نخستین قدم برای مطالعهی تاریخ ادبیات هر کشوری، مطالعهی سه نوع متن اصلی است؛ داستان کوتاه، شعر و نمایشنامه. داستان کوتاه پل بین یک متن غیرداستانی و رمان است. این نوع نوشته، متنی بسیار شیرین و دلپذیر دارد.
آلیس مونرو، نویسنده کانادایی، در سال 2013 برای مجموعهی آثارش برندهی جایزه نوبل ادبیات شد. آلیس مونرو درباره کتاب زندگی عزیز میگوید: «باور دارم که این کتاب اولین، آخرین و نزدیکترین چیزی است که میتوانم دربارهی زندگیام بگویم.»
کتاب زندگی عزیز، آخرین مجموعهی داستان کوتاه این نویسندهی مشهور است. داستانهای این کتاب حدودا بیستصفحهای هستند و از دل آدمهای معمولی بیرون میآید. این داستانها دربارهی موضوعاتی مانند عشق، جدایی، امنیت و... هستند. نکته جالب دربارهی این کتاب عدم نیاز به رعایت نظم کتاب است؛ یعنی شما میتوانید هر داستان را هر زمانی که دوست داشتید مطالعه کنید و به دلیل حجم کم این داستانها میتوانید هر داستان را در یک ساعت بخوانید. خواندن داستانهای این کتاب میتواند گزینهی مناسبی برای پر کردن اوقات فراغت شما باشد.
کتاب زندگی عزیز با عنوان اصلی Dear Life برای نخستین بار در سال 2012 منتشر شد. در کتاب زندگی عزیز، آلیس مونرو توانایی خودش را در داستاننویسی به نمایش میگذارد؛ او با این کار ذات زندگی مردم عادی را با قصهها ترکیب میکند و نتیجهی این ترکیب فوقالعاده را در داستانهایش نمایان میکند. کتاب زندگی عزیز شامل چهارده داستان است. زندگی عزیز آخرین کتاب آلیس مونرو است. او شش ماه بعد از دریافت جایزهی نوبل ادبیات برای همیشه از نویسندگی خداحافظی کرد.
متداولترین تعریف داستان کوتاه «داستانی است، که بتوان آن را در زمان کوتاهی مطالعه کرد و به پایان رساند.» دانشنامهی بریتانیکا داستان کوتاه را نوشتهای تعریف میکند که از رمان کوتاهتر است و شخصیتهای کمتری در داستان دخالت دارند. اما بهترین و مشهورترین تعریف را ادگار آلن پو، نویسندهی آمریکایی، از داستان کوتاه دارد. او در کتاب «فلسفهی نگارش» میگوید:« داستان کوتاه آن است که کوتاهتر از رمان باشد و بیشترین زمانی که برای مطالعه باید برای آن صرف کرد، بین 30 دقیقه تا دو ساعت باشد.» آلن پو میگوید:«داستان کوتاه برخلاف رمان باید تنها یک خط داستانی داشته باشد و تنها یک شخصیت اصلی داشته باشد.»
آلیس مونرو این کتاب را در محل تولد خودش نوشته است و محل اتفاق افتادن بیشتر داستانهای کتاب زندگی عزیز هم در روستای وینگهام در ایالت اونتاریو کانادا یعنی محل تولد آلیس مونرو رخ میدهد؛ اما شخصیتهای داستان گاهی مجبور به ترک شهر و محل زندگیشان میشوند و گاهی هم به همان نقطهی امن بازمیگردند.
داستان رفتن از مِیوری
تقریبا همهی شخصیتها در این داستان به دنبال عشق، رابطه یا همچین موضوعاتی هستند. مونرو در این داستان به شخصیتهایش نشان میدهد گاهی آنکس که نباید به خوبی از پس یک انتخاب برمیآید درحالیکه افراد دیگر درگیر آن موضوع میمانند...
داستان آموندسن
مونرو در این داستان که نخستین داستان کتاب هم هست، دربارهی دخترک جوانی حرف میزند که با مردی خودخواه آشنا میشود و در میان این آشنایی عاشق این مرد میشود اما در برابر تصمیمهایی قرار میگیرد که باید واقعبینانه عمل کند...
داستان گوشهی امن
آلیس مونرو در این داستان مسئلهی «زن ایده آل» را مطرح میکند. چیزی که تقریبا تمام زنان دنیا در آرزوی دستیابی به آن هستند، چیزی که همهی مجلههای زنان دربارهی آن حرف میزنند و راهکارهای دستیابی به آن را به خوانندگان میدهند. در این داستان، شخصیت اصلی از این تلاش مذبوحانه خسته است و ناگهان تصمیم به رهایی میگیرد...
اگرچه بیشتر شخصیتهای مونرو در داستانهایش زن هستند. اما نمیتوان مونرو را یک نویسندهی فمینیست دانست. زیرا زنان در داستانهای مونرو به دنبال حقوق برابر نیستند و بیشتر در برابر انتخابهای سخت قرار میگیرند. این امر، نخستین قانون فمینیسم را نقض میکند.
