
کنار رود پیدرا نشستم و گریستم
نسخه الکترونیک کنار رود پیدرا نشستم و گریستم به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
درباره کنار رود پیدرا نشستم و گریستم
یک مبلّغ مذهبی که به جزیرهای سفر کرده بود، وقتی به سه کاهن از بومیان مکزیک برخورد کرد از آنها پرسید: «چگونه دعا کرده و با خدای خود رازونیاز میکنید؟» یکی از کاهنان پاسخ داد: «ما تنها یک دعا داریم و آن این است: خدایا تو باعظمت و قادری و ما سه تن نیز بندگان حقیر تو، پس لطف و عنایت خود را شامل حال ما بگردان.» مبلّغ گفت: «دعای زیبایی است، اما نمیتوان گفت دقیقاً همان دعایی است که مورداجابت قرار میگیرد، من به شما دعای بهتری را یاد میدهم.» مبلّغ به آنها یک دعای کاتولیک یاد داد و برای تبلیغ انجیل، راهیِ مناطق دیگری شد. سالها گذشت و زمانیکه او سوار کشتیای بود که به اسپانیا میرفت و کشتی از همان جزیره میگذشت، روی عرشهی کشتی، سه کاهن را دید و برایشان دست تکان داد. او دید که سه کاهن بر روی آب دریا قدم گذاشتند و بهسویش آمدند. همچنان که به کشتی نزدیک میشدند یکی از آنان مبلّغ را خطاب قرار داد و گفت: «پدر مقدس! پدر مقدس! لطفاً دعایی را که مورداجابت پروردگار قرار میگیرد بار دیگر به ما بیاموز، چون ما آن را از یاد بردهایم.» مبلّغ که معجزهی موهبت الهی را به چشم میدید گفت: «مهم نیست.» و از خداوند طلب آمرزش کرد که پیشازآن در جهل به سر میبرده و نمیدانسته که خداوند قادر بر تمامی زبانهای عالم است.
نظرات کاربران درباره کنار رود پیدرا نشستم و گریستم