دنیای ادبیات در قرن بیستم شاهکارهای زیادی را به خود دیده است و یکی از این شاهکارها کتاب موشها و آدمها اثر جان اشتاینبک نویسندهی آمریکایی است. کتابی که بار دیگر رنج طبقهی محروم جامعه را به تصویر کشیده است.
Of mice and men اولینبار در سال ۱۹۳۷ منتشر شد و روزگار کارگران فصلی مهاجری که در دوران رکود بزرگ ایالات متحده در جستجوی شغل اینطرف و آن طرف میرفتند به تصویر کشید. تصویری که بهقدری پر از جزئیات است که هنگام خواندن احساس میکنید؛ مانند فیلمی از جلوی چشمانتان رد میشود. اشتاینبک این رمان را بر اساس تجربیات خودش در دوران نوجوانی که زمانی را در کنار این کارگران گذراند نوشته است. او این مردان را به موشهایی تشبیه کرده است که آدمها یا همان اربابان آنها را به استعمار خود درآوردهاند، او از تبعیض نژادی، بیعدالتی و رنجهایی که این کارگران همواره با آن درگیر بودند مینویسد و در حقیقت بخشی از تاریخ آمریکا را که افراد زیادی از آن حرف نمیزنند روشن میکند. این کتاب بهقدری موردتوجه قرار گرفت که به برنامهی درسی بسیاری از مدارس راه پیدا کرد هرچند همواره سانسورهایی روی آن اعمال میشد.
داستان موشها و آدمها مورد استقبال فیلمنامهنویسان و اهالی سینما هم قرار گرفته است. اولینبار فیلمی در سال ۱۹۳۹ از روی این کتاب ساخته شد که اشتاینبک هم در نگارش فیلمنامهی آن نقش داشت. فیلم دیگری که با اقتباس از این کتاب ساخته شده است موشها و آدمها سال ۱۹۹۲ به کارگردانی گری سینایس است.
موشها و آدمها در ایران هم مورد استقبال قرار گرفت و ترجمههای مختلفی از آن وجود دارد. یکی از این ترجمهها ترجمهی کیانوش رزاقی است که انتشارات صوتی شنیدار آن را با صدای گویندهی خوب کشورمان، مصطفی طالبیان مقدم به شکل کتاب صوتی درآورده و در اختیار علاقهمندان به این روش کتابخوانی گذاشته است. کتاب صوتی موشها و آدمها در همین صفحه در دستهبندی داستان و رمان فیدیبو در دسترس است.
در موشها و آدمها حکایت دو کارگر مهاجر به نامهای جورج میلتون و لنی اسمال روایت میشود. زاویهی داستان سومشخص است و راوی از آنچه بر این دو شخصیت میگذرد برای ما میگوید. این دو نفر در جستجوی کار در مزرعه در تمام کالیفرنیا سفر میکنند و هر بار با ماجراها و داستانهای متفاوتی را از سر میگذرانند. این دو در کنار هم و بهشدت کار میکنند و تنها آرزویشان این است که روزی این تلاش را به مزرعههایی اختصاص دهند که متعلق به خودشان است.
یکی از شناختهشدهترین نویسندگان آمریکایی در قرن بیستم john steinback است. او متولد ۱۹۰۲ در ایالت کالیفرنیا است و از کودکی به نوشتن علاقه داشت. این نویسنده توانست در دانشگاه استنفورد پذیرش بگیرد؛ اما درسخواندن را رها کرد و به نیویورک رفت تا به ماجراجویی در دنیای خبرنگاری بپردازد. او از سن کم با طبقات پایین جامعه در ارتباط بود و تحتتأثیر زندگی آنها قرار داشت. چیزی که او را به نوشتن واداشت و باعث شد آثارش هم در حقیقت غمنامهی کارگران آمریکایی باشد. او کتابهایش با لحنی صریح مینوشت و خیلی وقتها آثارش با سانسور مواجه بودند. زمانی که جایزه پولیتزر برای کتاب خوشههای خشم به اشتاین بک رسید دنیا توجه زیادی به نوشتههای او نشان داد. او جایزهی نوبل ادبیات را هم برای همین کتاب گرفت. جان اشتاینبک در سال ۱۹۶۸ در نیویورک در گذشت. از این نویسنده کتابهای ارزشمند دیگری هم باقیمانده است که در ادامه به آنها اشاره میکنیم:
موشها و آدمها کتابی است که باید خوانده شود. این کتاب یکی از آثار ارزشمند ادبی قرن بیستم است و علاوه بر ارزش و غنای ادبی، از نظر محتوایی هم بسیار ارزشمند است. در این کتاب میتوانید از تبعیضهای قرن بیستم و از طبقهای که در تاریخ کمتر به آنها اشاره شده است بخوانید.