داستان قطار
قطار بهآرامی حرکت میکند و در پیچها حرکتش آرامتر میشود.«جکسون»تنها مسافر باقیمانده توی قطار است. ایستگاه بعدی«کلاور»است و تا آنجا بیست مایل مانده. بعدازآن«ریپلی»،«کینکارداین»و ایستگاه بعد دریاچه است.کیفش را پرت میکند و با سروصدا بین ریلها میافتد. راه دیگری باقی نمانده. قطار دیگر از اين کندتر حرکت نخواهد کرد و باید از این موقعیت استفاده کند.
او مردی جوان با هیکلی متناسب است و مثل هميشه چابک. اما پرش و فرودش روی زمین او را از خودش ناامید کرده بود. بدنش آنطور که فکر میکرد انعطاف نداشت. بعد از پرش کمی به جلو پرت میشد و کف دستانش بهسختی با شنها برخورد کرد و پوستش خراشیده شد.
قطار ازنظرش ناپدید میشود. صدای قطار را میشنود که با گذشتن از پیچ، سرعتش کمی بیشتر میشود. روی دستان مجروحش تف میکند و ذرات شن را از زخمش بیرون میکشد. بعد کیفش را برمیدارد و درجهات قطار شروع به حرکت میکند. اگر با قطار میرفت. بعد از تاریکی هوا به ایستگاه«کلاور»میرسید. میتوانست داستانی سرهم کند که یکدفعه خوابش برده و وقتی از خواب بیدار شده فکر کرده. از ایستگاهی که باید پیاده میشده رد شده و درحالیکه کاملاً گیج شده بوده و نمیدانسته باید چهکار کند خودش را از قطار پرت کرده و الان مجبور شده پیاده گز کند.
حرفش را باور میکردند. او از مایلها آنطرفتر از جنگ به خانهبرمی گشت. ذهنش مشوش بود. زیاد دیر نبود، پیش از نیمهشب بهجایی که قرار بود برسد میرسید. اما در تمام این مدت با خودش فکر میکرد در مسیر مخالف گام برمیدارد.
اسم درختهای زیادی را نمیدانست. کاج و افرا را هرکسی تشخیص میداد. فکر میکرد جایی که از قطار پایین پریده جایی در میان جنگل بوده؛ اما اینطور نبود. سرتاسر مسیر قطار پر بود از درخت که نزدیکی دیوارهای خاکی انبوهتر میشدند. اما او همینقدر میدانست که هنوز ماه اگوست است.
آلیس مونرو (Alice Munro) داستاننویس معاصر کانادایی و برندهی نوبل ادبیات سال 2013 است. هیئتداوران جایزهی نوبل، این جایزه را به خاطر عمق و روشنکننده بودن، داستانهای کوتاه مونرو به او اهدا کردند. آلیس مونرو در دههی هشتاد میلادی در دانشگاه بریتیش کلمبیای کانادا به تدریس مشغول شد. از آن زمان به بعد بود که تقریبا همهی داستانهای مونرو پیش از آنکه جداگانه در مجموعه داستانی منتشر شود، در نشریات معتبر مانند نیویورکر، گرند استریت و پاریس ریویو منتشر میشد. مجلهی فولد آلیس مونرو را در بین ده نویسندهی برتر معاصر داستان کوتاه نامیده است. آلیس مونرو در این لیست کنار نویسندگانی بزرگ مانند آنتوان چخوف قرار دارد.
آلیس مونرو، نویسندگی را از نوجوانی آغاز کرد، او در نوزده سالگی اولین رمان خودش را به نام «ابعاد یک سایه» منتشر کرد. سال 1968 اولین مجموعهی داستانهای مونرو منتشر شد، نام این مجموعه «رقص لالههای خوشحال» بود که در همان سال برندهی جایزهی گاورنر کانادا شد. در طول بیست سال بعد، بین دهههای 60 و هفتاد، مونرو همچنان به نوشتن مشغول بود و مجموعههای «زندگی زنان و دختران»، « چیزی که میخواستم به تو بگویم»، « فکر میکنی چه کسی هستی؟»، «ماههای سیارهی مشتری» در آن سالها از او منتشر شد.
آلیس مونرو در مصاحبهای که با نشریهی معتبر نیویورکر دربارهی کتاب زندگی عزیز داشته است، میگوید: «مادرم نقش اصلی را در داستانهای من داشته است و دارد.» مونرو ادامه میدهد:« مادرم به سبب زندگی سختی که داشته است همیشه برای من الگویی بوده تا شخصیتهایم را حول شخصیت او شکل دهم.»
برخلاف تصور عمومی ترجمه کردن داستان کوتاه به دلیل ظرافتهای ادبی به کاررفته درونش کار بسیار دشواری است. به همین دلیل است که تاکنون آثار معدودی از آلیس مونرو به فارسی ترجمهشده است. «ترانه علیدوستی» کتاب «رویای مادرم»، «نیایش عبدالکریمی» کتاب «میخواستم چیزی بهت بگم»، «نجمه رمضانی» کتاب «عشق جایش تنگ است»، «مرضیه ستوده» کتاب «دستمایهها»، «مهری شرفی» کتاب «دورنمای کاسل راک» را از آلیس مونرو به فارسی برگرداندهاند. شما میتوانید نسخهی الکترونیکی و پیدیاف کتابهای آلیس مونرو را از فیدیبو دانلود کنید.
