زندگی بشر در گذر زمان پیشرفتهای صنعتی و اجتماعی بسیاری کرده است، از بهبود کیفیت زندگی گرفته تا از بین رفتن برخی از مشکلات فرهنگی مثل بردهداری و نژاد پرستی. اما همچنان برخی از صفات منفی انسانی به مانند روز ازل در وجود بشر نهادینه شده است. «حسد» یکی از صفاتی است که از همان ابتدا در ذات بشر نمایان شد. زمانیکه «قابیل»، «هابیل» را از روی حسادت به قتل رساند داستان آغاز شد و همچنان هم ادامه دارد. در کتاب شرق بهشت، جان اشتاین بک قصد دارد تا دوباره انسان را در موقعیت انتخاب بین خیر و شر قرار دهد و نشان دهد که همچنان هم در نبرد بین نیکی و بدی، همه انسانها نیکی را انتخاب نمیکنند.
خلاصه شرق بهشت اثر جان اشتاین بک
شرق بهشت داستان دو نسل را در دو بازه زمانی متفاوت روایت میکند. خانواده اول، خانواده سایروس تراسک است. سایروس سرباز ارتش است و دو پسر به نامهای آدام و چارلز دارد. آدام همواره از محبت بیشتر پدرش نسبت به چارلز بهرهمند میشد با وجود اینکه چارلز همواره تشنهی محبت پدر بود. سایروس، آدام را رهسپار جبهه جنگ میکند در حالیکه چارلز باید در خانه بماند و از مزرعه محافظت کند. زمانیکه سایروس میمیرد آدام و چارلز متوجه میشوند که پدرشان پول زیادی برای آنها به ارث گذاشته است.
پس از آن دختری به نام کتی وارد زندگی این دو برادر میشود. چارلز از همان ابتدا متوجه ذات کتی میشود اما آدام دلباخته او میشود و با او ازدواج میکند. کتی و آدام به کالیفرنیا میروند و یک مزرعه بزرگ خریداری میکنند. اینجاست که آدام با خانواده همیلتون آشنا میشود، خانوادهای پاک سرشت که در مسیر پول در آوردن بدشانسیهای زیادی را پشت سر گذاشتهاند. زمانیکه کتی متوجه میشود باردار شده است پس از به دنیا آوردن بچهها، آدام و پسرانش را رها میکند و به شهر سالیان میرود. آدام هنگامی که با ذات واقعی کتی آشنا میشود در شوک قرار میگیرد و زمان زیادی میگذرد تا او به شرایط عادی باز گردد. در همین زمان که آدام شرایط روحی خوبی ندارد پسرانش کال و آرون را خدمتکارش بزرگ میکند.
پسران بزرگ میشوند و آدام تصمیم میگیرد تا خانواده به سالیناس مهاجرت کنند. آرون با آبرا ازدواج میکند. آدام هم به مانند پدرش بین پسرانش تبعیض قائل میشود و آرون را به دلیل اینکه بیریا و مذهبی است بیشتر دوست دارد. آرون درگیر تعصبهای اجتماعی و مذهبی است. کال هم اما به پدرش محبت میکند و امید آن را دارد که او هم از مهر پدرش بهرهای ببرد. مدتی بعد آدام ورشکست میشود و تمام پولهایش را از دست میدهد. کال تصمیم میگیرد که به جنگ برود و با درآمدی که بدست میآورد پول پدرش را به او دوباره برگرداند. زمانی که آرون از کالج باز میگردد، کال با پول از جنگ به خانه میآید. پدر اما پول کال را نمیپذیرد. کال هم از روی عصبانیت زندگی مادرشان که زنی بدکاره شده است را به آرون نشان میدهد. آرون نمیتواند این درد را تحمل کند و به جنگ میرود....
جان اشتاین بک، در سال 1902 در «سالیناس» کالیفرنیا به دنیا آمد. او ابتدا به دانشگاه استنفورد رفت تا ادبیات انگلیسی بخواند اما درس را رها کرد و به نیویورک رفت. اشتاین بک در نیویورک مدتی روزنامه نگاری کرد اما دو سال بعد دوباره به کالیفرنیا بازگشت و شغلهای کارگری را امتحان کرد. مدتی نگهبانی خانهای را پذیرفت و در همین زمان بود که توانست کتابهای زیادی بخواند. جوانی اشتاین بک همزمان با انقلاب صنعتی و مدرنیسم شده بود و چون اشتاین بک خود مشغول به کارهای کارگری بود بسیار به درد و رنج انسانهای طبقات پایین فکر میکرد.
طبیعت در آثار اشتاین بک عنصر مهمی است و با جزئیات بسیار مناظر توصیف میشوند. او یکی از بزرگترین نویسندگان مکتب «ناتورالیسم» آمریکا است که در آثارش زندگی روزمره مردم و جبر مسلط بر آنها نشان داده میشود. یکی از انسانیترین رمانهای اشتاین بک «موشها و آدمها» است که رنج طبقات پایین و کارگری را به خوبی نشان میدهد. از آثار مهم دیگر او میتوان به «خوشههای خشم» و «چمنزارهای بهشتی» اشاره کرد. پس از انتشار رمان «خوشههای خشم»، جان اشتاین بک موفق به کسب جایزه «پولیتزر» شد. همچنین او به دلیل انتشار کتابهای انسان دوستانه و سبک نوشتن منحصر به فردش در سال 1962 برنده جایزه «نوبل» شد.
