یکی از این آثار مجموعه کمدی انسانی اونوره دوبالزاک کتاب «باباگوریو» است. رمانها و داستانهای این نویسنده مشهور و خاص فرانسوی در زمرهی ارزشمندترین آثار ادبی جهان قرار دارد. رمان باباگوریو در سال ۱۸۳۵ به زبان فرانسه چاپ شد. نام اصلی این اثر «pere goriot» است و میتوان به جرئت گفت که این نویسنده را در ایران و جهان با این کتاب میشناسند.
داستان کتاب داستان عشق میان پدر و فرزند است که دوبالزاک آن را به روش منحصر به فرد و جذاب خود به تصویر کشیده است. او کتابش را با فشاری عجیب بر خود و در ۴۰ روز به رشتهی تحریر درآورد. باباگوریو بار نخست در سال ۱۸۳۴ به صورت سلسله مقالات دنبالهدار در مجله پاریس و در سال ۱۸۳۵ به صورت کتاب منتشر شد.
این کتاب چونان یک تئاتر مهیج و پر شخصیت است که بالزاک تلاقی و ربط سرنوشت شخصیتهای خوب و بد و اجزای داستانش را بر صحنه این تئاتر واقعگرا به نمایش درآورده است. داستان روایتی از پاریس بورژایی قرن نوزدهمی که تحت تاثیر نظم جدید فرانسه برآمده از انقلاب ۱۷۹۹ و خیزش و ظهور شخصیتهایی چون ناپلئون است.
این کتاب بارها از سوی مترجمان مختلف و ناشران متفاوت به بازار نشر ایران عرضه شده است. نسخهی حاضر کتاب به سعی م. ا. بهآذین به فارسی برگردانده شده و از سوی انتشارات دوستان چاپ و توزیع شده است. نسخهی الکترونیکی این کتاب در فیدیبو در بخش کتابهای داستان و رمان در دسترس عموم علاقهمندان قرار دارد.
باباگوریو پیرمردی است که دو دختر به نامهای آناستازیا و دلفین دارد. دختران بابا گوریو ازدواج کردهاند و به دنبال زندگیشان رفتهاند. او تمام ثروتش را به این دو دختر میبخشد اما آنها پس از رفتن از خانهی پدری دیگر توجهی به او نمیکنند با این وجود پیرمرد داستان ما هنوز هم عاشقانه دخترانش را دوست دارد و به آنها وابسته است...
نویسندهی نامی فرانسوی، انوره دو بالزاک (Honoré de Balzac) در انتهای قرن هیجدهم میلادی به سال ۱۷۹۹ در تور فرانسه دیده به جهان گشود. وی فقط ۵۱ سال در این جهان زیست و در ۱۸۵۰ پس از بیمار سختی در پاریس درگذشت. او درگورستان مشهور پرلاشز چهره در نقاب کشید. او را پدر و پیشوای مکتب واقعگرایی یا همان رئالیسم میدانند، هرچند آثار درخشانی در ناتورالیسم (طبیعتگرایی) از وی باقی مانده است. بالزاک از خانوادهای متوسط و معمول برآمده بود. با آنکه مشکل خاصی نبود در شهر متولدش به مدرسهی شبانهروزی برای تحصیل سپرده شد. اما پس از آن به پاریس نقل مکان کردند به مدرسه معمولی رفت و ۲۰ ساله بود که مدرکی در حقوق گرفت. میتوانست در همین مسیر باقی بماند ولی به ادبیات روی آورد.
در ابتدای رمانهای تاریخی مینوشت ولی بعدها از آنها انزجار داشت. در همین دوران به مانند روسو با زنی بزرگتر از خود آشنا شد که تا پایان عمر بر زندگی وی اثر گذاشت. این دوران با حمایت این زن بر وی کمی آسان گذشت. پس از این دوران سعی کرد رمانهای عامهپسندی را بنویسد که بلکه به پول و شهرت برسد ولی همه چیز برعکس شد، شکست و بدهی نصیب او شد. بالزاک بالاخره توانست در سالهای ۱۸۲۹ و ۱۸۳۱ رمانهای مقبول و مستحکم روانشناسی ازدواج و چرم ساغری را بنویسد و شهرتی در خور و توجهی در میان جامعهی ادبی به دست آورد. البته او فقط داستاننویس نبود، بلکه برای نشریات نیز ستون مینوشت و درامدی اندک از این راه داشت. شهرتش سبب شد که او تا روزی ۲۰ ساعت به نوشتن بپردازد تا رمانهای بهتری خلق کند.
او بر بسیاری از نویسندگان، اندیشمندان و هنرمندان پس از خود تاثیر فراوان گذاشته است که میتوان از امیل زولا، چازلر دیکنز، مارسل پروست و فیلمساز شهیر فرانسوی فرانسوا تروفا نام برد.