«مژده دقیقی »، «منیژه ژیان» و مریم صبوری سه مترجمی هستند که کتاب زندگی عزیز را به فارسی برگرداندهاند. چاپ اول این کتاب با ترجمهی مریم صبوری در سال 1393 توسط انتشارات کوبه پشتی منتشرشده است؛ انتشارات کولهپشتی بهتازگی مجموعهی داستان کوتاههای ارزشمندی را منتشر کرده است که خواندن آنها خالی از لطف نیست. کتاب «کافه پاریس» یکی از کتابهای این مجموعه است که برترین داستان کوتاههای جهان به قلم نویسندگان مختلف را جمعآوری کرده است.
فیدیبو خواندن این کتاب را به کسانی پیشنهاد میکند که میخواهند در اوقات فراغتشان داستان ساده اما عمیقی بخوانند، کسانی که در آخر روز به دنبال پیدا کردن اندکی آرامشاند.
خرید و دانلود کتاب زندگی عزیز اثر آلیس مونرو با ترجمهی مریم صبوری در همین صفحهی فیدیبو امکانپذیر است.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 2.۴۱ مگابایت |
تعداد صفحات | 332 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۱:۰۴:۰۰ |
نویسنده | آلیس مونرو |
مترجم | مریم صبوری |
ناشر | انتشارات کتاب کولهپشتی |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Dear Life |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۳/۰۸/۰۶ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
قیمت چاپی | 16,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
صدای خواننده خوب بود ولی حس و بیان خوبی نداشت زیر و بم جمله ها و خبری و سوالی بودن مشخص نبود . بعد از ضبط بازبینی نشده ظاهرا . چون جمله ها تکرار میشه و بدتر ازون اینه که در جمله تکراری حس جمله و نوع بیان خواننده فرق کرده . آدم رو یاد روخونی دوره دبستان میندازه. کاملا به شعور خریدار کتاب و شنونده توهین هست این .....داستانها هم که چتدتاییش خوب بود و بقیه بی سروته. نمی دونم ایراد نویسنده بود یا مترجم
من خیلی داستانهای کوتاه و مجموعه داستانهای کوتاه رو دوست دارم. اما این کتاب اصلا من رو جذب نکرد. نسبت به بقیه داستانهای کوتاه دیگهای که خونده بودم متفاوت بود و بنظرم استاندارد نبود. البته اگر بهش به صورت یک مجموعه واحد نگاه کنیم استانداردتر و هدفمند میشه اما متأسفانه د استانها به تنهایی جاذبه کافی رو برای منِ داستان کوتاه دوست نوعی نداره.
ترجمه احمد عزتی پرور را بخوانید . ترجمه مژده دقیقی سانسور دارد بعضی داستانها حذف شده ! از نظر قصه پردازی این کتاب فوق العاده است تعلیق و کشش خوبی دارد برای همین لقب &#۳۴;استاد داستان کوتاه&#۳۴; را به اودادند . یادداشتی بر این کتاب نوشتم که در فصل نامه برگ هنر چاپ شده است. الیس مونرو نویسنده بسیار توانمندی است .
متاسفانه ترجمه خانم مریم صبوری بسیار بد بود. از ایشان می خوام که با توجه به اینکه سواد ترجمه ندارند لطفا کتاب های خوب رو حرام نکنند. از فیدیبو هم می خوام در انتخاب کتاب برای فروش دقت بیشتری بکنند. پیشنها می کنم فیدیبو مکانیسمی برای انتخاب ترجمه های خوب و عدم انتخاب ترجمه های بد ایجاد کنه.
هیچوقت نتونستم با مجموعه داستان کوتاه ارتباط برقرار کنم و این از همه بدتر بود. نه کششی، نه هیجانی نه قصه ای که به یاد بمونه. اگر از داستان های بلند که ذهنتون رو درگیر میکنه خوشتون میاد این کتابی نیست که خوشحالتون کنه
من نسخه چاپی این کتاب رو از کتابخونه گرفتم و بعد از سه بار خوندن ده صفحه اول و هیچی نفهمیدن ازش اون رو به کتابخونه برگردوندم :| میتونم راحت بگم تمام کتاب های نشر کوله پشتی ترجمههایی فراتر از کلمهی افتضاح دارن :/
می بخشید روی کتاب میزنن برنده نوبل ادبیات یعنی این کتاب برنده نوبل شده یا نویسنده برنده نوبل ادبیات،این ادم رو به اشتباه میندازه!
این کتاب شامل چند داستان کوتاه هستش، که هر کدوم یه زاویه پنهان شخصیت انسان را اشکار میکنه، به نظرم کتاب خیلی خوبیه.
شخصیتهای داستانها خانم هستن .داستانهای بسیار ساده اما قلم خوب و روان
در یک کلمه، ترجمه ش افتضاح بود اف ت ضاح! حیف پول!