هنگامیکه اولیس و کالیپسو بهطرف غار برمیگشتند، الههی دریا با ناامیدی آخرین تلاشش را هم کرد تا مرد محبوبش را پیش خودش نگه دارد: «ای اولیس، اگر میدانستی چه سختیهایی در راه بازگشت در انتظار توست، هرگز از پیش من نمیرفتی. اگر بهجای اینکه از دوری همسرت اشک بریزی، شادمانه کنار من بمانی، به تو عمر جاویدان خواهم بخشید!»
اما پاسخ اولیس چیزی نبود که کالیپسو دوست داشت بشنود. اولیس قهرمان بیدرنگ جواب داد: «تو مهر آدمیان را درک نمیکنی. اگر معنای عمر جاویدان دوری ابدی از عزیزانم باشد، من آن را نمیخواهم. من هر روز برای بازگشت پیش آنها دعا میکنم. من حاضرم تمام خطرات راه را بهجان بخرم، زیرا به رنج و سختی عادت کردهام. من در میان امواج دریا و در میدان جنگ با خطرهای بسیاری روبرو شدهام، و از خطر این سفر هم نمیترسم!»