خب من هرگز ندیدم کسی تا این حد سنگ یکی دیگه رو به سینه بزنه، فقط میخوام بدونم به تو چی میرسه. جورج گفت: اون ... پسرخالهی منه. به مامان پیرش قول دادم مواظبش باشم. بچه که بود اسب لگد زد به سرش، الان حالش خوبه ولی یه خورده شیرین عقله دیگه اما از پس هر کاری که بخواین برمیاد، ارباب که نیمه راه را تا در خروجی رفته بود سرش را برگرداند و گفت: خب واسه کول کردن کیسه جو لازم نیست آدم حتماً پروفسور باشه، ولی میلتون، سعی نکن به من کلک بزنی، چارچشمی مواظبتم. چی شد که از وید اومدی مینان؟ جورج فوراً گفت: خب کار تموم شد. چه جور کاری؟ ما برای مستراح چاه میکندیم. خیلی خب ولی گفتم که به من نارو نزن. فکر کلک ملک زدن رو هم از کلهات بیرون کن. از تو خیلی زرنگترهاشم نتونستن این کار رو بکنن، فهمیدی؟ بعد از غذا با دستهی غله میرین صحرا. اونا دارن با ماشین خرمن کوبی کار میکنن. با دستهی اسلیم برین سرکار. اسلیم؟ یه آدم گندهی دراز، سرکارگره، سر ناهار میبینیش. او ناگهان چرخید و به سمت در رفت. ولی قبل از بیرون رفتن برگشت و نگاه معنیداری به هر دو نفر انداخت ...
موشها و آدمها یکی از نمونههای ارزشمند ادبیات کلاسیک است، اگر شما هم به این سبک از ادبیات علاقه دارید داستانهای دیگری هم برای خواندن در دسترس است که در ادامه تعدادی از آنها را معرفی میکنیم:
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 229.۳۵ مگابایت |
مدت زمان | ۰۴:۱۰:۳۲ |
نویسنده | جان اشتاین بک |
مترجم | کیانوش رزاقی |
راوی | مصطفی طالبیان مقدم |
ناشر | انتشارات شنیدار |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۹/۱۲/۱۱ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
ارزشمندی این داستان به اینه که نویسنده فقط نقل قول هارو روایت میکنه و قضاوت رو به عهده خواننده میذاره. به نظر من لنی تنها دیوانهی خیالاتی این قصه نبود. جورج که خیال میکرد یه روز میتونه با خیال راحت به عیش و نوش بپردازه، کندی که خیال میکرد میتونه آخر عمرش جای راحتی برای زندگی و مرگی بدون رنج داشته باشه، کروکس که انقدر در تنهایی غرق شده بود که تشخیص واقعیت و خیال براش سخت شده بود، کرلی که نسبت به قدرت و توانایی خودش دچار توهم بود و به خودشم دروغ میگفت و همسر کرلی که با شنیدن تمجید خشک و خالی از دو تا غریبه، خانواده شو رها کرده بود و در حسرت و رویای هنرپیشگی و شهرت بیقرار بود. همچنین تمام کاراکتر های این داستان تنها بودن و دغدغه هاشون توسط دیگران درک نمیشد. به نظرم پیام این بود که ما آدما همه در درون خودمون سایه های مبهمی داریم که نه تنها دیگران، بلکه خودمونم گاهی قادر به تشخیصش نیستیم و ممکنه همون سایه ها مارو به سمت کاری بکشونن که هیچکس فکرشم نمیکنه ازمون بربیاد. مثل قتل همسر کرلی به دست لنی و خلاص شدن لنی به دست جورج لحن و تغییر صدای گوینده هم عالی بود متشکرم
موضوع کتاب قشنگ بود من انتظار بیشتری داشتم اما قابل قبول بود حوصله آدم سرنمیرفت و پیامای کتاب واضح بود برام اما صدای راوی بخصوص نحوه اجراش بی نهایت رو مخم بود شبیه ربات بود وقتی دیالوگارو نمیگفت تاحدی که مجبور شدم سرعت کتاب رو بیشتر کنم که متوجه روند داستان بشم ناشر صوتی هم داغون بود یجاهایی راوی صوتی داده اصلاحش کرده یا مکث کرده اما ویرایش نشده بود انگار با گوشی ضبط شده و آپلود شده بی ویرایش که خب خیلی حرکت چیپی بود موزیک متن که نداشت کلا اول و آخر کتاب درحد ۵ ثانیه یه ملودی کودک گذاشتن که تو قسمت آخر کتاب باتوجه به بهت و حیرتی که شنونده بخاطر آخر داستان نصیبش میشه خیلی موزیک کودکانه تو ذوق میزنه و تو همون وضعیت راوی میگه پایان!!! بلد نیستین تولید نکنین مردم رو مسخره نکنین همین حرکت بنظر بی اهمیت بطور کلی گند زد تو حس و حال کتاب و ۴ساعت زمانی ک براش گذاشته بودم! حیف اساتیدی مثل آقای سلطان زاده عمرانی و قناعت پیشه و شرکت آوانامه با اون کتابای بی نظیر که کنار این آشغالا قرار بگیرن و باهم اسمشون بشه تولیدکننده کتاب صوتی!