در آثار ابتدایی او زندگی طبقه کارگر و سختیهای آنها نمایش داده میشد که نشان دهندهی عقاید چپگرایانه اشتاین بک بود. البته در اواخر عمرش جان اشتاین بک مثل «جرج اورول» از عقاید چپ گرایانهاش دست کشید و حتی در جنگ آمریکا و ویتنام از ارتش آمریکا حمایت کرد.
در رمان شرق بهشت، جان اشتاین بک با الهام از داستان «هابیل» و «قابیل» سعی در نشان دادن تبعیضهای خانوادگی و حسد بین برادران دارد. در هر دو خانواده توصیف شدهُ، پدران به یکی از پسرانشان بیشتر توجه دارند. سایروس، آدام را به چارلز ترجیح میدهد و آدام هم زمانیکه که پدر میشود به مانند سایروس، به آرون نسبت به کال توجه بیشتری میکند. در همین جای داستان زمینههای ناتوریستالی کتاب مشخص میشود و کتاب تبعیض بین فرزندان را وراثتی نشان میدهد. اشتاین بک معتقد است که همانطور که «هابیل» بدون هیچ دلیل مشخصی از جانب خدا انتخاب میشود که همسری را اختیار کند باعث شده است که حسد بین برادران شکل بگیرد و همین داستان همچنان هم پابرجاست. در خانوادههای ترسیم شده توسط اشتاین بک نیز پدران بدون هیچ دلیل خاصی یکی از فرزندانشان بر دیگری ترجیح میدهند و باعث اختلاف و حسد میشوند. نبرد خیر و شر در جای جای کتاب دیده میشود و شخصیتهای داستان بر اساس همین تبعیضها تصمیمات درست و غلط اتخاذ میکنند. نویسنده کتاب شرق بهشت را خطاب به پسرانش که 4.5 و 6.5 ساله هستند نوشته است و سعی در معرفی سالیناس به عنوان بهشتی بر روی زمین دارد. کتاب با توصیف کامل سالیناس آغاز میشود و صفحات ابتدایی آن، کاملا به زیباییهای آن اختصاص یافته است.
با توجه به شهرت کتاب، ترجمههای متنوعی از آن در بازار کتاب ایران یافت میشود. کیومرث پارسای کتاب را برای انتشارات تهران: روزگار ترجمه کرده است. پارسای در سال 1325 به دنیا آمده است و فارع التحصیل رشته مترجمی زبان انگلیسی است. او مسلط به زبانهای انگلیسی، فرانسوی و اسپانیایی است. از دیگر ترجمههای او میتوان به «دون کیشوت» از «سروانتس» و «ابله» «داستایوفسکی» اشاره کرد. نسخه پی دی اف (pdf) رمان شرق بهشت قابل خرید و دانلود در سایت فیدیبو است. ترجمه کیومرث پارسای از شرق بهشت را میتوان یکی از بهترین ترجمههای این کتاب دانست.
«الیا کازان» کارگردان برجسته آمریکایی در سال 1955 فیلمی بر اساس رمان شرق بهشت با همین نام کارگردانی کرد. فیلم نیمهی دوم داستان، یعنی زندگی آدام و فرزندانش را روایت میکند. «جیمز دین» بازیگر مطرح آمریکایی با ایفای نقش کال در این فیلم شهرت زیادی بدست آورد. «جو وان فلیت» موفق به دریافت اسکار بهترین بازیگر مکمل زن شد و در جشنواره «گلدن گلاب» و «کن»، فیلم «شرق بهشت» موفق یه دریافت جایزه بهترین فیلم درام شد. همچنین جیمز دین برای اسکار بهترین بازیگر مرد و الیا کازان برای اسکار بهترین کارگردانی نامزد شدند.
دره دراز و باریک سالیناس در شمال کالیفرنیا واقع شده و در میان دو رشته کوه قرار گرفته است. رودخانه سالیناس در مرکز آن جریان دارد که به خلیج مانتری منتهی میشود.
نامهایی را که در دوران کودکی برای گیاهان و گلهای پر رمز و راز انتخاب میکردم، هنوز به خاطر دارم. یادم میآید که قورباغهها در کجا زندگی میکردند و پرندگان چه وقت در بهار بیدار میشدند و نیز به خاطر میآورم که از درختان در فصول گوناگون چه رایحهای به مشام میرسید، مردم چه قیافههایی داشتند و چگونه راه میرفتند و حتی چه رایحهای از آنها بر میخاست. خاطراتم همه سرشار از چنین رایحههای دلپذیری است.
کوههای گاییلان را در بخش شرقی دره به یادم میآورم که سبکبار و پر از نور خورشید و شادی بودند، انگار انسان را با آغوش باز پذیرا میشدند تا جاییکه هرکس آرزو میکرد به دامنه گرم آنها پناه ببرد و احساسی همچون استراحت در دامن دایهای مهربان داشته باشد. گیاهان قهوهای رنگ همین دامنهها به انسان خوش آمد میگفتند. کوههای سانتالوسیاس در بخش غربی، سر به فلک میساییدند و دره و دریا از هم جدا میکردند. این کوهها تیره و متفکر ، نا آشنا و خطرناک به نظر میرسیدند.
همواره نسبت به غرب، احساس وحشت و نسبت به شرق، احساس عشق و علاقه داشتم. نمیدانم چنین احساساتی از کجا به ذهن من رسیده بود، ولی شاید دلیل آن تنها طلوع خورشید از قله های سرفراز گاییلان و غروب آرام ان در خط راس کوهستان سانتالوسیاس باشد.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 797.۰۰ بایت |
تعداد صفحات | 808 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۲۶:۵۶:۰۰ |
نویسنده | جان اشتاین بک |
مترجم |