نویسندگان مختلف در اختیار مخاطب ایرانی قرارگرفته است و ناشران و مترجمان مختلف بخشی از ادبیات فانتزی جهان و همینطور آثار گارت نیکس را به فارسی برگرداندهاند. کتاب فرزندان سایه نیز یکی از همین کتابهاست. فرزین سوری مترجم نامآشنای کشورمان این کتاب را به فارسی برگردانده و انتشارات کتابسرای تندیس منتشر کرده است. نسخهی الکترونیک این ترجمه را میتوانید از فیدیبو تهیه کنید و از مطالعهی آن لذت ببرید.
فرزندان سایه یک داستان جذاب و هیجانانگیز است و روندی گیرا و پرفرازونشیب دارد. قهرمانان این کتاب نوجواناناند و هرکدام قابلیتهای جذاب و منحصربهفردی دارند که درمجموع کتاب را برای خواننده بسیار جذاب میکند. این کتاب برای علاقهمند کردن نوجوانان به دنیای کتاب و کتابخوانی بسیار مناسب است. اگر دختر یا پسر نوجوانی دارید که به داستانهای علمی تخیلی و ماجراهای عجیبوغریب علاقهمند است و بخش زیادی از وقتش را پای تلویزیون یا در حال بازی کامپیوتری میگذراند این کتاب میتواند هدیهی خوبی برای او باشد تا دنیای قهرمانی را به شکلی متفاوت تجربه کند.
بعد از یک شب گیجکننده در زیردریایی، چشم طلایی بار دیگر نزدیک سپیدهدم فردا خود را در هوای آزاد یافت. زیر لنگرگاه تا زیر بغلهایش توی آب بهشدت سردِ دریا فرورفته.
این بار ولی بهجای تکهپارههایش، در روپوشهای سبزی که دیگران میپوشیدند فرورفته بود. از کمربند چرمی پهنش شمشیری آویزان بود و کنار آن هم سایر تجهیزات؛ بهعلاوهی یک طناب دراز که بعد از تجربهی آخرین مأموریت تیم به تجهیزاتشان اضافهشده بود. موهایش هم بهشدت عوضشده بود. عملاً هیچچیز باقی نمانده بود. بعد از این که یک تیغ برقی، ماهها مو و گ و لای خشک شده را زدوده بود فقط یک لایهی کوتاه کرک باقیمانده بود.
اِلا و درام و نیند هم همراهش بودند. به طرز عجیبی ساکت بودند؛ حداقل از نیند بعید بود. تا آنجایی که میتوانست از الا و درام دور ایستاده بود و به کسی هم نگاه نمیکرد.
در سکوت از میان آبها به سمت ورودی فاضلاب جلو رفتند و آنجا درام کمکشان کرد بالا بروند و آخر از همه هم خودش را به کمک هر سه نفر دیگر که یک بازوی مصنوعیاش را گرفته بودند بالا کشید.
«خوب...» الا توپ جادوی میر میدونیاش را بیرون آورد و فشارش داد. «چراغقوهها روشن. همه کار میکنن؟ خوبه. خوب حالا قراره از تونل اصلی به سمت تقاطع اصلی بریم. از اون جا هم وارد دوازده جنوبی میشیم. از تقاطع به بعد باید خروجیها رو بشماریم. نیند! این وظیفهی توئه. از خروجی بیست و هفت که داخل محوطهی دانشگاهه خارج میشیم.»
«اگر به هر دلیلی از هم جدا شدیم، دو تا راه بیشتر ندارید. اگر زخمی نشدید و فکر میکنید بقیه موفق میشن، به سمت محل قرار یعنی دوازده جنوبی برید. در غیر این صورت به زیردریایی برمیگردید و به سایه گزارش میدید. سوالی نیست؟»
چشم طلایی که دستورات سایه دربارهی همیشه سوال داشتن به خاطرش بود پرسید: «بله... چه طور گفت کدوم تونل؟»
الا گفت: «سوال خوبیه. یادم نبود که تو جدید هستی. این جا رو نگاه کن.»
کمی در تونل جلوتر رفت و موقعیتش را بین قوس تونل و جلبکهایی که جاه طلبانه آب را رها کرده بودند تا از دیوار بالا بروند، تنظیم کرد...
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۶۸ مگابایت |
تعداد صفحات | 302 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۰:۰۴:۰۰ |
نویسنده | گارت نیکس |
مترجم |