از این نویسنده بیش از ۹۰ رمان و داستان کوتاه به جا مانده است که میتوان به بخشی از آثار به فارسی ترجمه شدهی نوره دو بالزاک اشاره کرد:
این کلمات بیان ساده و مختصر هزار و یک اندیشهای است که از مغز او میگذشت. وقتی که دید باران هنوز میبارد کمی آرام شد و دلش قرار گرفت. با خود گفت که اگر دو عدد از سکههای گرانبهای پنج فرانکی را که برایش باقی مانده خرج میکند بیهوده نیست. این پول اقلا صرف محفوظ نگهداشتن کفش و لباس و کلاهش میشود. اوژن از فریاد درشکه چی که میگفت: «لطفاً در را باز کنید!» به خنده درافتاد. یک دربان که لباس قرمز با یراق طلایی پوشیده بود در عمارت را باز کرد. راستینیاک با خرسندی دلچسبی دید که درشکهاش زیر دروازه گذشت و کنار سایبان پلکان ورودی متوقف شد. درشکه چی که شنل آبیرنگی با حاشیه سرخ به تن داشت، پایین آمد و رکاب درشکه را پایین کشید. اوژن، موقعی که به زیر میآمد، خندههای فروخوردهای را که از پشت ستونهای راهرو برمیخاست شنید. جوان دانشجو وقتی به علت خنده آنها پی برد که درشکه کرایهای خود را با یکی از مجللترین کالسکههای پاریس که در حیاط توقف کرده بود مقایسه نمود. دو اسب چابک که مهار خود را میجویدند و گوششان به گلهای سرخ مزین بود به کالسکه بسته شده بود، و یک سورچی با موهای پودر زده و کراوات بسته مهارشان را چنان نگه داشته بود که گویی میخواستند فرار کنند.
باباگوریو یک داستان خواندنی است که بخشی از ادبیات فرانسه را به تصویر میکشد. اگر از این کتاب لذت بردهاید در ادامه تعدادی از کتابهایی که میتوانید بخوانید و لذت ببرید را معرفی میکنیم:
فرمت محتوا | epub |
گوینده هوشمند (AI) | راوی |
حجم | 2.۱۰ مگابایت |
تعداد صفحات | 328 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۰:۵۶:۰۰ |
نویسنده | اونوره دو بالزاک |
مترجم | م ا به آذین |
ناشر | دوستان |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Le Pere Goriot |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۰/۰۱/۲۲ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
قیمت چاپی | 180,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
کتاب زیبایی بود گرچه خیلی کلاسیک و قدیمی هست و خیلی جاها واقعا اون مهر پدرانه در حدی هست که حرص آدم رو در میاره اما کلا داستان جالب بود نه فقط از جهت شخصیت اول که باباگوریو بود بلکه به لحاظ دیدگاه های جامعه اون زمان در فرانسه خیلی چیزهای غیرواقعی هم توش داشت مثل راه پیدا کردن خیلی ساده اقشار پایین به اقشار بالاتر و یا عادی بودن داشتم معشوقه توسط زنان طبقه اشرافی ولی در کل کتاب خوبی بود
افرادی هم هستند که مزدور صفت به دنیا آمده اند و هیچ خوبی ای در حق دوستان و نزدیکان شان نمی کنند، چون این وظیفه شان است؛ در حالی که با خدمت به غریبه ها خودستایی شان ارضا می شود : هر چقدر کانون عواطف شان به ایشان نزدیک تر باشد، کم تر محبت می کنند؛ هر چقدر دورتر باشد، علاقه و توجه بیشتری نشان می دهند ! خیلی کتاب خوبی بود
جملات گاهی بسیار طولانی با کلمات سخت و سنگین به دنبال هم هستند نمیدانم مربوط به متن اصلی است یا ترجمه؟! اصطلاح 《دو》در ابتدای اسامی بهتر بود حذف میشد . چون خواندن را سخت میکند. در کل نتیجه اخلاقی هم نداشت. بی اخلاقی پیروز شد
اگر به ادبیات فرانسه و ادبیات کلاسیک علاقه دارید حتما پیشنهاد میکنم بخونید. موشکافی شخصیت های بالزاک، توصیف محافل و اشراف فرانسه و... همگی عالی به تصویر کشیده شدن.
توصیه میکنم مقدمه مترجم و نخونید. کامل داستانو لو میده :|
کتاب با ارزش وقابل تاملی بود لذت برم وحتما کتاب چاپی آن را تهیه خواهم کرد.
به نظرم کتاب خیلی قشنگ و تامل برانگیزیه،من خیلی خوشم اومد و پیشنهاد میدم
یکی از کتاب های ادبیات کلاسیک که حتما باید خوند
خوندن این کتاب رو به همه دوستان توصیه میکنم
کتاب متنی شو داشتم اصلا نتونستم باهاش ارتباط بگیریم