پیام اصلی کتاب تنهایی و نقش رویاپردازی در زندگی انسانهاست. مثل همه آثار اشتاین بک کشش داستانی وجود داره و جزییات به اندازه کافی هستش و خستهکننده نمیشه البته اگر مثل من به خیلی جزئیپردازی علاقه ندارید. از نظر راوی بیان خوب هستش و تفکیک شخصیتها فوقالعاده گرچه یه سری کلمات رو هم اشتباه میگه اما در کل خوبه. ترجمه هم به نظرم میتونست ادبیتر باشه اما خب خیلی روان هستش. در کل پیشنهاد میکنم مطالعه کنید. امیدوارم کمکی به انتخاب شما کرده باشم
خوانش راوی و احساسی که پشت شخصیت ها گذاشته بودند عالی بود. خیلی لذت بردم. داستان جورج و لنی، کارگران فصلی که با تفاوت های فیزیکی و درونیشون با هم بودند به دنبال یک رویای مشترک ایدهی جذابی بود. شخصیت ها هیچ کدوم از سر همین جوری تو کتاب نبودند همه شون ویژگی منحصر به فردی داشتند و شرایط اون دوره ی رکود رو به خوبی نشون داد. این که داشتن یه تیکه زمین تقریبا جزو آرزوهای محال بود و اینکه آدم ها برای اینکه بتونن در شرایط سخت دوام بیارن نیاز دارن رویایی داشته باشند.
کتاب به همون زیبایی بود که انتظارشو داشتم. یه نویسنده قهار بدون پرگویی و طول و تفصیلهای بیهوده و کاغذسیاهکن یه رابطه عجیب ولی زیبا رو توصیف میکنه اونم در مکان و زمانی که آدما از همدیگه جدا افتادن و تنها زندگی میکنن و تنها سفر میکنن. یه اطمینان و اعتماد بلاشرط در جایی که اعتمادی بین آدما وجود نداره. انگار گلی رو توصیف میکنه در خارستان. رابطهای که در نهایت به یک دو راهی بزرگ اخلاقی میرسه و انتخاب دشوار بین اخلاق متعارف عمومی و اخلاق ویژه فردی. تجربه بسیار لذتبخشی بود شنیدن این کتاب.
صدای راوی خوبه ولی خوانش شون ایرادات زیادی داره. ایرادات تلفظ، لحن و تیپ سازی. مورد دوم که نمیدونم مربوط به ترجمه س، یا خوانش، یا تنظیم برای کتاب صوتی اینه که چرا از تلفظ و واژگان لاتی و عامیانه فیلمهای فارسی استفاده شده؟ ایول، مصبتو شکر، تلفظ چچچچ... آخه چه دلیلی داره؟! کل حس رمان رو که باید فضای دوران دهه سی و چهل میلادی آمریکا رو القا کنه از بین میبره. رمان کوتاه و جالبیه و امضای استین بک رو داره. منتها تنظیم و خوانشش اصلا چنگی به دل بنده نزد!
داستان جالبی بود .بنظرم نویسنده می تونست داستان رو زیباتر به پیش ببره و پایان مناسبی براش درنظر بگیره بطوری که رویای زمین داشتن برای شخصیت های داستان محقق بشه. ضمن اینکه اگه یه نظر انتقادی بشه به داستان داشت بنظرم میشد علاقه نلی به نوازش کردن رو با یه عروسک خرس مخملی که بهش بدن برطرف کرد که دیگه دردسر درست نکنه.و همچنین کشتن نلی کار درستی نبود چون از نظر ذهنی سالم نبود و سزاوار مرگ نبود. راوی کتاب خیلی عالی هستن و چندین شخصیت رو به زیبایی گویندگی کردن. اسم کتابم هیچ ربطی به موش ها نداشت.
داستان جالب و شسته رفته ایه. داستان رفاقت، حماقت، خیانت و رویا پردازی. اما راوی کتاب اصلا تسلطی روی متن نداره درحالی که خیلی پیچیده هم نیست. تلفظ اشتباه، وصل کردن اشتباه لغات و جملات به هم که همه نشون دهنده عدم آمادگی کامل و احتمالا بدون تمرین قبلی هست. بیشتر بدرد دوبله میخورن تا روایت کتاب. کاش اونقدر که تمرکز کردن روی تیپ سازی صدا برای شخصیت ها، نصفش رو به حس و خوانش صحیح اهمیت میدادن.
این کتاب به صورت خلاصه بوده؟ چرا فصل بندی ها منظم نیست و نقطه پایان نداره وسط دیالوک حذف میشه و با توجه به بروز رسانی ضعیف فیدیبو و نت ضعیف کشوری..میان قصه قطع میشه دوباره برمیگرده اول همون فصل یا حتی فصل قبل از زمان بروز رسانی به سختی میشه فایل های صوتی به صورت منظم شنید ولی در کل داستان مطلوبی بود راوی هم تمام تلاششو کرد که جداب تر روایت کنه
کتاب خوبی نیست.خواندن راوی هم بسیار کند و بد و چندین اشتباه در موقع خوانش.بد نیست قبل از ضبط وقت بگذارید و حداقل یکبار کتاب رو بخونید راوی محترم..بجای عوض کردن صدا جهت اشخاص داستان بهتر است اشتباهات فاحش در خوانش خودتون را اصلاح کنید.